نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کتاب شهید گمنام
آمدم خانه. مادرم خیلی هیجان زده بود. با رنگ پریده گفت: علیرضا برگشته! پسرم بعد شانزده سال برگشته. کمی مادر را نگاه کردم. گفتم: آخه مادر چرا نمی خوای قبول کنی، پسرت شهید شده. جنازه اش هم توی فکه مانده.
کد خبر: ۴۷۲۴۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۸

چهار ساله بود که بیماری سختی گرفت. مدتی بود که هیچ چیزی نمی خورد. پزشکان از او قطع امید کرده بودند. به سراغ بهترین پزشک اطفال در اصفهان رفتیم. پس از معاینه گفت: کبد این بچه از بین رفته تا فردا بیشتر دوام نمی آورد!
کد خبر: ۴۷۲۲۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۲

آمده بود اهواز. شنیده بود اینجا جنس ارزان است. هر دفعه می آمد و خرید می کرد و می رفت. اما این بار با فرمانده گردان ما رفیق شده بود. آمده بود گردان ما. همین طوری بدون پرونده! مدتی پیش ما ماند. بچه ها با او رفیق شده بودند. یک روز با او صحبت کردم. یکدفعه با تعجب دیدم صلیب در گردن دارد! اسمش را پرسیدم. گفت: فردریک .مدتی در گردان ماند. شاید خدا می خواست او بماند. با بچه ها خیلی صمیمی شد و یکی از خود ما شده بود.
کد خبر: ۴۷۱۶۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۹

روز اول جنگ صدام فرود گاه های ما را بمباران کرد. او فکر می کرد نیروی هوایی ما را از کار انداخته. اما در روز دوم جنگ صد و چهل جنگنده ایرانی درسی به رژیم بعثی عراق دادند که از خواب تصرف چند روزه ایران بیرون آمد.
کد خبر: ۴۷۱۶۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۹

روز میلاد امام حسن (ع) به دنیا آمد. پدرش موذن روستا بود. روستایی از توابع قزوین. بعد از اذان به خانه آمد و نام او را حسن انتخاب کرد. دوران تحصیل را در همانجا آغاز کرد.تا مقطع دبیرستان ادامه داد. در روزگاری که رژیم ستمشاهی به روستاها اهمیتی نمی داد مجبور شد به تهران بیاید. روزها را در بازار کار می کرد و شبها به سراغ درس می رفت.
کد خبر: ۴۷۱۶۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۹

تمام بدنش آثار شکنجه بود. آثاری بود به جا مانده از زندانهای ساواک، سال 58 و از روز اول درگیری های کردستان به مریوان آمد. فرماندهی سپاه آنجا را به عهده گرفت. فرماندهی سخت کوش، دقیق، شجاع و پر تلاش بود. با شروع جنگ در همان منطقه در مقابل دشمنان سدی محکم ایجاد نمود.
کد خبر: ۴۷۰۴۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۴

سالهای اول دهه پنجاه را فراموش نمی کنم. مسابقات قهرمان کشتی جوانان بود. ابراهیم در اوج آمادگی به سر می برد و با وزن هفتاد و چهار کیلو، در مسابقات قهرمانی تهران همه حریفان را از پیش رو برداشت.
کد خبر: ۴۷۰۴۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۰

قبل از اذان صبح برگشت. پیکر شهید هم روی دوشش بود. خستگی در چهره اش موج می زد. برگه مرخصی را گرفت. بعد از نماز به همراه پیکر شهید حرکت کردیم.
کد خبر: ۴۷۰۲۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۰