خواهر شهید «محمدرضا حمزه» نقل میکند: «گفتم: خوش به حال مامان که پسر به این خوبی داره! گفت: چه خوبیای؟ دلم میسوزه وقتی میبینم مادر با چشم خسته و پای خواب رفته از جلوی دار قالی بلند میشه. کاشکی بلد بودم به جاش ببافم!»
کد خبر: ۵۵۸۷۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۳۰
خاله شهید «عبدالعلی طاهریان» نقل میکند: «گفتم: این چه کاریه میکنی؟ تازه دیروز اسلحه رو فشنگ به منزل آوردی و امروز هم میخوای تحویل بدی؟ گفت: هرچه امام بگه اطاعت میکنیم، دستور، دستور رهبره. دیروز گفتن بگیرین و امروز گفتن تحویل بدین. من هم مطیع رهبرم هستم.»
کد خبر: ۵۵۸۷۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۹
قسمت دوم خاطرات شهید «یحیی حیدری»
مادر شهید «یحیی حیدری» نقل میکند: «آخرین باری که آمد، خداحافظیاش فرق میکرد؛ جور دیگری شده بود. نگاهش نافذتر بود و افکارش عمیقتر. ظاهراً میخندید، ولی در دلش غم داشت.»
کد خبر: ۵۵۸۶۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۵
خواهر شهید «رضا اشرفی» نقل میکند: «رضا گفت: من هم دوست دارم آبجی کوچولوم درس بخونه، اما بیشتر دوست دارم که او نماز بخونه و موهاشو زیر روسری بذاره تا کسی نبینه.»
کد خبر: ۵۵۸۵۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۴
قسمت نخست خاطرات شهید «یحیی حیدری»
دوست شهید «یحیی حیدری» نقل میکند: «ماشین تدارکات آماده رفتن به نقاط آزاد شده گردید. قبل از برخورد با مین بچهها فوراً خود را به بیرون پرت کردند و گرفتار رگبار نیروهای کومله شدند و به شهادت رسیدند.»
کد خبر: ۵۵۸۵۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۴
مادر شهید «حمیدرضا اکرم» نقل میکند: «گفتم: امروز حمیدرضا اذیتت نکرد؟ گفت: نه خالهجون! اول رفتیم بهشت زهرا امام رو اونجا دیدیم. این بچه از اشتیاق داشت پر درمیآورد. اصلاً روی پاهاش بند نبود.»»
کد خبر: ۵۵۸۵۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۲
قسمت چهارم خاطرات شهید «مهدی بهرامی»
دوست شهید «مهدی بهرامی» میگوید: «به خرمشهر رسیدیم. وقتی میخواست پا جای پای شهدایی بگذارد که برای حفظ وجببهوجب خاک این مرزوبوم، خون خود را نثار اسلام کردند، احساس عجیبی داشت.»
کد خبر: ۵۵۸۴۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۰
قسمت سوم خاطرات شهید «مهدی بهرامی»
همسر شهید «مهدی بهرامی» نقل میکند: «میگفت: طیبه! من سه آرزو داشتم؛ یکی ازدواج با تو بود که بهش رسیدم. دومی استخدامی سپاه بود که آن هم بعد از ازدواجمان محقق شد. اما تو سیدی، دعا کن تا به سومیش هم برسم؛ سومین آرزویم شهادته!»
کد خبر: ۵۵۸۴۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۹
مادر شهید «غضنفر درخشانخواه» نقل میکند: «وقتی تابوت را باز کردند، کفن را کنار زدم. دست به سرش کشیدم. زلفش را به این طرف و آن طرف دادم. صورتش را بوسیدم. سیر نشدم. کف پایش را بوسیدم. همینطور لالاییکنان با دستم موی سرش را نوازش کردم.»
کد خبر: ۵۵۸۳۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۶
قسمت دوم خاطرات شهید «مهدی بهرامی»
پدر شهید «مهدی بهرامی» نقل میکند: «هنگام نماز خیلی نزدیک او نمیشدم؛ آخه در قنوت نمازهایش همیشه از خدا شهادت را طلب میکرد. ما به او میگفتیم: مهدی! این قدر این دعا رو نخون! موهای تنمون سیخ میشه!»
کد خبر: ۵۵۸۳۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۵
قسمت نخست خاطرات شهید «مهدی بهرامی»
پدر شهید «مهدی بهرامی» نقل میکند: «یکبار با یک بنده خدایی بحثش شده بود. او به مهدی گفت: تو به خاطر حقوق و درجه آمدی سپاه! مهدی هم با ناراحتی گفته بود: این درجه و حقوق مال شما! من برای لباسش آمدم که قداست داره و حافظ مملکت و نظامه!»
کد خبر: ۵۵۸۲۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۲
عموی شهید «عامر امیناحمد» نقل میکند: «اگر تصمیمی میگرفت به آن عمل میکرد. پدرش میدانست که نمیتواند عامر را برای مدت بیشتر نزد خود نگه دارد. پرسیدم: عموجان! تو برای چی میخوای بری جبهه؟ تو خودت مهاجر هستی! گفت: باید برم و از مملکتم دفاع کنم.»
کد خبر: ۵۵۸۲۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۰
قسمت نخست خاطرات شهید «غلامرضا ترابی»
خواهر شهید «غلامرضا ترابی» نقل میکند: «غلامرضا در جواب دوستام گفت:هر وقت پشت چشمتون رو دیدید، خدا رو هم میبینید. خدا در قلب بندگانش است، باید به قلبتون نگاه کنید تا خدا رو پیدا کنید.»
کد خبر: ۵۵۷۸۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۳۰
تصاویر شهید «محمد فرحزاد» به مناسبت سالروز ولادت این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود.
کد خبر: ۵۵۷۸۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۹
همرزم شهید «محمد فرحزاد» نقل میکند: «گفت: تو پسر شهید هستی و مامانت چشم به راهته! اینجا هم خطرناکه! تو برو! برگشتم عقب. راننده آمبولانس گفت: یک آقایی به اسم فرحزاد شهید شد. یاد حرفش افتادم که میگفت: تا بیست و چهار ساعت دیگه شهید میشم!»
کد خبر: ۵۵۷۸۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۸
گزارش تصویری/
مراسم عزاداری دهه آخر صفر در روز سهشنبه 21 شهریورماه 1402 همراه با سخنرانی حجت الاسلام عطاریه و نوای کربلایی ثارالله رحمانی، با حضور جمعی از خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران و آحاد مردم در گلزار ملکوتی شهدای بندرعباس برگزار شد.
کد خبر: ۵۵۷۷۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
شهید «احمد فوادیان» پانزدهم دیماه ۱۳۴۵ در دامغان به دنیا آمد. خانوادهاش میگویند: «شاگرد زبر و زرنگی بود. وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود، سرِ پا بند نمیشد. تند خداحافظی کرد و رفت. بیست و ششم شهریور ۱۳۶۲ در منطقه سردشت با برخورد گلوله به سر به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۵۷۷۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
قسمت دوم خاطرات شهید «محمدرضا طوسی»
خواهر شهید «محمدرضا طوسی» نقل میکند: «با بعضی از حرکات و رفتارش میخواست مادرم را برای دومین شهید خانواده آماده کند. گفت: بشین میخوام روضه شهید شدنم رو براتون بخونم. گفتیم: بسه دیگه! بیش از این داغ ننه رو تازه نکن. هنوز زوده بفهمی مادر چی میکشه!»
کد خبر: ۵۵۷۷۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
گزارش تصویری/
مزار شهیدان معزز کوی هدایتی در آستانه فرا رسیدن دهه ولایت، با حضور جمعی از مسئولین، خانواده معزز شهداء و ایثارگران و آحاد مردم با نثار فاتحه، عطر افشانی و گلباران شد.
کد خبر: ۵۵۶۸۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰
همسر شهید «عینالله حامدی» میگوید: «گفت: خانم جان! اگه غذایی سر سفره میآری، مطمئن شو که همسایهات گرسنه نباشه، حتی اگه شده یک نون رو هم با اونها نصف کن.»
کد خبر: ۵۵۶۴۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۳