نوید شاهد - فرمانده گردان شهید «مرتضی خانجانی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نگارد: «احساس می‌كنم كه هنوز هم وصل به توفيق شهادت ممكن است در اين لحظات با تمام وجود از خداوند طلب شهادت می كنم، چرا كه به خداوندی خدا دگر تاب و تحمل فراق را ندارم.»

شهید

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران: شهید مرتضی خانجانی، یادگار «مرادعلی» و «معصومه» یکم دی ماه سال 1345 در شهرستان ملایر به دنیا آمد. وی تا چهارم متوسطه درس خواند. سال 1364 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد و سپس به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر پنجم مرداد ماه سال 1367 با سمت فرمانده گردان در پاسگاه زید عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به صورت به شهادت رسید. پیکر وی را در بهشت هاجر زادگاهش به خاک سپردند.

متن وصیت‌نامه فرمانده شهید «مرتضی خانجانی» را در ادامه می‌خوانیم:

«بسمه تعالى»

هم اكنون كه اين قلم سياه را بدست گرفته و برروى برگه سفيد و بى‌آب و رنگ مى‌نويسم شب چهارشنبه مى‌باشد. عددهاى نگاشته شده درتاريخ گوياى شرايط سخت اين برهه براى هرخواننده اين نوشتارمى‌باشد. غم و اندوه هجر بى‌پايان، مطلوبست حزب‌الله و تعالى، سقوط افكارچندين و چند ساله بچه بسيجى‌هاى نشسته بر بال‌ملايك، آن عارفان الهى و سالكان طريقت و عشق، همه و همه دردهاى بى‌درمان ساعتها و لحظه‌هايى از روزهاى تلخ ترك جبهه است كه در واقع بايد گفت روزهاى سخت بدرود گفتن ارزشهاى نهفته درجبهه و جنگ است.

دراين حال و هوا مبادرت به نوشتن وصيت نامه نمودم كارى كه چند سال درجنگ بودم اما هرگاه كه خواستم وصيتى بنويسم اراده‌ام يارى‌ننمود،  احساس مى‌نمايم هنوز هم وصول به توفيق عظيم شهادت ممكن است در اين لحظات با تمام وجود از خداوند طلب شهادت مى‌نمايم چرا كه به خداوندى خدا دگر تاب و تحمل فراغ را ندارم و توان زيست دراين جامعه و دنياى زشت نمى‌باشد.

خدايا؛ به‌آن بدنهاى قطعه قطعه شده و عشق آلود حسين (ع) و ديگر شهدا قسم مى‌دهم تو را نگذار شاهد نامرديها و خيانتها و دركنارش دل سوختگى‌ها باشم.

پروردگارا؛ چندين سال به عشق وصال و لقا تو درمصاف با دشمن بودم. بدن خود را آماج تير و تركشهاى كين آلود دشمنان تو قراردادم تا شايد روزى خود را درجواررسول‌الله وائمه اطهار ببينم. محبوبا اگرمرا از اين عنصر عظيم محروم گردانى چگونه به عدالت شک نكنم خدايا؛ گفته‌هايم نزديک به كفر گشته، اما تو مى‌دانى و خود مى‌دانم كه جز تو را طلب نمى‌كنم.

دوستان و رفقا، اى عزيزان همسنگرم كه اين وصيت نامه را قرائت مى‌نماييد، شما را توصيه مى‌كنم به حمايت و پيروى از پير جماران او را دريابيد. مگذاريد تاريخ تكرارشو، چاره‌اى نيست اگر عده‌اى سست اراده و بى صفت، آن نامردان‌خوشگذران كه اگرمى‌دانستم نوشته‌هايم به دستشان مى‌رسد و يا درآنان اثرى دارد حرفهاى زيادى با فريادهايى به بلندى عرش رعد و برق‌آسمان ازبرايشان‌داشتم، اجبارا گوشه‌اى از تاريخ نكبت بار را تحميل نمودند و با كوتاهى و عدم تبعيت زمينه‌هاى پذيرش صلح را باعث شدند.

اما شما اى عزيزان هوشيار باشيد و صحنه‌هاى سوختن بدور شمع ولايت را تكراركنيد و بدانيد اگر براى خدا جنگيده‌ايد هم اكنون نيز بايد براى خدا تحمل كنيد و پيرو پير جماران شويد و بدانيد اگر به‌آن نتيجه مطلوب درجنگ نرسيديم نبايد از حفظ انقلاب غافل شويم و خداى نخواسته راه پيموده و طى چند ساله انقلاب را به يكباره برگرديم و موجبات دفن اسلام را فراهم آوريم.

پدر و مادر عزيزم، همسرم، خواهر و برادرانم و فرزندانم، هوشيار باشيد شيطان وسوسه ها دارد. دشمنان و منافقان و راحت طلبان زخم زبانها مى‌زنند، تحمل كنيد همچون زينب على و فاطمه و محمد و حسين و زين العابدين و سالار شهيدان كربلا اين چند روزه زندگى با همه مشكلات و سختى دردآورش اتمام خواهد يافت و بالاخره روزحسابرسى و برقرارى عدالت خواهد رسيد. نكند خداى نكرده عملى مرتكب شويد كه موجبات رنجش روح شهدا شود. با شمايم اى دوستان و اقوام با وفا بشنويد، اما ترا به مظلوميت امام خمينى عمل كنيد.      

در آخر از تمامى كسانى كه از بنده رنجشى داشته‌اند طلب عفو مى‌نمايم و ازكليه كسانى كه ادعاى دوستى من را دارند تقاضامندم خانواده شهدا را فراموش نكنيد.

«پادگان دو كوهه انديمشك، ساعت نه و سی دقیقه شب» / بیست و هشتم تیرماه سال 1367

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده