به مناسبت «افتخار آفرینان دهه فجر»
دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۵۰
...از هیچ راهی عبور کرد ما از کوچه پس کوچه ها توانستیم بادوچرخه خودمان را به اینجا برسانیم وخدامیداند چقدر ازملت بدست رژیم منهوس پهلوی بشهادت رسیده اند ان شب تا صصبح خانواده وبستگان در اضطراب ونگرانی سپری کردند فردای انروز من با حال مریض به اتفاق یکی از اهالی محل به محل کار فرزندم یحیی رفتیم تا جریان را ببینیم ازچه قرار استکارگرها گفتند ...
نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛انقلاب اصیل ماجلوه ای از نهضت پر عظمت حضرت رسول ا… (ص ) است . امام خمینی(ره)



روایتی پدرانه از «شهید یحیی خمسه ای»؛
شهید یحیی خمه ئی/ پانزدهم دی 1324، در شهرستان الیگودرز به دنیا آمد. پدرش خانعلی، پیراهن دوز بود و مادرش سلطان نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. خیاط بود. پانزدهم خرداد 1342، در تهران هنگام شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای همان شهرستان واقع است.

روایتی خواندنی از خانعلی خمه ئی پدر گرامی شهید یحیی خمه ئی آنچه در پرونده فرهنگی شهید در بنیاد شهید درج شده است را در ادامه می خوانید؛

این جانب خانعلی خمسه ای فرزند میرزااحمدشماره39صادره از اراک پدر شهید ارجمند یحیی خمسه ای در سال 1334از یکی ازقصبات خمین به تهران مهاجرت نمودم وفرزندم شهید یحیی را به یمی از خیاطهای آشنا سپردم که ضمن کار اموزی کمک هزینه زندگی ما باشد در اثر فعالیت وکوشش خودش موفق شد ظرف مدت کوتاه شغل خودرا فراگیرد.

در طی فعالیت کاری عقیده بر نماز و روزه وکارهای خیر بود تا حدی که در محل زندگی ما مسجدی با آجرخشکه چیده بودیم ایشان در مسجد جوانان را دور خود جمع و به راهنمایی انها ودرس قران تشویق میکرد این کار ادامه داشت ومسجد امام زمان علیه السلام را شروع کردندایشان در مسجد ایام تعطیل کار میکرد.

وفعالیت داشت جریان کار تا سال 40و41پای منبر علما وخطبا به فراگیری مسائل دینی و اجتماعی ادامه پیداکرد واز اعلامیه هایی که علیه رژیم از طرف علما صادر میشد بین مردم در شبانه و ایام عزاداری ها پخش میکرد تا جریان امام بزرگوار علیه الرحمه و جریا مسجد فیضیه بوقوع پیوست ایشان از آن زمان مستقیماشروع به فعالیت به طرف داری از امام عزیز وپخش اعلامیه های آن بزرگوار مشغول شد.

بار هااز طرف دوستان محل به ایشان تذکرداده شد که دست از فعالیت بردارند ویا حداقل در محلفعالیت نکند چون افرادی در محل بودند که در گارد وارتش خدمت میکردند ممکن بود برای ایشان پیامد بدی داشته داشته باشداین حرفها به ایشان اثر نداشت بلکه ایشان رادر کار خود جدی تر مینمود.

و میگفت من مقلد حضرت امام هستم واگر کشته شدم فدای اسلام شدم من هیچ ترسی از کشته شدن در راه دین ندارم وحاضرم جانم را فداکنم تاامام عزیز زنده بماند وانتقام خون شهدارا از رژیم طاغوت بستاند ناگفته نماند که ایشان در محیطی کار میکرد که کمت رافراد از خدا ودین واسلام حرفی میزدند بلکه فراتر کفر انگیزدر کارگاه آنها حکمفرما بود بطوری که نماز خواند.

موجب مسخره دیگران بود بهرحال با توجه به عقیده محکم واستوار پیگیر مسائل دینی وپخش اعلامیه حضرت امام بود تا روز15خردادسال42اول صبح پس از نماز عازم محل کار خود میشود وبمادر خود می گوید من میروم ممکن است دگر برنگردم شما باید صبر پیشه کنید واز امام عزیز پشتیبانی نمائید چون خود من که پد رایشان باشم مریض بودم برای ناراحتی من چیزی نگفتند و به اتفاق برادر کوچکش که در پیراهن بود به محل کار خود در لاله زار رفتند وبرادر خود رادر ناصر خسرو پیاده کردند.

