به مناسبت سال روز شهادت منتشر شد
دخترم به پدرش گفت اگر اجازه می دهی با پدر بزرگ به کوه بروم، شهید در جواب گفت: برو دخترم ولی وقتی برگشتی دیگر بابا نداری من شهید می شوم.
به گزارش نوید شاهد گلستان: شهید«قربان علی گرزین»، یکم  آذر 1322، در روستای شاهکو سفلا از توابع شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش محمد«فوت 1359» و مادرش خاور نام داشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. بنا بود. سال 1360 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. نوردهم آبان 1361، با سمت آر پی جی زن در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت  ترکش خمپاره به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای روستای قرن آباد تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.

خاطرات شهید قربان علی گرزین


همسرش از زمان مادر شهید نقل می کند که:
شهید همیشه از خودش مایه می گذاشت و هر مشکلی که بود حل می کرد. در بعضی از اوقات که فقیری را داخل مسجد می دید می آمد خانه و سهم غذای خودش را در داخل ظرفی می ریخت و می رفت به آن فقیر می داد و خودش غذا نمی خورد تا وقتی که همه غذا می خوردند و هر چقدر که اضافه می آمد بعد آن را می خورد و به مادرش می گفت که مادر جان من سهم غذای خود را به فقیری که داخل مسجد بود دادم. 
همسرش می گوید: 
وقتی که می خواست برای جبهه ثبت نام کند او را ثبت نام نمی کردند، زیرا که عقدمان محضری نبود با هم رفتیم محضر عقد کردیم و بعد ثبت نام کرد . او در دی ماه اعزام شد و در مدت چهار ماه در اهواز در جبهه ای به نام دوب هردان با مزدوران بعثی در ستیز بود و در این مدت اصلا به مرخصی نمی آمد. و روزی از روزها برادرش به او تلفن زد و گفت فرزندت دائم بهانه تو را می گیرد و از شب تا صبح گریه می کند و نمی گذارد که ما بخوابیم. پس برای یک روز هم که شده بیا فرزندت تو را ببیند و دوباره برگرد. آن شب آمد و دوباره برگشت. 


خاطرات شهید قربان علی گرزین

همسرش یکی از خاطرات او را این گونه بیان می کند که:
قربان به حق الناس اهمیت زیادی می داد. ایشان زمانی که مسول شرکت تعاونی روستا بود در تعاونی کپسول های گاز و نجاری که برای آن ها می آوردند آن ها را بین مردم تقسیم می کرد و هر چه از او خواهش می کردم که یک کپسول گاز هم برای  خودمان بیاور، نمی آورد و وقتی که این همه اصرار مرا دید به من مقداری پول داد و گفت: این پول را به پدرت بده تا کپسول را برایت بیاورد این ها برای ما نیست. ایشان مجددا در شهریور ماه 1361 راهی جبهه حق علیه باطل شد و مسئولیتش آر پی جی زن بود. 

برادر شهید نقل می کند: 
نسبت به راحت طلبی و ریخت و پاشها و بی نظمی ها و بی تفاوتی ها و سهل انگاری ها حساس بود. و بسیار مخلص و متواضع بود و روحیه فدا کاری او بیشتر مرا جذب خود می کرد و دیگران را همیشه بر خود مقدم می داشت. 


همسرش  در باره دیگر خصوصیات اخلاقی او می گوید:
او اهل راز و نیاز و شب زنده داری بود. ماه رجب و ماه شعبان همیشه روزه داشت. بیشتر اوقات از اذان مغرب  تا آخر شب در مسجد بود. رفتارش با پدر و مادرش مودبانه بود و به همه احترام می گذاشت و انسانی دلیر و شجاع و فداکار و قانع بود. و در حفظ حجاب خیلی حساس بود. 

همسر شهید بیان می کند که:
خانواده من هر سال تابستان به کوه می رفتند و هر سال یکی از بچه های من را به کوه می بردند دخترم به پدرش گفت: اگر اجازه می دهی با پدر بزرگ به کوه بروم، شهید در جواب گفت: برو دخترم ولی وقتی برگشتی دیگر بابا نداری من شهید می شوم. به او الهام شده بود که شهید می شود و در عملیات محرم بود که به برادرم نامه نوشت که مواظب بچه ها باش  و آن ها را  سرگم کن تا دیگر بهانه من را نگیرند. 

سرانجام در تاریخ نوزدهم آبان ماه 1361، در عملیات محرم در جبهه موسیان بر اثر اصابت تکش خمپاره از ناحیه سر به شهادت رسید و به آرزوی دیرینه اش رسید. و در تاریخ بیست و سوم آبان ماه 1361، در مزار روستای قرن آباد به خاک سپرده شد. 
 
منبع: معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرونده فرهنگی شهدا



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده