دانش آموز «شهید محمد آقایی نژاد»
پنجشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۲۱:۰۱
وظیفه زدودن غبار از روی خورشید، پاک کردن غم پژمردگی از چهره شهر، و ساختن پنجره هایی شبیه به چشم هایی که آینده ای پر از امید را می کاود، آن روزها بر عهده جوانانی بود که می شد تا انتهای قلبشان و تا آخرین صفحه ی حریر زندگیشان سفر کرد
به گزارش نوید شاهد گلستان: «شهید محمد آقایی نژاد»، بیست و هفتم تیر ماه 1350، در شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش «عباسعلی»، راننده بود و مادرش «ثریا»، نام داشت. دانش آموز پنجم ابتدایی بود. هشتم مرداد 1360، در زادگاهش توسط نیروهای سازمان مجاهدین خلق، «منافقین» بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. پیکر او را در گلزار شهدای امامزاده عبدالله همان شهر ستان به خاک سپردند.
وظیفه زدودن غبار از روی خورشید، پاک کردن غم پژمردگی از چهره شهر، و ساختن پنجره هایی شبیه به چشم هایی که آینده ای پر از امید را می کاود، آن روزها بر عهده جوانانی بود که می شد تا انتهای قلبشان و تا آخرین صفحه ی حریر زندگیشان سفر کرد. یکی از این جوانان «شهید محمد آقایی نژاد»، بود.
خانواده اش نام اش را محمد به نیت شفاعت از پیامبر اسلام «ص»، نهادند. با آمدن او خانواده اش خوشحال بودند. در سن 6 سالگی به مدرسه راه یافت تا بتواند با درس خواندن و کسب معارف اسلامی، جوهر وجودش را صیقل دهد و خودش را در راستای انسان کامل قرآنی قرار دهد. مدرسه را به خاطر این که او را در زدودن جهل و گمراهی یاری می کرد و مجهز به سلاح علم و ایمان می نمود دوست داشت.
سال اول ابتدایی را تمام کرده بود و قبول شده بود که مشاهده کرد مردم در کوچه و خیابان شعار مرگ بر شاه می دهند و او چون مردم را می دید که یکپارچه و هماهنگ یک شهار را می دادند او هم شعار مرگ بر شاه را سر می داد.
اگر چه هنوز به مرحله ای نرسیده بود که بتواند تحلیلی از وقایع برای خود در نظر گرفته باشد ولی از آنجایی که در میان سیل خروشان و امواج نا آرام تظاهرات و در میان سیل خروشان و امواج ناآرام تظاهرات و در کوچه و خیابان ها به همراه پدرش می رفت.
او هم به تبعیت از خانواده و امت حزب الله دست هایش را بالا می برد و مرگ بر شاه می گفت. به راستی سال انقلاب سالی بود که بچه ها در دنیای خودشان و در راس کارهایشان سرود پیروزی را سر می دادند و همان شعارها و مشاهده راهپیمایی ها و تظاهرات خونین و صدای شلیک گلوله در شخصیت دادن و نشان دادن راه بر این پیمودن آن کافی بود.
شهید آقایی نژاد سال دوم و سوم ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت. سال چهارم ابتدایی بود، هنوز مدت زمانی مانده بود تا به سن بلوغ برسد و ادای تکلیف کند ولی او در تابستان به کلاس آموزش قرآن می رفت. از این طریق شخصیت خودش را یک وجهه قرآنی می دهد.
او که هنوز کودکی بیش نبود و تمام فکر و حواسش چون دیگران به خواندن درس و قبول شدن و خوشحال نمودن خانواده اش از این موفقیت بود ناگاه در روز هشتم مرداد 1360، در حالی که بیش از 10 بهار از عمرش را نگذرانده بود و هنوز ضدیت آنچنانی با ضد انقلاب و استکبار جهانی پیدا نکرده بود تا مورد نفرت و کینه آنان شود، مورد هجوم ناجوانمردانه منافقین کوردل و جدا مانده از اسلام و امت حزب الله قرار گرفت و چهره معصومش را آغشته به خون کرده و پیکرش را بر روی آسفالت سرد خیابان غلتاندند.
منبع معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرنده فرهنگی شهدا
نظر شما