که سر کا رخود برود زمان به کندی میگذشت وحالت نگران یدر خانواده ام احساس میشد من ازموضوع جویا شدم گفتند یحیی رفت وگفت احتمال برگشتن من کم است من جهت دلداری آنها گفتم انشاءاله خیر است برمیگردد نگران نباشید این دلهره ونگرانی تا ساعت 5ادامه داشت که ساعت 5بعدازظهر برادر کوچک یحیی یعنی حسین را یکی از کارگرها پیراهن با دوچرخه به منزل آورد گفت شهر قیامت شده همه جاراخون گرفته نمیشود.

از هیچ راهی عبور کرد ما از کوچه پس کوچه ها توانستیم بادوچرخه خودمان را به اینجا برسانیم وخدامیداند چقدر ازملت بدست رژیم منهوس پهلوی بشهادت رسیده اند ان شب تا صصبح خانواده وبستگان در اضطراب ونگرانی سپری کردند فردای انروز من با حال مریض به اتفاق یکی از اهالی محل به محل کار فرزندم یحیی رفتیم تا جریان را ببینیم ازچه قرار استکارگرها گفتند صبح که آمد با تغییر لباس از کار گاه بیرون رفت.

ودیگر برنگشته به اتفاق یکی از آشنایان به شهربانی مراجعه نمودیم وبه پادگان چمشید ابادرفتم به هر کجا که میگفتن احتمال دارد زندانی کردند رفتیم وهمه جا با استهزاومسخره مارا رد کردندتا اینکه به یکی از خیاطها که د رشهر بانی رفت وامد داشت مراجعه به اتفاق ایشان به شهربانی کل کشور رفتم در انجا عکس زیادی ازشهدا گرفته بودند با خواهش فرد مذکور عکس ها را د راختیار من گذاشتند با تفحض زیاد عکس فرزندم یحیی راد رمیان شهدا دیدم هر کاری کردم عکس را به من ندادند.

از آنجا به پزشک قانونی رفتم د رآنجا هم عکس فرزندم را دیدم و یقین بشهادت ایشان پیداکردم و بنا به اظهار یکی از مامورین عالیرتبه رژیم که با خیاط همراه اظهار داشت گفت حدود 15هزار نفر در روز 15خرداد بشهادت رسیده اندو پس از مجلس ختمی در محل به سوگ فرزندم شبانه روز به ناراحتی سپری نمودیم ویادو خاطرات آن عزیز را در قلب خود به ودیعه گذاشتیم یادش همیشه گرامی باد.

صفات فرزند عزیزم 18سال سن ایشان بود خیلی خوش اخلاق خنده رو در کارهای خود خیلی جدی نمازش را ادا میکرد متعبد بود طرف دار سرسخت امام بزرگوار بود بطوری که کسی را درباره خلاف عقیده خود تحمل نمیکرد همسایه ها بار ها از ایشان خواستند از فعالیت خودش دست بردار د ایشان بار ها گفته بود من جانم را فدای اسلام وامام میکنم و دست ازفعالیت برنمیدارم واین جانب با اینکه مدت یکسال سرگردان بودم.

ودستم از کار وکسب کوتاه شده بود و احتیاج هم به کمک داشتم از یکی از علمای والا مقام اگر خواستید از طرف دوستم به شما کمک کنندمن این پیشنهاد را ردکردم گفتم فرزندمن در راه خداودین شهید شده و اورا فدای امام خمینی رحمت اله کردم من خونبها نمیگیرم و با دست سنگ میسازم تا خدا فرج کند و خدا وند خود را نسبت به من عطا فرمودند.

و محتاج کمک کسی نشدم و خدا را شکر میگویم که خودم وفرزندانم وعقیده ایمانم نسبت به امام واسلام از روز اول قوی تر شده و امیددارم که خداوند مرا در زمره خانواده شهدا قرار بدهد وقربانی مرا در پیشگاه خود قبول فرماید وایشان را شفیع من نزد حضرت محمد صلی اله علیه واله وائمه اطهار قرار بدهد والسلام درود بروان پاک حضرت امام خمینی رحمت اله علیه وسلام به رهبر عظیم ایشان حضرت ایت اله خامنه ای دامت برکاته

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده