معلم شهید "سید ابراهیم حسینی نوده" از شهدای هشت سال دفاع مقدس است. نوید شاهد گلستان به مناسبت فرا رسیدن هفته معلم سه روایت خواندنی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر نموده است که در ادامه می خوانید.

به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید سید ابراهیم حسینی نوده، یکم آبان ۱۳۴۴ در روســتای نوده از توابع شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش ســیدعباس (فوت) ۱۳۴۴ و مادرش هاجر نام داشت. دانشجوی دوره کاردانی در رشته تربیت معلم بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴، در ام الرصاص عراق به شــهادت رسید. پیکر وی مدت‌ها در منطقــه برجا ماند و بیســتم فروردین ۱۳۶۵ پس از تفحص در گلزار شهدای امامزاده عبدالله شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد. او را عباس نیز می‌نامیدند.

 

 

ی

خاطره‌ای به نقل از همسر شهید حسینی نوده

سکینه الازمنی همسر برادر ایشان می‌گوید: سید ابراهیم جوانی بسیار مومن و متدین بود به طوری که نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نمی‌شد و بیشتر نمازش را با جماعت و در مسجد محل می‌خواند و از همان سنین کودکی و زمانی که پا به مدرسه گذاشت نمازش را می‌خواند و از چند سال بعد شروع به روزه گرفتن کرد.

در مراسم پرشکوه نماز جمعه نیز شرکت می‌کرد و قرآن را نیز به راحتی قرائت می‌کرد و اگر اوقات فراغتی داشت به تلاوت قرآن کریم و همینطور انجام ورزش‌هایی که دوست داشت می‌پرداخت. ایشان به حجاب خیلی اهمیت می‌داد و به رعایت حجاب تاکید داشت به طوری که دختر من که سن کمی داشت و اگر سر لخت می‌شد تذکر می‌داد و نمی‌گذاشت که بدون روسری بیرون برود.

به درس و تحصیل خیلی علاقه داشت و قبل از اعزام به جبهه همه هفته را در دانشسرا بود. جوان بسیار آرام ومظلومی بود ومتانت زیادی داشت به طوری که دلش نمی‌خواست کسی بداند که او به جبهه می‌رود وگفته بود می‌خواهیم بادوستانم به جایی بروم و بعد از اعزامش مشخص شد که به جبهه رفته است شهید حسینی حدود ۱۴ سال مفقودالاثر بودند؛ و مایکبار تکه‌ای ازلباسش راتشییع کردیم وبعد از ۱۴ سال که جنازه اش پیداشد جسد مطهرش رابه خاک سپردیم.

 

خاطره ای به نقل از خواهر شهید حسینی نوده

خواهر ایشان می‌گوید که ابراهیم بسیار با اخلاق وخوش برخورد بود ورفتارش با همه خوب بود وبه همه احترام می‌گذاشت و بین کوچک و بزرگ فرقی نمی‌گذاشت و حق و حقوق دیگران را همیشه رعایت می‌کرد. او اعتقادات بسیار قوی داشت ولحظه‌ای ازنماز و روزه و قرآن غافل نمی‌شد و از مراسم‌هایی که توی مسجد برگزار می‌شد نیز لحظه‌ای غافل نبود. فعالیت زیادی درمسجد داشت به حجاب اهمیت می‌داد. همیشه می‌گفت: در زندگی زینب گونه باشید.

 

ی

 

خاطره ای به نقل از همرزم شهید حسینی نوده

همرزم شهید، غلام جافر نوده می‌گوید: من از دوران کودکی تا تحصیلات تربیت معلم با شهید بزرگوار بودم. سید در دوران کودکی پدر خود را ازدست داد و با محرومیت بسیار و با حالت فقر و تنگدستی این دوران را با موفقیت گذراند. او از هوش و ذکاوت بسیار خوبی برخوردار بود و درب یشتر اوقات ما را درد رس‌ها یاری میکرد.

زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد نتوانست طاقت بیاورد وباهم بسوی جبهه آمدیم روحیه بسیار بالا و شجاعت او در گردان‌ها و لشکر ۲۵ کربلا بسیار زبانزد بود. اخلاق پیامبرگونه ولبخند وتبسم درچهره او نمایان بود دراکثرشب‌ها نمازشب می‌خواند ودعاهارازمزمه می‌کرد وهیچ وقت یادخدا وائمه اطهار ازذهن او نمی‌رفت.

همیشه به یاد امام و انقلاب بود در بیشتر وقت‌ها بایک تکه نان و خرما سرمی کرد، بدون اینکه هیچ توقعی از مسئولین داشته باشد، همیشه کار‌های پرخطر را خودش انجام می‌داد.

برای کسب اطلاعات گردان با چند نفر به قلب دشمن می‌رفت و اطلاعات بسیار خوبی را کسب می‌کرد. اما در یک درگیری تاچندین سال مفقود می‌شود و تا اینکه موفق می‌شوند پیکر بی جان او را پیدا نمایند.

سیدابراهیم برای دومین بار در تاریخ پنجم دی ۱۳۶۴، با کاروان راهیان کربلا عازم جبهه‌های حق علیه باطل در منطقه جنوب گردید و رشادت و شجاعت زیادی از خود در آن مناطق به عنوان تیربارچی نشان داد و همراه با دیگر همرزمانش به طور خستگی ناپذیر در آنجا فعالیت کرد.

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده