سه‌شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۰۶
شب عملیات کربلای پنج بود تمام بچه ها دور هم نشسته بودند و با هم صحبت میکردند که فرمانده دلاور ، جان محمد جاری گفت: بچه ها میخواهم وصیت بنویسم قدری مرا به حال خودم بگذارید.

کرامات شهیدان؛ (136) دارید مزاحم نوشتن وصیتنامه ام میشوید


نوید شاهد:

شب عملیات کربلای پنج بود تمام بچه ها دور هم نشسته بودند و با هم صحبت میکردند که فرمانده دلاور ، جان محمد جاری گفت: بچه ها میخواهم وصیت بنویسم قدری مرا به حال خودم بگذارید. بچه ها گفتند : بنویس. او هم این گونه شروع به نوشتن کرد : بسم الله الرحمن الرحیم سلام پدر بزرگوارم........ در این هنگام که باز بچه ها با شوخی مزاحم نوشتن او شدند او که گویی از غیب الهام گرفته بود به آنها گفت: ببینید دارید مزاحم نوشتن وصیت نامه ام می شوید ولی بدانید تا دو ساعت دیگر من شهید می شوم ولی این وصیتم را برای امشب و عملیات های دیگر بکار بگیرید که در هنگام یکه با همدیگر وارد آب شدیم اولین گره طناب را آزاد می گذاریم تا آقا و مولایمان امام زمان (عج) خودش بیاید و ستون غواص ها را به مقصد که همان ساحل است، برساند.
بعد از دستور فرماندهی تمام بچه ها لباس های غواصی پوشیدند هنگام وداع که رسید، هر کس دوست خود را در آغوش گرفت و از او حلالیت طلبید و به او گفت اگر شهید شدی مرا هم فراموش نکن. من هم به طرف فرمانده دلاور ، شهید علی محمد طاهری رفتم و با او روبوسی کردم و حلالیت طلبیدم وارد آب شدیم و طبق گفته فرمانده ، جان محمد جاری ، اولین گره طناب را آزاد و رها کرد تا امام زمان (عج) هدایتمان کند. شهید جان محمد جاری طبق گفته خودش بعد از دو ساعت به شهادت رسید. عملیات با فرماندهی امام زمان (عج )به خوبی پیش رفت و خط دشمن به وسیله خداوند متعال و همت بسیجیان گردان حمزه سیدالشهدا لشکر 7 ولی عصر (عج) شکسته شد.

راوی: از همرزمان شهیدجان محمد جاری
منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان (جلد سوم) غلامعلی رجایی1389
نشر: شاهد

در این زمینه بخوانید:

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده