خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «غلام شاهی» درباره نحوه اعزامش به جبهه چنین روایت میکند: علاقه داشتم که به جبهه بروم برای همین به دورههای بسیج رفتم و در کرمان به صورت فشرده آموزش دیدم و از آنجا به جبهه اعزام شدم. تو خاکریز بودیم و میخواستیم به سمت پاسگاه زید حرکت کنیم که به میدان مین رسیدیم. فرمانده گفت کی داوطلبه تا راهو باز کنه، من هم داوطلبانه رفتم و روی مین خوابیدم.
کد خبر: ۵۹۱۲۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۴
خاطرات شفاهی جانبازان
علی محمد فدائی بوشهر جانباز ۷۰ درصد می گوید:. صبح کد خدا روستا گفت: آنها با خود ۵۰ الی ۶۰ اسب و قاطرآورده بودند که شما را ببرند و امداد غیبی به شما کمک کرد که نتوانند شما را ببرند، من در آن لحظه با خود گفتم: هنوز نوبت ما نشده است.
کد خبر: ۵۹۱۱۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۲
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «اسماعیل میرزاده» درباره نحوه اعزامش به جبهه چنین روایت میکند: زمانی که به جبهه رفتم، سرباز ارتش بودم. بعد از گذراندن دوره آموزشی، من را به لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه اعزام کردند. به مدت ۹ ماه، به عنوان راننده بولدوزر در خط مقدم حضور داشتم و شرایط طوری بود که فقط در شبها امکان کار با بولدوزر را داشتیم.
کد خبر: ۵۹۱۱۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۲
جانباز عملیات کربلای یک:
صباح کاکی جانباز عملیات غرور آفرین کربلای یک، وحدت و از جان گذشتگی مردم به رهبری حضرت امام عامل پیروزی رزمندگان و مردم ما در جنگ تحمیلی بود.
کد خبر: ۵۹۱۰۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «علی نمردی» میگوید: مرتب اصرار میکرد تا رضایت دهیم که به جبهه برود. چند شب این کار را انجام داد تا اینکه پدر شهید به رفتنش رضایت داد. پانزدهم رمضان رفت و گفت روز عید برمیگردد، اما روز عید، روز وداع با پیکرش بود. مرتب خوابش را میبینم که با لباس سفید به در خانه میآید.
کد خبر: ۵۹۰۹۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «علی نمردی» میگوید: مرتب اصرار میکرد تا رضایت دهیم که به جبهه برود. چند شب این کار را انجام داد تا اینکه پدر شهید به رفتنش رضایت داد. پانزدهم رمضان رفت و گفت روز عید برمیگردد، اما روز عید، روز وداع با پیکرش بود. مرتب خوابش را میبینم که با لباس سفید به در خانه میآید.
کد خبر: ۵۹۰۹۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «علی نمردی» میگوید: مرتب اصرار میکرد تا رضایت دهیم که به جبهه برود. چند شب این کار را انجام داد تا اینکه پدر شهید به رفتنش رضایت داد. پانزدهم رمضان رفت و گفت روز عید برمیگردد، اما روز عید، روز وداع با پیکرش بود. مرتب خوابش را میبینم که با لباس سفید به در خانه میآید.
کد خبر: ۵۹۰۹۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «علی نمردی» میگوید: مرتب اصرار میکرد تا رضایت دهیم که به جبهه برود. چند شب این کار را انجام داد تا اینکه پدر شهید به رفتنش رضایت داد. پانزدهم رمضان رفت و گفت روز عید برمیگردد، اما روز عید، روز وداع با پیکرش بود. مرتب خوابش را میبینم که با لباس سفید به در خانه میآید.
کد خبر: ۵۹۰۹۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «علی نمردی» میگوید: مرتب اصرار میکرد تا رضایت دهیم که به جبهه برود. چند شب این کار را انجام داد تا اینکه پدر شهید به رفتنش رضایت داد. پانزدهم رمضان رفت و گفت روز عید برمیگردد، اما روز عید، روز وداع با پیکرش بود. مرتب خوابش را میبینم که با لباس سفید به در خانه میآید.
کد خبر: ۵۹۰۹۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۰
خاطرات شفاهی جانباز قمی
با آغاز جنگ تحمیلی، علیرضا ملکوتینژاد که تنها ۱۵ سال داشت، مجاز به حضور در خط مقدم نبود، اما با توصیه شهیدی از دوستانش، تصمیم گرفت همزمان مسیر طلبگی و دفاع از میهن را دنبال کند. وی با اشاره به وصیتنامه آن شهید گفت: «دوستم نوشته بود: حوزه را رها نکن» ... در ادامه فیلم این مصاحبه را ببینید.
کد خبر: ۵۹۰۹۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۰
خاطرات شفاهی جانباز ایلامی/
جانباز «سید منصور ارغنده» از همان زمان دانش آموزی داوطلبانه و از طریق بسیج راهی جبهه شدند و تا پایان جنگ حضور پر رنگی داشتند وی میگوید سال ۱۳۶۶ در شاخ شمیران بمباران شیمیایی شدیم و من جانباز شدم. در ادامه خاطرات شفاهی این جانباز گرانقدر را میشنویم.
کد خبر: ۵۹۰۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
خاطرات شفاهی جانباز ایلامی
جانباز «سید منصور ارغنده» از همان زمان دانش آموزی داوطلبانه و از طریق بسیج راهی جبهه شدند و تا پایان جنگ حضور پر رنگی داشتند وی میگوید سال ۱۳۶۶ در شاخ شمیران بمباران شیمیایی شدیم و من جانباز شدم. در ادامه خاطرات شفاهی این جانباز گرانقدر را میشنویم.
کد خبر: ۵۹۰۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
خاطرات شفاهی جانباز ایلامی
جانباز «سید منصور ارغنده» از همان زمان دانش آموزی داوطلبانه و از طریق بسیج راهی جبهه شدند و تا پایان جنگ حضور پر رنگی داشتند وی میگوید سال ۱۳۶۶ در شاخ شمیران بمباران شیمیایی شدیم و من جانباز شدم. در ادامه خاطرات شفاهی این جانباز گرانقدر را میشنویم.
کد خبر: ۵۹۰۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
خاطرات شفاهی جانباز ایلامی
جانباز «سید منصور ارغنده» از همان زمان دانش آموزی داوطلبانه و از طریق بسیج راهی جبهه شدند و تا پایان جنگ حضور پر رنگی داشتند وی میگوید سال ۱۳۶۶ در شاخ شمیران بمباران شیمیایی شدیم و من جانباز شدم. در ادامه خاطرات شفاهی این جانباز گرانقدر را میشنویم.
کد خبر: ۵۹۰۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
خاطرات شفاهی جانباز ایلامی
جانباز «سید منصور ارغنده» از همان زمان دانش آموزی داوطلبانه و از طریق بسیج راهی جبهه شدند و تا پایان جنگ حضور پر رنگی داشتند وی میگوید سال ۱۳۶۶ در شاخ شمیران بمباران شیمیایی شدیم و من جانباز شدم. در ادامه خاطرات شفاهی این جانباز گرانقدر را میشنویم.
کد خبر: ۵۹۰۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
خاطرات شفاهی جانباز ایلامی
جانباز «سید منصور ارغنده» از همان زمان دانش آموزی داوطلبانه و از طریق بسیج راهی جبهه شدند و تا پایان جنگ حضور پر رنگی داشتند وی میگوید سال ۱۳۶۶ در شاخ شمیران بمباران شیمیایی شدیم و من جانباز شدم. در ادامه خاطرات شفاهی این جانباز گرانقدر را میشنویم.
کد خبر: ۵۹۰۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
خاطرات شفاهی جانبازان؛
غلامرضا جیریایی، جانباز ۳۳ درصد، از روزهای پرافتخار نبرد در جزیره مجنون میگوید؛ از منطقهای که با قایق واردش شدند، از مقابله با تانکهای دشمن و از ایمانی که تنها سلاح رزمندگان ایران در برابر تجهیزات سنگین رژیم بعثی عراق بود.
کد خبر: ۵۹۰۸۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۷
خاطرات شفاهی جانبازان؛
غلامعباس حسنپور، جانباز ۳۰ درصد و یکی از رزمندگان دفاع مقدس، در این مصاحبه به بازگویی خاطراتش از دوران نوجوانی و ورود به بسیج میپردازد. او از نخستین تجربههای خود در بسیج، آموزش نظامی در پادگان امام حسین (ع) و پیوستن به جبهههای جنگ تحمیلی سخن میگوید. این روایت، تصویری از شجاعت و ایثار جوانانی است که با دلهای پرشور برای دفاع از میهن به میدان نبرد رفتند.
کد خبر: ۵۹۰۸۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۲
جانباز غلامعلی جیریایی:
غلامعلی جیریایی، جانباز ۲۵ درصد، از روزهای پرخطر جبهه و حقیقت ایثارگری سخن میگوید؛ جایی که معنای واقعی فداکاری و ارزش زندگی را تنها با تجربه لحظههای مرگ و زندگی درک میکنی. او معتقد است که قضاوتهای بیرونی درباره رزمندگان با واقعیتهای جبهه فاصله دارد.
کد خبر: ۵۹۰۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۷
خاطرات شفاهی جانبازان؛
قهرمان جعفری، جانباز ۲۵ درصد از اراک، در گفتوگویی صمیمانه به بیان خاطرات تلخ و شیرین خود از دوران جنگ تحمیلی پرداخت. او از روزهای پرخطر نبرد در منطقه سومار، لحظات دشوار و اضطرابآور در سنگرها، و تجربه تلخ از دست دادن همرزمانش سخن گفت. این روایت، تصویری واقعی از رشادتها، فداکاریها و دشواریهای رزمندگان در جبهههای جنگ را به تصویر میکشد.
کد خبر: ۵۹۰۸۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۲