نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - محمد
"حاج محمد اقا زمانی"پدر شهید "حیدر زمانی" دارفانی را وداع گفته و به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۴۶۱۷۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲

شهید محمد کاظم ناصری می گوید: دوست دارم که بعد از مرگ من فرزندانم چراغ خاموش من را همیشه روشن نگه دارند و با شرافت ادامه زندگی را بگذرانند.
کد خبر: ۴۶۱۶۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲

همزمان با فرارسیدن 26 مرداد سالروز ورود آزادگان عزیز به وطن، نوید شاهد استان مرکزی 18 پوستر از شهدای آزاده این استان را منتشر کرد .
کد خبر: ۴۶۱۶۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۱

به مناسبت روز عرفه مزار شهید منا محمد اسدی توسط مسئولین شهرستان گلباران شد.
کد خبر: ۴۶۱۶۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰

وصيتنامه پاسدار شهید محمد قربان مجيدى
همسرم من رفتم و تو ماندى با كوله بارى از مسئوليت. همسرم فراموش نكن جایی را كه من با وضو قرآن مى خواندم. نكند خداى ناكرده لحظه اى بى تابى كنى و يا مايوس شوى و يا نا اميد گردى كه از وظيفه سنگينت دور شده اى .
کد خبر: ۴۶۱۵۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۳

زندگینامه پاسدار شهید محمد قربان مجیدی
در کنار پدرش بر روی زمین کشاورزی کار می کرد و در همه امور کمک حال خانواده بود. در مبارزات انقلابی حضور فعال داشت و با آغاز جنگ تحمیلی ضمن عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. با وجود اینکه پدر 5 فرزند بود، در عملیات های مختلف شرکت کرد و در مرداد ماه 1366 به مقام والای شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۶۱۵۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۳

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات کشور با خانواده شهیدان «جنیدی جعفری» از شهدای شهرستان پیشوا دیدار و گفتگو کرد.
کد خبر: ۴۶۱۵۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۹

تصاویری از شهیدِ تک‌تیراندازِ پانزده‎ساله را در ادامه مطلب مشاهده می‌کنید.
کد خبر: ۴۶۱۴۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۹

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت سیزدهم
در آنجا پزشک مخصوص هر چند ساعت می آمد و خونش را آزمایش می کرد. حال پدر بسیار وخیم بود و گاهی بیهوش میشد و گاهی به هوش می آمد. غلظت خونش وضعیت عادی نداشت و این از همه بیشتر دکتر را نگران کرده بود.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۴

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت دوازدهم
گفتم: بابا من نمی خوانم. شما احتیاج به روضه ندارید. از این به بعد هر وقت خواستم شما گریه کنید فقط می گویم امام حسین(ع).
کد خبر: ۴۶۱۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۳

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت یازدهم
اصلا اول ماه خیلی ها میدانستند که پدر قرار است حقوق بگیرد و می آمدند. به خیلی از خانواده ها کمک می کرد. بی جهت نبود که همه می گفتند که او پدر ما هم هست، فقط پدر شما نیست
کد خبر: ۴۶۱۴۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۲

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت دهم
صوت زیبای قاری در فضای با طراوت حیاط پیچیده بود. همه دیدند حاج آقا طالبیان همان جایی که درست زیر پایش چاله ای آب جمع شده بود به سجده افتاد. هیچ کس جز حاجی به این مسئله توجه نکرده بود که آیه ای را که قاری می خواند سجده واجب دارد.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۳۱

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت نهم
یک روز گفتم: باباجان تو پدر این پیکان را درآوردی و خرابش کردی. گفت: محمد حسین جان عیبی ندارد. مال دنیا است و ارزش غصه خوردن را ندارد.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۹

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت هشتم
بعد از سلام و احوال پرسی، می گفت: محمد حسین چه کار می کنی؟ بابا! نمازت را می خوانی؟ پسرم! نکند نماز را سبک بشماری.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۷

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت هفتم
گفت که بیاوریدم پایین. آوردنش پایین و گفتند که خوب چه می‌خواهی بگویی؟ گفت: ای بابا داشتید خفه ام می کردید که. صدای خنده همه آن کتک خورده ها و مامورها در ماشین پیچیده بود.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت ششم
از شدت درد بیهوش شدم، وقتی به هوش آمدم چشم هایم را در اتاقی تنگ و تاریک باز کردم. در حال دعا و نیایش به خواب رفتم. پدرم را در خواب دیدم. مرا در آغوش کشید و گفت: پسرم مقاومت کن این دوره هم با همه سختی هایش می گذرد.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۴

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت پنجم
پرویز ثابتی منفجر شد و شروع کرد به زدن خودش! با مشت و سیلی می زد توی سر و کله خودش و می گفت: من پدرسوخته این همه دارم تو را می زنم، آن وقت تو در حال مرگ می آیی و مرا مسخره میکنی و می گویی کُتَت را از کجا خریده ای؟! ای وای از دست شماها
کد خبر: ۴۶۱۴۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۳

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت چهارم
پدرم دوباره پاسخ داد: غیر مستقیم، بله! شما ما را مجبور به این کار کرده اید. صبح ها وقتی که قصابی می رفتم که گوشت بخرم؛ وقتی که دور میدان مجسمه عمله ها را می دیدم که بی صبرانه منتظر رفتن به سر کار هستند؛ وقتی که میدیدم گروه گروه کارگر و عمله بیکار تا ظهر یا عصر می ماندند! خون ام به جوش می آمد و تاب و برایم نمی ماند.
کد خبر: ۴۶۱۴۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت سوم
طرف حسابی خجالت کشید و فهمید که این طرف از آن بیدها نیست که با این بادها بلرزد و خیلی زودتر از آنچه فکر می کرده، لو رفته و با آدم ساده ای طرف نیست. با آن که او را با تخت به اتاق آورده بودند، بلند شد و با پای خودش از اتاق بیرون رفت!
کد خبر: ۴۶۱۴۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۱

روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت دوم
1- هر حرکت و سکون به یاد خدا و برای خدا باشد. 2- نماز در اول وقت خوانده شود. 3- نماز به جماعت خوانده شود. 4- در هفته یک روز روزه گرفته شود.
کد خبر: ۴۶۱۴۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