خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (28)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «تقريباً همه ي بچه ها داخل کانال رفتند. يک مرتبه ديدم محمود ياسين با برادر حسن زاده و يک نفر ديگر که دوربين فيلم برداری داشت آمدند و سلام کردند و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۸۵۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰
خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (27)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « تا وارد مسجد شدم متوجه شدم يکی از برادران به نام حسن زاده کنار ميله ای در وسط حياط ايستاده و در کنارش محمود ياسين، همان برادر عزيزی که در هويزه با هم آشنا شده بوديم قرار دارد...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۸۵۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۶
خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (26)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «سنگرهای ديده بانی مشخص بود و يک تانک هم ديده می شد بعد از چند دقيقه که تمام بچه ها ديده بانی کردند برگشتيم...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۸۵۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۶
به مناسبت سالروز شهادت شهید "مشجری" منتشر می شود؛
نوید شاهد_ به مناسبت سالروز شهادت شهید مدافع حرم "علیرضا مشجری" فیلمی از حضور عماد طالب زاده خواننده پاپ در منزل ایشان را مشاهده میکنید.
کد خبر: ۵۰۸۵۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۶
نوید شاهد - «من به شوخی گفتم: مهدی پا تو کفش ما کردی و بچهها را برداشتی بردی؟ ایشان گفت: همیشه که نباید با تو باشند، بگذار یک مرحله هم ما در خدمت این رزمندگان باشیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "مهدی شالباف" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۰۸۴۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۶
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «رزمندگان گفتند فلانی با قرارگاه تماس بگیر. چند روزه گرسنهایم و امکانات اولیه هم نداریم. بنده گوشی بیسیم را برداشته و ضمن به گوش کردن شبکه و مرکز هدایت آتش، شعر طنزی خواندم که اگر تا ساعتی دیگر آب و غذا نیاید ما همه نیروهای خودی را به بهشت میفرستیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات رزمنده "اسماعیل سکاک" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۰۸۴۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۵
نوید شاهد _ خواهر شهید مدافع حرم "سید مصطفی صادقی"، در خاطرهای از او میگوید: «من چهار فرزند داشتم، مصطفی بچه سوم و تنها پسرم بود و جانم به جانش بسته بود، مهمترین دلیل رفتنش ایمان و اعتقاداتش بود.....» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم "سید مصطفی صادقی" را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۵۰۸۳۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۴
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «لحظههای حلالیت گرفتن برای آقا خلیل چاق و چله که نمک گردان بود سخت شده بود دلش طاقت نیاورد، لذا نقل مجلس شد و فریاد زد "پسته بشکن عشقی صفای دل کن، توانا بود هر که دانا بود که انجیر پدر جد خرما بود" ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۸۲۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۳
نوید شاهد_ حاجیه خانم «بتول امین کاشان» مادر شهید «علیرضا شهبازیان» به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۰۸۲۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۴
برگی از خاطرات دختر شهید "برجی"؛
نوید شاهد - «پدرم برگه شعری با مضمون شهادت را به من داد و گفت آوردهام تا تو آن را حفظ کنی. شاید لازم شد که یک روز تو این شعر را برای من بخوانی من که اصلا نمیدانستم، مفهوم شعر چیست با خوشحالی کاغذ را از او گرفتم ولی یک دور که شعر را خواندم دلم گرفت ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات دختر شهید "محمدعلی برجی" است که همزمان با سالروز ولادت حضرت معصومه(س) و روز دختر تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۰۸۱۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۲
برگرفته از کتاب نیستان؛
نوید شاهد - «شهید حسین زنگانه در عملیات طریقالقدس به شهادت رسید، نحوه شهادتش به این صورت بود که اولین تیر به کمرش میخورد و به معشوقش میپیوندد ...» این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۸۰۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۰
نوید شاهد - «شهیدان که تصاویر آنها در عکس آمده، خسته از آموزش روزانه ایستادهاند که بدنهای خسته و بیرمقشان به تصویر کشیده شود تا همچنان راستقامتان تاریخ بمانند تا ابد ...» ادامه این خاطره از "حمیدرضا ایزدی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۸۰۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۹
برگی از خاطرات شهید "رجایی"؛
نوید شاهد - «درست است که دارند از طرف امام حکم ریاست جمهوری تو را میخوانند و امام حکم ریاست جمهوری تو را تنفیذ میکنند، ولی باید یادت باشد که تو همان محمد سیاه هستی! ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "محمدعلی رجایی" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۰۷۹۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۸
نوید شاهد - «بعد از تفتیش آن منطقه متوجه شدیم خالد که جوانی ساده دل و بیآلایش بود مضطرب در قسمتی از آن منطقه نشسته است و تکان نمیخورد. او را صدا کردیم، وقتی که ما را دید لبخندی از روی استرس و اضطراب زد و گفت که برای پیدا کردن چتر منور به اینجا آمده است ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۷۹۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۷
زندگی نامه و خاطرات شهید علی رضا عربی آیسک؛
نوید شاهد - برادر شهید علی رضا عربی آیسک روایت می کند: «شهید با عصا توی خط راه می رفت. ولی جبهه را ترک نکرد. برادران می گفتند: ما او را میدیدیم که چهار دست و پا راه می رفت. او از این سنگر به سنگر دیگر می رفت و خط را رها نمی کرد.»
کد خبر: ۵۰۷۸۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰
زندگی نامه و خاطرات شهید مصطفی شاکری منظری؛
نوید شاهد - مادر شهید مصطفی شاکری منظری روایت می کند: «گاهی وقتها از شهید سؤال میکردم که تو این قدر به جبهه می روی، آنجا چه کار میکنی؟ میگفت: گرد و غبار پای بچه های بسیجی را جارو می کنم. تواضع و اخلاص شهید تا این حد بود.»
کد خبر: ۵۰۷۸۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰
زندگی نامه و خاطرات شهید حسین سبحانی کوهسرخی؛
نوید شاهد - فرزند شهید حسین سبحانی کوهسرخی می گوید: «هفت ساله بودم که چشمم به بالای تپه افتاد و دیدم که جنازهی پدر را به سمت گلزار شهدا می آورند. احساس غرور و افتخار کردم. احساسی ناشی از این که فرزند یک شهید هستم.»
کد خبر: ۵۰۷۸۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰
زندگی نامه و خاطرات شهید محمدباقر حصاری؛
نوید شاهد - شهید محمد باقر حصاری از شهدای والامقام نیشابور، در زندگانی خود به گونه ای خالصانه و جسورانه قدم به قدم انسانیت و بندگی را به حد کمال رساند که حتی برای شهادت حتی لحظه ای درنگ نکرد.
کد خبر: ۵۰۷۸۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰
روایت هایی از زندگانی شهید حسین پور؛
نوید شاهد - همسر برادر شهید علی اکبر حسین پور برزشی نقل می کند: «خواب دیدم که سر کوچه ی منزل ما میزی است و شهید سریع دفترها را امضا می کند و عده ای در آن جا رژه می روند. سه روز بعد که خبر شهادت ایشان را به ما دادند، همان صحنه هایی که در خواب دیدم تعبیر شد. عده ای پاسدار رژه می رفتند و سرود می خواندند.»
کد خبر: ۵۰۷۸۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰
زندگی نامه و خاطرات شهید محمد اصغریخواه؛
نوید شاهد - همسر شهید محمد اصغریخواه فتیده روایت می کند: «قبل از عملیات کربلای ۵ ایشان به من گفتند: بیایید تا علایم خاص را به شما نشان بدهم چون ممکن است طوری شهید شوم که قابل شناختن نباشم. [...] پس رمزی بین ما باشد؛ این ساعت که در دست من هست به بیسیمچی میدهم و وصیت میکنم روی انگشتش آویزان کند و به نزد شما بیاید وقتی او را برای شما آورد، اگر سرش پایین بود بدان که من شهید شدم. در روز موعود بیسمچی را دیدم که ساعت روی انگشتش آویزان سرش پایین بود، به او گفتم: پیامت را دریافت نمودم.»
کد خبر: ۵۰۷۸۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۳۰