سه‌شنبه, ۰۲ مهر ۱۳۸۷ ساعت ۰۹:۲۲

ويدا اعتماد جهرمي اصالتاً جهرمي است ولي به جهت سكونت پدر، در شهرستان «بوشهر» در سال 1353 او كه اولين فرزند خانواده بود، قدم به هستي گذاشت. او فقط يك برادر دارد كه فاصله ي چنداني از نظر سني با او ندارد. همزمان با تولد ويدا پدرش در رشته ي مهندسي برق دانشگاه تهران قبول شد. پدر كسب موفقيت علمي در قبولي رشته مهندسي را دليلي بر خوش قدم بودن ويدا مي داند.
ـ پدر ما را در جهرم گذاشت و خود جهت ادامه ي تحصيل به تهران رفت و پس از فراغت از تحصيل در رشته ي خود در شهرستان جهرم مشغول به كار شد. او در سال پيروزي انقلاب سني نداشته است ولي تصويري مبهم از حضور در راهپيمايي ها بر عليه رژيم شاه را در ذهن دارد و از جنگ تحميلي و با مادر رفتن به ستاد كمكهاي مردمي خاطراتي دارد. آنجا كه زنان جهرمي جعبه ليمواي اهدايي به جبهه را آبگيري مي كردند و در شيشه مي ريختند و روي آن مي نوشتند: «اهدايي مردم جهرم به جبهه هاي حق عليه باطل.»
ـ آزادي خرمشهر برايم شيرين ترين لحظه ي عمرم بود. آنجا كه حدود بيست هزار نفر از متجاوزين و اشغالگران ميهن اسلامي به اسارت رزمندگان درآمدند، به ذلت و زبوني آنان نگاه مي كردم و به فرزندان ميهنم، ايران، افتخار.
جنگ تمام شد و آزادگان سرافراز جمهوري اسلامي به وطن بازگشتند. او شانزده ساله بود و شاهد برگشت افتخارآفرين آزادگان شهر خود، غافل از اينكه سرنوشت زندگي او با يكي از اين دلاوران گره مي خورد.
ـ همسرم ـ دكتر يوسفيان ـ فردي فعال در امور فرهنگي و مذهبي و سياسي در دانشگاه شيراز بود و من هم مثل او كه با اقبال خواهران دانشجو به شوراي مركز انجمن اسلامي راه يافتم.
يوسفيان در شانزده آبان 1361 وقتي كه دانش آموز دوم دبيرستان بوده است در جبهه ي عين خوش ـ عمليات محرم ـ در حال مجروحيت از ناحيه پا و كمر به اسارت نيروهاي بعثي درمي آيد. ايشان در طول اسارت با زبان و ادبيات انگليسي و عربي و فرانسوي آشنا مي شود. او علاوه بر تسلط كافي به زبان انگليسي دروس جبر و مثلثات را به خوبي در اسارت فرا مي گيرد، طوري كه پس از بازگشت به ايران 6 ماهه ديپلم مي گيرد و سال بعد در رشته ي علوم پزشكي دانشگاه شيراز قبول مي شود.
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده