نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره
مراسم یادبود شهید «محسن شالباف» همراه با قرائت پرفیض دعای ندبه برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۸۳۰۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۶

به یاد شهید «محمد انصاریان»؛
مراسم دیدار با خانواده شهدا به یاد شهید «محمد انصاریان» برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۸۳۰۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۶

جانباز محمدکاظم پورنقی: روایت‌هایی از جبهه تا اسارت
محمدکاظم پورنقی، جانباز ۳۵ درصد و از آزادگان استان مرکزی، در مصاحبه‌ای به شرح زندگی و خاطرات خود از جنگ تحمیلی پرداخته است. او، که اهل شهر اراک است، می‌گوید: «افتخار دارم که به عنوان یکی از جانبازان و آزادگان در خدمت کشورم بوده‌ام.»
کد خبر: ۵۸۲۹۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۶

با حضور مردم شهیدپرور؛
ویژه برنامه شهدای عملیات کربلای ۴ با حضور مردم شهیدپرور برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۸۲۸۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۵

مراسم دعا و استغاثه به امام زمان(عج)، جمعه، هفتم دی ماه سال جاری در حسینیه آل یاسین گلزار مطهر شهدای قزوین برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۸۲۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۵

خاطره نگاری والدین شهدا؛
در ۱۳ بهمن ۱۳۶۰، حمله هوایی دشمن بعثی به منزل خانواده عسگری، زندگی آنها را برای همیشه تغییر داد. در این بمباران تلخ، بابک عسگری، پسر اول خانواده، به شهادت رسید و پسر دوم با جراحاتی عمیق، جانباز شد. مادر این خانواده با غرور از فداکاری فرزندانش می‌گوید: "زندگی‌مان دگرگون شد، اما همیشه به آرمان‌های بزرگی که فرزندانم جان خود را برایش فدا کردند، افتخار می‌کنیم."
کد خبر: ۵۸۲۸۸۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۶

خاطره نگاری والدین شهدا؛
پدر شهید احمدرضا صیادی گفت: « از ۱۷ سالگی با شور و ایمان راهی جبهه‌های نبرد شد. او با وجود مخالفت‌های خانواده، بارها با تأکید بر فرمان امام، عازم میدان جنگ شد. احمدرضا پس از دو دوره بازگشت، در سومین اعزامش، به آرزوی شهادت رسید و جاودانه شد».
کد خبر: ۵۸۲۸۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۷

خاطره‌‌ای از شهید «عیسی نیکان»
همسر شهید تعریف می‌کند: او با فرزندانش بسیار مهربان بود؛ برایشان کتاب داستان می‌خرید و همیشه برایشان می‌خواند. سوره‌های قرآن و نماز را از همان کودکی به آن‌ها یاد می‌داد و می‌گفت؛ بچه‌ها باید از کودکی با این مسائل آشنا شوند. همیشه بر نماز خواندن فرزندانش تأکید داشت.
کد خبر: ۵۸۲۸۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۵

خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز رضا طهماسبی از لحظات فراموش‌نشدنی جنگ می‌گوید؛ زمانی که برادر همرزم اصفهانی‌اش در تپه کله‌قندی به شهادت رسید و او وظیفه انتقال پیکر پاکش را بر عهده گرفت. این مسیر سه کیلومتری شیب‌دار با پیکر شهید بر دوش، برای او تنها نمادی از ادای وظیفه برادری بود، بی‌آنکه سختی یا خستگی را احساس کند.
کد خبر: ۵۸۲۸۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۵

یکی از همرزمان شهید «یعقوبعلی محمدی» توضیح می‌دهد: چند روز او را زیر نظر گرفتیم. نیمه های شب که می شد، بی سروصدا بر می خواست و به نماز شب می ایستاد. یک روز از او پرسیدم: یعقوب، راستی! چرا این کار را توئ پنهان می کنی؟ نماز خوندن که این حرفا رو نداره!
کد خبر: ۵۸۲۸۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۴

خاطره‌‌ای از شهید «محمدزمان آشوری»
خواهر شهید تعریف می‌کند: یک روز نامه‌ای از او به دستمان رسید. در نامه نوشته بود؛ غصه نخورید، حالم خوب است و به زودی برمی‌گردم. او گفته بود که برمی‌گردد، اما هرگز به وعده‌اش عمل نکرد.
کد خبر: ۵۸۲۸۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۴

مادر شهید «سیدعلی ذراری» می‌گوید: روزی یکی از کبوتر‌های غریب به منزل ما آمده بود، او تصمیم گرفت که او را گرفته و به صاحبش برگرداند. آنقدر این در و آن در زد تا روز به شب رسید کلی وقتش گرفته شد، اما کوتاه نمی‌آمد. بالاخره او را به صاحبش پس داد. بعد از این کار می‌گفت مادرم امروز احساس آرامش می‌کنم، چون امانتی را به صاحبش برگرداندم.
کد خبر: ۵۸۲۷۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۳

مراسم بزرگداشت سالگرد شهید «سید باقر علمی» در قزوین برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۸۲۷۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۳

مادر شهید «اکبر سعادتی» تعریف می‌کند: همیشه سعی می‌کرد کمک مردم باشد. اگر کسی ندار بود و مریض می‌شد، اکبر با پول توجیبی‌اش او را دکتر می‌برد. داروهای او را می‌گرفت. برایش میوه و غذا می‌برد و حسابی رسیدگی می‌کرد.
کد خبر: ۵۸۲۷۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۳

خاطره‌‌ای از شهید «حسین نظری»
پدر شهید تعریف می‌کند: شهید اخلاق بسیار پسندیده‌ای با اقوام و همسایه‌ها داشت. حتی یک تبعه افغانستانی که شهید محبت و کمک زیادی به او کرده بود، پس از شهادت پسرم مانند یک برادر برایش اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد.
کد خبر: ۵۸۲۷۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۳

خاطره‌‌ای از شهید «غلام رنجبر خیرآباد»
همرزم شهید تعریف می‌کند: وقتی می‌خواستم بروم و تیربار را خاموش کنم، یک کلاه عراقی برای محافظت بر روی سرم گذاشته بودم و یادم رفته بود آن را بردارم، بچه‌ها هم به همین خاطر من را با عراقی‌ها اشتباه گرفته بودند و من هم غافل از این قضیه با فریاد زدن و صدا زدن غلام به طرف او رفتم.
کد خبر: ۵۸۲۶۹۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۳

خاطره‌‌ای از شهید «شنبه وطن‌خواه»
مادر شهید تعریف می‌کند: شوق شهادت در چشم‌های شنبه موج می‌زد و این را بارها از راز و نیاز شبانه‌اش با خداوند شنیده بودم. خداوند هم دل پسرم را نرنجاند و او را به آرزوی دیرینه‌اش رساند.
کد خبر: ۵۸۲۶۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۲

خاطره‌‌ای از شهید «عبدالمجید قنبری باغستانی»
مادر شهید تعریف می‌کند: جوان‌های پرشور و انقلابی با مشت‌های گره کرده شعار می‌دادند و مامورین امنیتی، هم دیوانه‌وار تیراندازی می‌کردند تا جمعیت متفرق بشوند ولی فایده‌ای نداشت که نداشت.
کد خبر: ۵۸۲۶۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۲

برادر شهید «ناصر باقری» می‌گوید: پایبند به مسائل دینی و مذهبی بود و اهل غیبت کردن نبود و همیشه می‌گفت مراقب اعمال خود باشید و تمام رفتار و حرکات او برای ما الگو بود.
کد خبر: ۵۸۲۵۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۱

در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد
هفتمین ویژه برنامه شب خاطره با محوریت روایت پیشکسوتان و فرماندهان کمیته انقلاب اسلامی در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.
کد خبر: ۵۸۲۵۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۳۰