گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید "سیدمحسن طباطبایی"؛
نوید شاهد – در آستانه عید سعید غدیر خم در وصیت‌نامه شهید "سیدمحسن طباطبایی" می‌خوانیم: «پشتیبان ولایت‌فقیه باشید، رهبر عزیزتر از جان‌مان را تنها مگذارید و به صحبت‌های پُربارش گوش دهید و عمل کنید ...»

پشتیبان ولایت‌فقیه باشید و به سخنان پُربارش گوش دهید و عمل کنید
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید سیدمحسن طباطبایی، هفتم دی ماه سال ۱۳۴۶ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش سیدمحمدمهدی، معلم بود و مادرش فاطمه‌بیگم نام داشت و تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت، بیست و پنجم اسفند ماه سال ۱۳۶۳ در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.


متن وصیت‌نامه شهید سیدمحسن طباطبایی:


این وصیت‌نامه در حالی نوشته می‌شود که قلب هزاران جوان مسلمان در تپش برای یک حمله وسیع به سپاه کفر می‌باشد؛ جوانانی که برای حمله، بر یکدیگر سبقت می‌گیرند و شهادت را سعادت خویش می‌دانند و به سوی معبود خویش می‌شتابند، که اگر من هم سعادت داشته باشم، می‌خواهم در این حمله شرکت کنم و امیدوارم که به فیض شهادت برسم، تا شاید با اهدای خون ناچیز خود، دِینِ خود را به اسلام و امام ادا کرده و با خون خود به ندای «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» حسین (ع) لبیک گویم، تا به دشمنان اسلام ثابت شود که مسلمانان، شهادت را سعادت خود می‌دانند و با آغوش باز به جهاد علیه کفار می‌روند.


و اما پدر و مادر عزیزم و به خصوص مادر مهربان و دلسوزم! اگر چنانچه جنازه من به دست شما نرسید، ناراحت نباشید؛ زیرا هدیه‌ای را که به خدا می‌دهید، انتظار پس گرفتنش را نداشته باشید. به شما توصیه می‌کنم که پشتیبان ولایت‌فقیه باشید. امام عزیزتر از جان‌مان را تنها مگذارید و به صحبت‌های پُربارش گوش دهید و مخصوصاً عمل کنید.


در مجالس عزاداری حسینی و نماز جمعه شرکت کنید


در مجالس عزاداری حسینی، دعای کمیل و نماز جمعه شرکت کنید و شما باید بدانید که من به جبهه نیامدم، تا کسی از من تعریف کند. من به جبهه نیامدم، تا عکس مرا در مجله‌های خبری بزنند. من به جبهه نیامدم، تا کسی بگوید: «چرا درسش را رها کرده است؟» من به جبهه نیامدم، برای ریا و خودپسندی؛ بلکه آمدن من به جبهه - فقط و فقط به عشق مولایم حسین (ع) و به عشق نوجوانان عاشورا، همچون: قاسم بن الحسن(ع) و علی اکبر(ع) و به عشق رهبر عزیزم، امام خمینی و فرمانده اصلی‌ام، امام زمان(عج) بود.


من به جبهه آمدم، تا بتوانم به جهانیان بفهمانم که‌ای دشمنان اسلام و حامیان زور و استکبار! ما «قاسم بن الحسن»‌ها و «علی اکبر»‌های این زمانیم و هرگز امام عزیزمان را تنها نخواهیم گذاشت.


صبور باشید و تقوا پیشه کنید


و پدر و مادر عزیزم! از شما خواهش می‌کنم که صبر داشته و صبور باشید و تقوا را پیشه خود قرار دهید و مادر عزیزم و پدر مهربان و دلسوزم! من به شما خیلی اذیت کردم؛ امیدوارم مرا حلال کنید و از کار‌های زشت و ناپسندم گذشت نمایید و از خدا بخواهید که گناهان مرا ببخشد.


مادرم! من خیلی به تو مدیون هستم؛ چون نیمه‌های شب، خواب را بر خود حرام می‌کردی و برای آسایش من از خواب بیدار می‌شدی؛ امیدوارم مرا حلال نمایی. من دیگر خیلی مزاحم شما نمی‌شوم. ببخشید که نتوانستم وصیت‌نامه خوبی بنویسم؛ چون وقت به من اجازه نمی‌دهد و امشب، شب هجرت به سوی خدا و به سوی عملیات است.


سلام مرا به همه فامیل برسانید و همین طور به دوستان و آشنایانم و از آن‌ها برای من - این بنده حقیر- رضایت بگیرید.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده