دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۸۷ ساعت ۰۳:۴۶
گرايش هاي فمينيستي در مقابل ديدگاه رايج در غرب ، كه غالباً بر ضد حقوق زنان بود ، فمينيست ها نوشته هايي از زنان درباره ي حقوق زنان يافته اند ، كه به قرن چهاردهم باز مي گردد. در قرن هيجدهم ، اروپا شاهد يكي از مهم ترين تحولات تاريخ خود بود ؛ در پي سلسله تحولاتي كه از سال 1789 تا 1799 در كشور فرانسه اتفاق افتاد و به «انقلاب كبير فرانسه» مشهور شد ، نظام سلطنت از ميان رفت و جمهوريت جاي آن را گرفت.

بخش اول : گرايش هاي فمينيستي در مقابل ديدگاه رايج در غرب ، كه غالباً بر ضد حقوق زنان بود ، فمينيست ها نوشته هايي از زنان درباره ي حقوق زنان يافته اند ، كه به قرن چهاردهم باز مي گردد. در قرن هيجدهم ، اروپا شاهد يكي از مهم ترين تحولات تاريخ خود بود ؛ در پي سلسله تحولاتي كه از سال 1789 تا 1799 در كشور فرانسه اتفاق افتاد و به «انقلاب كبير فرانسه» مشهور شد ، نظام سلطنت از ميان رفت و جمهوريت جاي آن را گرفت. مجلس شوراي ملي تأسيس شد و لايحه ي حقوق بشر فرانسه تدوين گرديد. اما نكته ي جالب آن بود كه مسأله ي برابري حقوق انساني ، كه در اعلاميه ي حقوق بشر فرانسه مطرح شده بود ، زنان را در بر نمي گرفت. اين اعلاميه كه به نام «حقوق مردان» بود ، با مخالفت زنان انقلابي فرانسه روبه رو شد. پس از انقلاب فرانسه ، نويسندگاني چون «كندورسه» و «سن سيمون» مباحث مربوط به حقوق زنان را ادامه دادند. موارد اشاره شده به آرمان هاي فمينيستي قابل انكار نيست ، اما ريشه ي فمينيسم به عنوان يك جنبش اجتماعي ، سياسي را مي توان به اواسط قرن نوزدهم و ايجاد باشگاه هاي زنان پس از انقلاب فرانسه باز گردانيد. در همين اوان بود كه واژه ي فرانسوي فمينيسم براي اشاره به طرفداران برابري حقوق زن و مرد به كار رفت ؛ «Feminism». اين واژه با اندكي تغيير در زبان هاي انگيليسي ، فرانسوي و آلماني به يك معنا به كار مي رود. اواخر قرن نوزدهم جنبش هاي زنانه شكل بين المللي به خود گرفت و زنان كشورهاي اروپايي در اجتماعاتي مهم ترين مسائل زنان را مطرح كردند. پس از اعطاي حق رأي همگاني به مردان فرانسه ، آلمان و سوئيس در دهه ي 1870 و ديگر كشورها تبعيض ميان زنان و مردان برجسته تر شده بود. تا سال 1900 اكثر فمينيست ها متقاعد شده بودند كه تنها راه دست يابي زنان به فرصت هاي برابر ، در درجه ي اول ، كسب رأي است. در كشور انگلستان نيز از اوايل قرن بيستم طرفداري از حقوق زنان توسط دوشيزه «پانك هورست» آغاز گرديد و زمينه ساز دست يابي زنان انگليسي به حق رأي در سال 1918 گرديد. زنان آمريكايي هم در سال 1920 به حق رأي دست يافتند. از نظر تاريخي ، تكامل فمينيسم به دو مرحله ي اصلي تقسيم مي شود ؛ مرحله ي اول از اوايل قرن نوزدهم تا اندكي پس از جنگ جهاني اول يعني تا سال 1920 است. ويژگي موج اول ، توجه به دست يابي زنان به حقوق مدني و سياسي برابر ، به ويژه برخورداري از حق رأي است. جنبش هاي زنان ، رو به افول گذاشت و تا پس از جنگ جهاني دوم ، تحرك قابل توجهي صورت نگرفت. موج دوم جريان فمينيستي از دهه ي 60 آغاز شد. رهبري اين جريان را فمينيست هاي انسان گرا به رهبري «سيمون دوبوار» (1908 ميلادي) در دست داشتند ، كه با انتشار كتاب جنس دوم (1949) زمينه ساز شكل گيري گرايش هاي تند (راديكال) در جريان هاي فمينيسم شد. شاخه هاي فمينيسم تنوع گروه ها و گرايش هاي فمينيستي به گونه ايي است كه برخي دانشوران غربي به جاي كلمه ي فمينيسم ، واژه ي « فمينيسم ها» را مورد استفاده قرار دادند. گويا اختلاف هاي موجود به قدري گسترده مي باشد كه وجه اشتراك مهمي در تمام آنان وجود ندارد. ولي بايد اذعان نمود كه فمينيست ها با وجود اختلاف ديدگاه هاي اساسي در دو مسأله ي مهم وحدت نظر دارند ؛ اول آن كه زنان به دليل جنسيت خود گرفتار تبعيض و فروتري هستند و نيازهاي آنان ناديده گرفته مي شود. و ديگر آن كه ؛ اين تبعيض بايد از بين برود و لازمه ي از بين بردن اين تبعيض ، اصلاح نظام اقتصادي ، اجتماعي و سياسي است كه علت پيدايي تنوع ديدگاه هاي فمينيستي را مي توان در پاسخ به اين دو سؤال اساسي مطرح نمود ؛ اول اين كه علت فرودستي زنان را چگونه تحليل مي كنيد؟دوم اين كه راه حل پيشنهادي براي اصلاح كلي وضعيت زنان چيست؟ لذا مكاتب بر اساس آموزه هاي خود علت فروتري زنان را تحليل نموده ، دست كم به پنج گرايش عمده مي توان اشاره نمود كه در پاسخ به اين دو پرسش ، جواب هاي متفاوتي دارند ؛ 1- فمينيسم ليبرال ليبرال ها قديمي ترين گروه هاي فمينيستي هستند كه هم اكنون در اقليت به سر مي برند و در پاسخ به سئوال اول معتقدند كه : نقش هاي جنسيتي تبعيض آميز ، باورهاي پذيرفته شده درباره ي تفاوت در جنس و روابط اجتماعي است ، كه سرنوشت متفاوتي براي مرد و زن رقم مي زند ؛ لذا ليبرال ها مخالف نقش هاي كليشه ايي در خانواده و جامعه اند. اين گروه متأثر از ديدگاه هاي ليبرالي ، اصل را بر آزادي عملكردها ، لذت جويي و رضايت خود محورانه قرار داده اند و نسبت به نقش مادري و همسري در خانواده هاي سنتي از آن جهت كه محدود كننده ي تمايلات افراد خانواده است ، بدبين هستند و كار خانگي را به طور رسمي جزء اشتغالات ديگر به حساب نمي آورند و آن را ظالمانه مي دانند. در پاسخ به سئوال دوم معتقدند با اصلاح قوانين و ساختار سياسي و اجتماعي مي توان به اهداف تساوي طلبانه رسيد. آرمان آنان تحقق جامعه ايي دو جنسي است كه اعضاي آن از نظر جنسي مذكر يا مؤنث اند. اما ويژگي هاي زنانه و مردانه را با اختلاف هاي فاحش نشان نمي دهد. از ميان نظريه پردازان قديمي ليبرال مي توان به «هاريت تيلور» اشاره كرد و از ليبرال فمينيست هاي جديد «بتي فريدان» نويسنده ي كتاب «رمز و راز زنانگي» را مي توان اشاره كرد. 2- فمينيسم ماركسيسم «كارل ماركس» و «فردريش انگلس» بنيانگذار نظريه ي ماركسيسم در قرن نوزدهم اند. محور اصلي توجه آنان به نقش اختلاف هاي طبقاتي و تحول ابزار توليد در وقوع تحولات فرهنگي و اجتماعي است. در نظريه ي ماركسيسم ، تابعيت تاريخي جنس زن نسبت به مرد ، ريشه ي اقتصادي دارد و بر ماهيت زيست شناختي زنان مبتني نيست ، خانواده به شكل كنوني نيز چيزي جز نظامي متشكل از نقش هاي مسلط و تحت تسلط كه نظام سرمايه داري بر بشريت تحميل كرده است ، نيست. تأكيد ماركس بر اين بود كه تنها با تغيير شكل سرمايه داري ، طبيعت آزاد انساني شكوفا مي شود و تساوي جنسيتي پديد مي آيد. بنابراين لازم است انقلابي از سوي كارگران پديد آيد و با حذف سرمايه داري ، آرمان هاي تساوي طلبانه را محقق سازد. بنابراين زن و مرد بايد با تمام قوا به جنگ طبقاتي دامن بزنند و مسأله ي زنان را تا سرنگوني سرمايه داري كنار بگذارند. به اعتقاد ماركس و انگلس ، خانواده نخستين نهاد اجتماعي است كه تقسيم نابرابر كارآمد در آن صورت مي گيرد و بايد نابود گردد. بنابر اين با پيشنهاد حذف خانواده به شكل رايج آن ، ايجاد مؤسسات اشتراكي را پيشنهاد مي كنند كه در آن مجموعه ي كارهاي خانه و نگهداري از كودكان از وظايف اجتماعي هر دو جنس به حساب مي آيد. خلاصه : ماركسيست هاي اوليه در پاسخ به سؤال اول ،تحولات اقتصادي را منشأ فروتري زنان و در پاسخ به سؤال دوم ، انقلاب اقتصادي و نفي سرمايه داري را عامل رهايي آنان مي دانستند. 3- فمينيسم راديكال اين گروه معتقدند كه :هر يك از نهادهاي اجتماعي ، نظامي است كه با آن برخي از انسان ها برخي ديگر را تحت تسلط خود در آورده ، بر آنان ستم مي كنند اما از ميان تمام ستم هاي طبقاتي ، قومي ، مذهبي ، نژادي و جنسيتي ، بنيادي ترين ساختار ستمگري به جنسيت تعلق دارد ، كه همان نظام پدر سالاري است. «سيمون دوبوار» معروف ترين شخصيت اين گروه معتقد است كه : هيچ انساني زن يا مرد متولد نمي شود ، بلكه هويت زنانه يا مردانه را در طول حيات خود كسب ميكند ، تفاوت هاي فيزيولوژيك تنها زن و مرد را از نظر زيست شناختي از هم متمايز مي سازد و تفاوت هاي ذهني ، روحي و اختلاف در نگرش ها و استعدادها تماماً محصول روابط اجتماعي و تاريخي است. راديكال ها بر خلاف ليبرال ها كه قوانين نابرابر را عامل فروتري زنان مي دانستند ، معتقدند كه مسائل نابرابري زنان ، ريشه هاي بسيار عميق تري در ذهنيت ها و فرهنگ ها دارد و انقلاب در قوانين تا زماني كه درون فرهنگ موجود انجام شود ، تنها مرهمي بر زخم هاي عميق جنس مؤنث است. لذا برابري قانوني در جامعه ايي لبريز از نابرابري هاي فرهنگي و اعتقادي چندان ثمري نخواهد داشت. لذا در پاسخ به سئوال اول ، راديكال ها ستمگري جنسي ، جنس مذكر را ريشه ي تمام ستم ها و عامل نابرابري زن و مرد مي دانند. به اعتقاد آن ها ازدواج و خانواده مهم ترين عامل توسعه و پايداري پدر سالاري است ، عامل بدبختي زنان و نوعي فحشاي عمومي است. آرمان راديكال فمينيست ها ، تحقق جامعه ي فاقد جنسيت است ؛ از اين رو آرمان انسان ، آرمان زن است اما زني كه تحت سلطه ي نظام پدرسالاري نباشد. اما در پاسخ به سئوال دوم ، پيشنهادي مي دهند كه برابري فقط از طريق انقلاب جنس مؤنث پديد خواهد آمد. اگر زنان يك طبقه اند ، پس بايد همچون يك طبقه بر ضد عوامل سركوب خود سازمان يابند. بنابر ايم مبارزه ي سياسي سيازماندهي شده بر ضد سلطه ي جنس مذكر ، چه در حوزه ي عمومي (جامعه) و چه در حوزه ي خصوصي (خانواده) امري لازم به حساب مي آيد ئ تأسيس سازمان هاي مستقل ، تنها راه تحقق و سازماندهي اين مبارزه است. چون نهاد خانواده و ازدواج از مهم ترين عوامل سركوب زنان اند ، لازم است ارتباطات جنسي در خارج از نهاد خانواده سامان يابد ، از اين رو همزيستي آزاد با جنس مخالف يا موافق كه التزامات خاص زناشويي بر آن حاكم نباشد ، پيشنهاد شده است. بعضي پا را فراتر گذاشته و بر اين باورند كه براي پيروزي در اين مبارزه لازم است ارتباطات جنسي در همجنس گرايي محدود شود. 4- سوسيال فمينيسم سوسيال فمينيسم گرايشي است كه از دهه ي 1970 ميلادي و از آميزش دو ديدگاه ماركسيسم فمينيسم و راديكال فمينيسم به وجود آمده است. نظريه پردازان اين گروه بر آن بودند كه بهترين عناصر فكري اين دو گرايش را پذيرفته و از اشتباه هاي هر يك مبرا باشند. به نظر آنان ، هم نظام جنسيتي پدر سالارانه و هم نظام سرمايه داري در ستم بر ضد زنان نقش اساسي دارند؛ لذا عبارت «سرمايه داري پدرسالارانه» تعبيري گويا براي نشان دادن ريشه ي ظلم بر ضد زنان است. بدين ترتيب انگشت گذاردن بر مشكل تبعيت زنان در حيطه ي اقتصادي كافي نيست و نبرد بايد در جبهه ي خانه نيز ادامه يابد و براي رسيدن به اين هدف تغيير در آموزش ، كار ، سرپرستي از كودكان و عرصه هاي ديگر ضرورت دارد. بنابراين سوسياليست ها در پاسخ به پرسش اول ، علت فرودستي زنان را نظام اقتصادي و سلطه ي پدر سالارانه مي دانند و در پاسخ به پرسش دوم ، علاوه بر مبارزات طبقاتي ، مبارزه ي جنسيتي را نيز لازم مي شمارند. از مهم ترين نظريه پردازان اين گروه ، مي توان به «هايدي هارتمن» اشاره كرد. 5- فمينيسم فرامدرن (پست مدرنيسم) در چند دهه ي اخير شاهد بروز تحولات فكري هستم كه از آن با عنوان «پست مدرنيسم» (فرامدرن) ياد مي شود. نسبي گرايي شاخصه ي اصلي اين ديدگاه است. بر همين اساس پست مدرن ها قبول ندارند حقيقت غايي يا عينيتي وجود داشته باشد كه با كاربرد مفاهيم مربوط به عصر جديد غرب (روشنگري) همچون خرد و شناخت ، قابل فهم باشد. از اين ديدگاه ، هر مكتب فكري كه مدعي درك واقعيت در وجهي يكسان و يك پارچه باشد (ليبراليسم ، ماركسيسم ، سوسياليسم يا ناسيوناليسم) هم گمراه كننده و هم ظاهر فريب است. پست مدرن ها مي گويند : چون واقعيت بسيار پيچيده تر از آن است كه در روش واحدي براي ديدن جهان بگنجد ، آن ها تلاش براي ايجاد يك مكتب فمينيستي خاص را رد مي كنند ؛ چرا كه روش زنان براي درك خويش ، چندگانه و متنوع است. بنابراين مدل واحدي از فمينيسم كه بتوان آن را بر همه ي زنان تحميل كرد ، وجود ندارد بلكه هر مدلي براي يك فرد مناسب است ؛ پس مي توان گفت به تعداد زنان جهان ، فمينيسم وجود دارد. در اين ديدگاه ، هر فرهنگ براي مشكلات جامعه ي خود پاسخ هايي بومي دارد كه بايد تنها در محدوده ي همان فرهنگ ، ارزيابي گردد. مشكلات زنان عراقي و افغاني با مسائل زنان كانادايي و آمريكايي متفاوت است ؛ بنابراين لازم است زنان در شرايط و مناطق مختلف ، راه هاي متفاوتي براي مقابله با پدر سالاري بپيمايند. اين امر جزء خرافات و توحش هاي روزگاران كودكي نوع بشر شمرده خواهد شد.» ورود اين چنيني زن به اجتماع ، گذشته از فساد اخلاقي و بي بندوباري كه به دنبال داشت ، كانون خانواده را متلاشي كرد ،به طوري كه امروزه متفكران دلسوز آن ديار ، خود از متلاشي شدن خانواده كه كانون محبت و تربيت فرزندان شايسته است ، مي نالند. با متلاشي شدن خانواده و از بين رفتن علاقه و ارتباط پدر و مادر در محيط خانواده و فرو ريختن خيمه ي خانواده ، فرزندان حيران و سرگردان و محروم از محبت و عاطفه ي پدري و مادري وارد اجتماع شده و هر كدام جذب قطب هايي در اجتماع فاسد گشته و بسياري از آنان به پوچي رسيدند. طراحان و صحنه گردانان ، سيستمي را پايه گذاري كردند كه پدر ، مادر و فرزند ، هر كدام بيگانه از يك ديگر و به صورت جدا فقط كار كنند و كار كنند تا نظام سرمايه داري سر پا بماند و البته مردم نيز از رفاهي نسبي برخوردار باشند. در آن سيستم هدف ، كار و فعاليت است و از برآورده كردن نيازهاي معنوي و روحي خبري نيست ؛ چرا كه بسياري از نيازهاي روحي و معنوي در آن زندگي به فراموشي سپرده شده است. در چنين نظامي زن بيش از مرد متضرر شده است ؛ چرا كه او بيش از مرد از خلقت و فطرت خويش فاصله گرفت و به تعبير صحيح تر دور نگه داشته شد. در اين سيستم ، زن هم نيروي كار ارزان براي مردان استثمارگر است ، هم بدون آن كه مرد بار سنگين مسئوليت معيشت زن را بر عهده بگيرد و رسالت اداره ي خانواده ، همسر و فرزندان را بپذيرد ، مجاناً به هدف خود كه همانا بهره كشي بي حد و حصر جنسي از زن بود ، رسيد. البته شناخت عميق از بعضي از روحيات زن ، مثل علاقه به خودنمايي ، او را مانند كودكي با اسباب بازي ها مشغول كرد. او را ستاره ي تئاتر و سينما نمود ، چهره ي شاخص تبليغاتي براي شركت ها و سازمان ها كرد ، و اين همه را با شعار فريبنده ي «آزادي زن» و «تساوي زن و مرد» انجام داد. ج) زن ، كالاي تجاري مصيبت بارتر آن كه امروز زن به عنوان يك كالاي تجارتي در اروپاي متمدن ، خريد و فروش مي شود. در مجارستان يك قاچاقچي مي تواند يك دختربچه ي يتيم را به قيمت يك ماشين كهنه يعني 900 دلار خريداري كند ، سپس مي تواند اين دختر را به قيمت 2700 دلار به يكي از مراكز فساد غربي بفروشد ، صاحب مركز مي تواند با كرايه دادن اين دختر بچه به مراكز فساد لندن ، پاريس يا آمستردام چند برابر اين پول را بدست آورد. يك پليس لندن در اين باره مي گويد : تجارت زن در حال رونق گرفتن است. چون تقريباً بي خطر و پرسود است. تجارت مواد مخدر ، پول ساز است اما هر روز خطرناك تر مي شود و ممكن است بيست سال حبس براي مجرم در پي داشته باشد ؛ اما خريد و فروش زن ، آسان و پرسود است به خصوص وقتي كه آن ها را با ماشين از اروپاي شرقي مي آورند و خرج هواپيما را هم نمي دهند! بنابر گزارش سازمان بين المللي مهاجرت ، هر ساله هزاران زن اروپايي خريد و فروش مي شوند. طريقه ي كار ، اين گونه است كه زن ها از طريق دوستانشان يا آگهي روزنامه ها مطلع مي شوند كه مي توانند در كشورهاي مختلف اروپاي غربي به عنوان رقاصه يا كارگر كاباره كار كنند. براي اين كار داشتن زبان لازم نيست. حقوق خوب و حتي پروانه ي كار هم داده مي شود! دبير كل سازمان ياد شده مي گويد : زن هاي روسي اكثراً از مرز لهستان وارد مي شوند. در آنجا مدارك شناسايي و رواديد توريستي در اختيار آن ها قرار مي گيرد. براي زن هاي ديگر رواديد رقاصي يا هنرمندي تهيه مي شود! ملاحظه مي شود كه در عصر جاهليت مدرن و با شعارهاي فريبنده نه تنها زن از مظلوميت و محروميت ، نجات نيافت بلكه در بعضي از ابعاد ، محروم تر و مظلوم تر شد. اگر در گذشته استبداد حاكم بود و زن به صراحت استثمار مي شد ، امروزه با شعار دموكراسي و آزادي و تساوي حقوق ، زنان از هويت خويش دور مانده ، به صورت كالاي بي ارزشي در آمده اند. در گذشته زن ، تنها تحت ستم شوهرش بود اما امروز تحت ستم مردان بي شماري است. بخش سوم : ظلم به زنان افغان زنان افغان نه نامي دارند ، نه چهره ايي « تا چه وقت بايد ما آرام باشيم؟ تا هنگامي كه ما ، كشور ما ، دموكراسي ما و موقعيت زنان در اين كشور قوي شود ، پس از آن مي توانيم دهان هايمان را باز كنيم.» اين سخن «فتانه گيلاني» زن ميانسال عضو كميسيون قانون گذاري «لويه جرگه» (بزرگ ترين مجتمع قانون گذاري افغانستان) است. او در فريادي كه سال گذشته (1382 شمسي) در جلسه ي تدوين قانون اساسي «لويه جرگه» بر سر مردان كشيد ، خواستار محاكمه ي آن ها به خاطر جنايات بعضي از آنها در سال هاي گذشته شد. پس از آن ميكروفون ها قطع و او تهديد به مرگ شد! بدين ترتيب آزادي افغانستان از استيلاي طالبان ، تنها در گذاشتن با برداشتن برقع هاي آن ها كه روزگاري به آن ها شهرت جهاني بخشيده بود ، محدود نمي شود. هر چند اين امر براي تمام جهانيان روشن است كه منظور از به قدرت رساندن طالبان ، نشان دادن چهره ايي خشن و عقب مانده از اسلام در مقابل اسلام پيشرو در ايران اسلامي بوده است. پس از آشكار شدن رفتار بيرحمانه ي طالبان كه با استفاده از قوانين مذهبي هر بلايي را خواستند بر سر زنان افغانستان آوردند ، ناگهان رسانه هاي گروهي بورژوازي غربي شروع به افسانه سرايي كردند ، كه گويا يكي از اهداف حكام آمريكا ، رها كردن زنان افغانستان است. سركردگان نظام سلطه ، يعني بوش و شريك كوچكش بلر انگليسي ، همسران خود را به اين طرف و آن طرف فرستادند تا در مورد اهميت پايان بخشيدن به استبداد و حتي «متوقف كردن ستم بر زنان افغانستان» سخن سرايي كنند. اين ها همان كساني هستند كه طالبان مرتجع را از طريق سازمان سيا و نوكرانشان در پاكستان آفريدند و در افغانستان به قدرت رساندند. كشف ناگهاني ستم هايي كه بر زنان افغانستان رفته است ، از سوي اينان نه عوام فريبي ، كه جنايت است. جنگ آمريكا در افغانستان (كه دنباله اش تجاوز به ديگر نقاط جهان است) يك بار ديگر به طور عريان نشان داد كه حلقه هاي زنجير ستمگران بر دست و پاي زنان ، حلقه هايي از زنجير اسارت ستمديدگان سراسر جهان در نظام امپرياليستي است. اين يك دروغ خطرناك است كه گويا امپرياليسم به رغم اتخاذ روشهاي منفور (مانند دست زدن به اين جنگ تروريستي بيرحمانه بر ضد هر آن كس كه در مقابل منافعش بايستد ) ، مي تواند برخي پيشرفت ها براي زنان ستمديده بياورد. چنين توهماتي با مخدوش كردن حقايق ،باعث محكم تر شدن زنجيرهاي زنان و قوي تر شدن دست امثال بوش و شركايش مي شود. در حقيقت آمريكا (و امپرياليست هاي ديگر) خود بر جاده ي دراز و خونيني از استبداد قدم مي زنند. آمريكا ، رژيم هايي را كه دوست ندارد ، يا با نقشه هايش نمي خواند ، سرنگون مي كند. براي كسب حداكثر سود در جهان سوم ،كارگران زن را بيرحمانه با مزدهاي بخور و نيمر به بيگاري مي كشد. ارتش آمريكا در هر بخش از جهان سوم كه براي «استراحت و تجديد قوا» لنگر مي اندازد ، زنان بومي را به بردگان جنسي سربازان آمريكايي تبديل ميكند (زنان كره ، پاناما ، تايلند يا حتي اوكي ناواي ژاپن از تعرضات جنسي سربازان آمريكايي در امان نبوده اند). آري ، اين ها نشان مي دهد كه بهبود وضع زنان جهان چه قدر مشغله ي فكري آمريكاست! از زنان فليپيني بپرسيد كه احساسشان نسبت به بازگشت سربازان آمريكايي چيست؟ تصويري كه از زن افغان ، مجسم و بزرگ نمايي مي شود ، بيش تر نيازهايي چون آزادي فرار از قيد لباس هاي سنتي (برقع) است. گويي كه جامعه ي افغانستان طي 25 سال گذشته با تجاوز و كشتار بي امان دولت مقتدري چون روسيه و درگيري هاي مسلحانه ، آوارگي ، گرسنگي و مرگ و مير هزاران كودك و زن به دليل كمبودهاي غذايي و دارو مواجه نبوده و حياتي ترين نيازهاي آنان طي چند سال حكومت دست نشانده ي طالبان ايجاد شده است. امپرياليست غربي مي توانند چند دلار خونين براي تعمير شيشه هاي مدارس كه بر اثر بمباران افغانستان ،شكسته بفرستند. شايد چند دختر شهري بتوانند در آن كلاس ها درس بخوانند اما امروز علاقه امپرياليست ها به برابري زنان ، بيش تر از ديروز كه طبق اعتراف خودشان زنان ، كودكان و اهالي غير نظامي روستاهاي افغانستان را جزء «آماج نظامي مشروع» يا «قربانيان اجتناب ناپذير» محسوب مي كردند ، نيست. هدف آمريكا آن است كه اين منطقه و ديگر مناطق بي ثبات جهان را زير كنترل در آورد. آن ها پا به پاي عرياني و وقاحت شگفت آور در تجاوز نظامي ، بر توهمات نيز دامن مي زنند و در هر گوشي كه مايل به شنيدن است ، زمزمه مي كنند ، كه : نظام امپرياليستي آن ها در عين حال كه دست به اين جنايات مي زند ، مي تواند حقوق دموكراتيك و ترقي و پيشرفت براي توده هاي تحت ستم به همراه بياورد ؛ حقوق دموكراتيك و ترقي براي توده هاي تحت ستم به همراه بياورد ؛ حقوق دموكراتيك و ترقي براي توده هايي كه شرايط دهشتناكشان محصول ماهيت بي رحم و جنايتكار خود امپريالسيت ها و دلالان بومي شان است.» كساني كه صميمانه خواهان حمايت از مبارزات افغانستان هستند ، بايد بدانند نخستين خدمتي كه به اين كار مي توانند بكنند افشاي فعالانه ي عوامفريبي امپرياليست ها و مقابله با جنگ تجاوز كارانه ي آن ها بر ضد مردم جهان است. بنابراين اجازه ندهند جناياتي مانند بوش و بلر از خشم بر حق آن ها سوء استفاده كنند و دست هاي خون آلودشان را پشت پرده ي «آزاد كردن زنان افغانستان» پنهان كنند. بمب هاي آمريكايي و كماندوهاي بريتانيايي ، هزاران زن افغاني را كه قرار بود «نجات دهند» ، كشتند. اين بمب ها نه قصد ضربه زدن به مناسبات نيمه فئودالي را داشتند و نه منفعتي در اين كار و حتي اگر نيتش را هم داشتند (كه نداشتند) نمي توانستند ضربه ايي به اين مناسبات بزنند. تنها خود زنان و نيروهاي دموكراتيك نوين افغانستان مي توانند به اين بافت نيمه فئودالي غير قابل تحمل را كه گلوي زنان را مي فشرد ، نابود كنند و مناسبات اجتماعي را دگرگون نمايند. تنها آنان مي توانند كاملاً نظام نيمه فئودالي را ريشه كن كنند و امپرياليست ها را كه به خاطر منافع جهاني شان از اين مناسبات حفاظت مي كنند ، با لگد بيرون اندازند. تحولات رو بنايي ، آسان تر است. «ويدا صمدزي» بيست و پنج ساله ، در حال حاضر ساكن آمريكا ، در مسابقه ي انتخاب ملكه ي زيبايي دوشيزه ي زمين ، شركت كرده است. «حبيبه سرابي» وزير امور زنان افغانستان ، از اقدام «ويدا» در اين مسابقه انتقاد كرد ، چرا كه در بخشي از اين مسابقه ، نامزدهاي داوطلب بايد با لباس شنا شركت كنند. سرابي گفت كه : ظاهر شدن با لباس شنا در برابر ديگران ، با فرهنگ افغاني مغايرت دارد. آزادي زنان بايد مطابق با فرهنگ افغانستان و ارزشهاي اسلامي باشد و شركت يك دختر افغاني در چنين مسابقاتي در طول سي سال گذشته بي سابقه بوده است. شاخص هاي اسلامي به جاي بين المللي به جاي آنچه در شاخص هاي بين المللي با عنوان «تساوي» زن و مرد در تمام عرصه ها اعلام مي گردد ،بايد به لحاظ نمودن شاخض هاي برگرفته از شروع به «توازن» بين زن و مرد تبديل شود. در طبقه بندي اولويت ها و نيازهاي جامعه ايي چون افغانستان كه سال ها مورد تهاجم دولت هاي استكباري است ، به جاي پرداختن به شعارهاي تبليغاتي براي نجات زنان به وسيله ي احراز مناصب دولتي ، بايد به معضلات و مشكلات اصلي آنان توجه گردد. هنوز خيلي از زنان ترجيح مي دهند از برقع استفاده كنند ، اين مسأله ايي بوده كه آنان به صورت سنتي پذيرفته اند ، شايد ربطي به اسلام هم نداشت. افغانستان هنوز يك جامعه ي روستايي است. اين تصور كه زنان پس از طالبان ، بي حجاب خواهند شد ، صدق نكرد. خانواده ها حجاب را تشويق مي كنند و به طور كلي در فضاي فرهنگي ، جاافتاده كه اين پوشش ، بهتر است. در حقيقت ، مسأله ي برقع نشان دهنده ي مسائل فرهنگي ، امنيتي جامعه ي افغان است. از سويي سنت ها به شدت ريشه دوانده و از سويي با وجود اصلاحات سياسي و اجتماعي پس از طالبان ، در ناخودآگاه جامعه ي زن افغان ، هنوز نوعي احساس ناامني وجود دارد. آموزه هاي ديني ربطي به دوران مجاهدين ، كمونيست ها يا طالبان ندارد. هنوز هم اگر زني از ته كوچه ، مردي را ببنيد ، رويش را برميگرداند تا آن مرد بگذرد. در كابل ، زنان مطابق با خواست و سليقه ي خود لباس مي پوشند ، در مجامع حضور مي پايند ، در تلويزيون برنامه اجرا مي كنند. در مزار شريف نيز همانند كابل حضور زنان در تلويزيون ، راديو و مجامع ، هيچ گونه محدوديتي ندارد و در انتخاب نوع پوشش خود نيز آزاد هستند اما در قندهار ، وضعيت به گونه ايي ديگر است. در اين شهر به ندرت مي توان حضور زنان را در كوچه و بازار يا محافل ديد ، اما آواز و حتي رقص زنان در تلويزيون و راديوي اين شهر زياد ديده و شنيده مي شود. همين نكته شايد گوياي اين مسأله باشد كه به دست آوردن آزادي هاي مجازي و صوري سهل الوصول تر از به دست آوردن آزادي ها وحقوق بنياني تر و ريشه ايي هستند. در هرات وضع به گونه ايي ديگر است. زنان در اين شهر ، به گونه ايي سنتي از حضور آزادانه در مجامعي كه مردان نيز در آن حاضر باشند ، خودداري مي كنند. ضمن اين كه از جانب حاكميت هرات هيچ گونه ممانعتي براي حضور زنان در اجتماع وجود ندارد. پوشش زنان در اين شهر ، عمدتاً چادرهايي است كه تمام بدن ، حتي صورت را در بر مي گيرد. در تلويزيون هرات ، حضور زنان بسيار كمرنگ است. نمايش رقص و آواز زنان مطلقاًممنوع است ، حتي از نمايش فيلم هاي خارجي كه زنان در آن حضور داشته باشند ، خودداري مي شود مگر اين كه آن فيلم ها ايراني باشند. بخش چهارم : ظلم به زنان عراق غربتي نو در ابوغريب گزارشي درباره ي آزار و اذيت زنان و كودكان بازداشت شده در زندان ابوغريب 10 مي 2004Yellow Times News برگردان : الف . آناهيتا به گزارش مأمور عالي رتبه ي حقوق بشر از كشور انگليس ، «آن كلوئد» ، زني عراقي كه بيش از هفتاد سال سن دارد و به مدت شش هفته در زندان محبوس بوده ، توسط سربازان آمريكايي مورد آزار و اذيت قرار گرفته است. كلوئد به يك روزنامه ي انگليسي مي گويد :« زن سالمندي را تحت كنترل در آورده ، به كمر وي زين مي گذارند و يكي از سربازان آمريكايي بر پشت وي سوار مي شود.» خبرنگار الجزايري كه هنگام جمع كردن خبر براي شبكه براي تلويزيون اينديپندت كشور خود در ماه نوامبر توسط نيروهاي آمريكايي دستگير شده و به مدت دو ماه در زندان ابوغريب محبوس مي گردد ، مصاحبه ايي را انجام داده است. اين خبرنگار كه «الباز» نام دارد ، ابراز مي دارد كه وي شاهد كتك زدن دختر نوجواني عراقي در زندان ابوغريب توسط نيروهاي آمريكايي بوده است ؛«سربازان آمريكايي نيمه هاي شب دختر دوازده ساله ايي را به درون سلول آوردند. او برهنه بود و جيغ مي زد ، فرياد مي زد كه او را كتك زده اند ، برادر اين دختر در سلول كناري حبس بود و فقط صداي گريه و فرياد خواهر خود را مي شنيد. اين مسأله بسيار ما را متأثر كرد ؛ زيرا اين دختر كودكي بيش نبود.» «الباز» ادامه مي دهد كه هم چنين شاهد كتك خوردن پسر پانزده ساله ايي همراه با پدرش بود ؛ «عكس هاي تمامي اين فجايع ظالمانه در يك رقابت مخوف شركت مي دادند و تصويري را كه برنده ي اين مسابقه ي نفرت انگيز مي شد ،به ديوار چسبانده ، يا به عنوان تصوير اول روي پرده ي كامپيوتر هاي دستي ثبت مي كردند.» تا كنون گزارش هاي خبرنگاران آمريكا درباره ي آزار و اذيت زنان و مردان عراقي كه توسط نيروهاي آمريكايي زندان ابوغريب بازداشت هستند ، بسيار محدود كننده بوده است. به تازگي از وجود فيلم هاي ويدئويي و تصويرهاي برهنه ي زنان و مردان بازداشت شده ، تصاوير تجاوز يكي از سربازان گارد آمريكا به يك زن عراقي بازداشت شده در زندان ابوغريب خبر داده اند. به گزارش خبري «ان.بي.سي» ارتش آمريكا وجود فيلمهاي ويدئويي و عكس هايي را كه در آن پسران نوجوان عراقي توسط نگهبانان عراقي مورد تجاوز قرار گرفته اند ، تأييد كرده است. با شنيدن اين خبر ، هاله ايي از جزئيات چگونگي آزار و اذيت زنان و كودكان محبوس در دست نيروي آمريكايي پديدار مي شود ؛ روز دوازده آوريل ، خبرگزاري «دنور پست» گزارشي درباره ي مجازات سربازان آمريكايي كه همكاران زن خود را مورد آزار و اذيت جنسي قرار داده اند ، به چاپ رساند. طبق اين گزارش تمام اين موارد مربوط به آزار و اذيت هاي جنسي از طرف سربازان مرد به سربازان زن نبوده است ، بلكه يكي از مأموران عالي رتبه ارتش آمريكا نيز به دليل حمله و تجاوز به يك زن عراقي در زندان ابوغريب متهم به پرداخت 500 دلار جريمه ي نقدي شد و رتبه اش در ارتش آمريكا تنزل كرد. براي سرباز ديگري كه يك پسر عراقي را مكرراً مورد آزار و اذيت قرار داده بود ، يك دادگاه آرام و بي صداي نظامي تشكيل شد. براي زنان زنداني عراقي ، تجاوز جنسي شرمندگي دردناكي به همراه دارد. 12 مي 2004 Los angeles times طبق گزارشي از «تريس ويلكين سون» هنوز مشخص نيست كه چه تعداد زنان عراقي بازداشت شده در زندان ابوغريب مورد تجاوز جنسي قرار گرفته اند اما بدون شك آنان كه مورد تجاوز قرار گرفته اند در يك شرم ابدي به سر مي برند و حتي مي توانند از طرف يكي از مردان خانواده به قتل برسند. يكي از زنان به وكيل خود گفته است كه او را مجبور به برهنه شدن در مقابل نگهبانان مرد كرده اند. ديگري مي گويد آن چنان توسط سربازان آمريكايي مورد تجاوز جنسي قرار گرفته كه بيهوش شده است. ارتش آمريكا يك مورد آزار و اذيت جنسي زني بازداشت شده در زندان ابوغريب را تأييد كرده است. سخنگوي پنتاگون از هزار و دويست تصوير كه اجازه ي انتشار نيافته اند و درباره ي آزار و اذيت در زندان ابوغريب هستند ، خبر داده است. بسياري از مردم عراق اعتقاد دارند كه آزار و اذيت جنسي زنان در بازداشت گاه ها و زندان هايي كه سرپرستي آنان به دست نيروهاي آمريكايي است ، بسيار شايع است. زناني كه مورد تجاوز جنسي قرار گرفته اند ، بعد از رها شدن از زندان به دليل اين كه از اجتماع و حقوق اجتماعي طرد خواهند شد تلاش مي كنند كه اين موضوع را انكار كنند ، زيرا زندان رفتن براي زنان و مورد تجاوز قرار گرفتن ، شرم و بي حيثيتي را براي خانواده به ارمغان مي آورد. «رجا حبيب خوزايي» كه متخصص زنان و زايمان است و يكي از سه زني است كه در شوراي حكومت عراق حضور دارد ، ميگويد :«بعضي از زنان در عراق در تلاشند كه به جزئيات آزار و اذيت زنان زنداني در زندان ابوغريب و ديگر زندان هاي نيروهاي آمريكايي در عراق دست پيدا كنند. آن ها اعتقاد دارند كه بسياري از زنان در ارتباط با اين مسأله صحبت خواهند كرد.» يك گروه از زنان وكيل كه در ماه مارس امسال به ملاقات زندانيان ابوغريب رفته بودند ،مي گويند موكلان آنان ابراز كرده اند كه اعمال آزار و اذيت و رفتارهاي تحقير آميز در زندان بسيار زياد است. چهار زن از نه زن بازداشت شده ايي را كه اين وكيلان بعد از ساعت ها انتظار ملاقات كردند مدعي هستند كه اتهام آن ها هنوز مشخص نشده است! يكي از وكيلان به نام «صحرا جانبي» مي گويد سخن گفتن درباره ي تجاربشان در زندان براي موكلان بسيار سخت و ناگوار بود. ما نمي توانستيم راحت و آزادانه صحبت بكنيم ؛ زنان بسيار آسيب ديده بودند و در حين صحبت كردن مدام گريه مي كردند.» يكي از بازداشت شدگان ، راحت صحبت مي كند. طبق گفته هاي وكيل جانبي يكي از زندانيان ميانسال زن ، راحت به صحبت كردن پرداخته و گفته است كه براي او مهم نيست اگر نگهبانان او را تنبيه كنند. او به وكلا مي گويد وي را مجبور به برهنه شدن در مقابل نگهبانان كرده اند. در اين زمان مترجم عراقي كه در اتاق حضور داشت و از گفتگوها ياداشت بر مي داشت ، از شرم سر خود را به سوي ديگري چرخاند. در ماه مارس ، سخن درباره ي آزار و اذيت جنسي و جسمي بسيار شايع بود. وكيل ها و مأموران عراقي مي گفتند كه نيروهاي آمريكايي و سرويس سري حكومتي ، شرايطي را فراهم كرده اند كه آزار و اذيت بازداشت شدگان را به سادگي موجب مي شد. جانبي مي گويد :بسياري از زنان قادر به صحبت كردن در مورد آنچه بر آنان در مدت بازداشت گذشته است ، نيستند. آنان و خانواده شان تلاش مي كنند آن طور وانمود كنند كه هيچ اتفاقي نيفتاده است. يكي ديگر از وكيلان به نام «آمول صعودي» مي گويد كه موكل وي بعد از تجاوز جنسي و زخم چاقو خوردن توسط نيروهاي آمريكايي ، بيهوش شده است. پنج عراقي كه قبلاً بازداشت شده بودند به وكلاي خود گفته اند كتك خورده اند ولي به آنها تجاوز جنسي نشده است. جانبي مي گويد : «آن ها بسيار خجالت زده اند.» اين زنان مي گويند :« ما نمي توانيم به شما چيزي را توضيح دهيم... ما خانواده داريم... ما نمي توانيم از اتفاقاتي كه در زندان براي مان افتاده صحبت كنيم.» جانبي مي گويد :« اين زنان سكوت كردن را بهترين محافظ خود مي دانند.» طبق گزارش «سوزان گلدنبرگ» وابسته ي مطبوعاتي «گاردين» در خاورميانه ، حكومت اشغال و جنايت در آرام ترين مناطق عراق ، ابعاد انفجاري پيدا كرده و زنان را به درون خانه رانده است. پليس به «سوزان گلدنبرگ» كه از بغداد براي «گاردين» گزارش مي كند ، گفته است بهاي زناني كه توسط دلالان داد و ستدي جنسي زن (ترافيك) در عراق ربوده و در بازار به فروش مي رسند ، شصت پوند استو «ناديا» دختر جواني است كه در يك كافي شاپ در محله ي سابق اشرافي بغداد كار مي كند و به تن فروشي اشتغال دارد. او كه از حمله ي يك دسته آدم ربا در رفته است به «گلدنبرگ» مي گويد :فكر مي كني اين دار و دسته ، فقط دختراني مثل من را مي دزدند؟ نه ، هر دختري در خيابان ، همين وضع را دارد. اين كار را به خاطر انتقام نمي كنند ، يا به خاطر كاري كه دارم. اين به خاطر اين است كه آن ها هر كاري دلشان بخواهد ، مي توانند بكنند. روشن است كه در عراق كنوني به دست آوردن ارقام آماري ، غير ممكن است ولي «گلدنبرگ» آمار تكان دهنده ايي دارد كه از اعداد نمونه وار سرشماري ، گوياتر است ؛ «وقتي در 14 اكتبر مدارس دوباره باز شد ، نيمي از كلاس ها خالي بودند. والدين ، دختران خود را در خانه نگه داشتند ، چون مجبور بودند بين دانش و امنيت ، يكي را انتخاب كنند.» «سوزان گلدنبرگ»مقاله ي خود را با شرح حال «امنيه» آغاز مي كند كه مجبور شده است سالن زيبايي اش را تعطيل كند. او خود در ماه ژوئن مورد حمله ي مردان مسلح قرار گرفت ، شاگرد نوجوان و مشتريانش در معرض حملات مكرر آدم رباياني قرار گرفته اند كه دختران را دزديده ، بعد از تجاوز در ترافيك زن به خدمت مي گيرند. كافي شاپ همسايه اش مركز تير اندازي مداوم ست. «گلدنبرگ» مي نويسد :« اين است پيشرفت اوضاع در عراق بعد از جنگ ، كه تحت حكومت اشغال و جنايت ،در آرام ترين مناطق آن ابعاد انفجاري پيدا كرده و زنان را به درون خانه رانده است.» گلدنبرگ خاطر نشان مي كند كه ربودن و تجاوز را به زنان مشخصه ي همه ي انواع جناياتي است كه در عراق بعد از جنگ رواج يافته است ؛ چه اين جنايات از نوع انتقامجويي سياسي و يا خانوادگي باشد ،چه حاصل كينه توزي ، چه جنايات دار و دسته هاي دزد و رقيب كه در ترافيك زنان ، قاچاق و سرقت بعد از درهم شكستن سيستم انتظامي جامعه در جنگ معمول شده است. «عصمه» يك مهندس بيست و چند ساله كه «گلدنبرگ» با مادر او صحبت كرده است هنگامي كه همراه مادر ، خواهر كوچك تر و يك پسر عموي جوانش در بازار مشغول خريد بود ، مورد حمله ي مرداني سوار بر يك كاميون قرار گرفت كه به روي آن ها آتش گشودند و او را ربودند و در در مزرعه ايي بيرون شهر مورد تجاوز گروهي قرار دادند. از آن به بعد او ديگر حرف نزده است ، در خانه نشسته و با مادرش كارت بازي ميكند. با وجود اين ، «عصمه» خوش شانس است ، نه فقط به خاطر آن چنان كه گلدنبرگ مي گويد او بر خلاف موارد ديگر ، زنده مانده است ، بلكه به خاطر برخورد پدر و مادرش. «نيدال حسيني» يك پرستار انستيتوي «فورنسيك» بغداد به سوزان مي گويد : « تعداد زيادي از دختراني كه بعد از تجاوز توسط پدران و مادرشان نزد پزشك آورده شده و بعد از تشخيص اين كه باكره نيستند ،مي روند ، بعد جسدشان به بيمارستان بر ميگردد. خانواده ها دختر را مي كشند ، چون براي آنها شرم همراه دارد. اين انستيتو در يك ماه 50 مورد مشكوك را مشخص كرد كه يا قرباني تجاوز يا قتل ناموسي بودند.» به نوشته ي گلدنبرگ مقامات از اعتراف به وجود اين گونه مسائل سرباز مي زنند. نيروي پليس كه خود ناتوان و فاسد است بيش از حد گرفتار است و مأموران رسمي ، تمايلي به همدردي نشان نمي دهند. در حال حاضر ، حملات گسترده به شيعيان معتقد به اجراي مناسك در مراسم عاشورا نشان مي دهد كه ائتلاف حاكم قادر به تضمين محيطي امن و امان نبوده است. اين امر بر زنان به شيوه ايي متمايز تأثير مي گذارد. در جاهايي كه ربودن اشخاص ، مدام اتفاق مي افتد ، كودكان بايد در معيت بزرگسالان به مدرسه بروند و زنان نمي توانند تنها براي خريد به بازار بروند و براي محكم كاري مجبورند عبا بپوشند. يكي از عراقي ها كه زن شيعه ايي همكارش بود ، نقل مي كند اين زن كه با سر و وضعي آراسته تر از من سر كار حاضر مي شد ، حالا عباپوش شده است. او قبل از سقوط صدام مجبور به اين كار نبود اما حالا مي گويد بي قانوني ، او را به وحشت انداخته است. قانون مدني عراق قانون خانواده ي عراق با عنوان «قانون موقعيت فردي» در سال 1995 تصويب شد. «سو واد الجزايري» از انجمن زنان عراقي در لندن ، در نامه ايي سرگشاده به تغيير اين قانون اعتراض كرده و معتقد است :« اين قانون در نوع خود مترقي ترين قانون خانواده در خاورميانه به شمار مي آيد ، چرا كه در يكي از مفاد آن سرپرستي كودكان پس از طلاق ، از حقوق زنان شمرده مي شود.» گفتني است كه حضانت و سرپرستي كودكان پس از طلاق از مصاديق وظيفه است ، نه حق ، و اين ماده ي قانوني وظيفه ي سنگين و رنج مضاعفي را براي زنان مطلقه به بار مي آورد كه در صورت استنكاف مادر از حضانت كودك ، خسارات روحي فرزندان به لحاظ عدم تقبل مادر ، قابل پيش بيني نيست. پيش از فروپاشي صدام يكي از استدلال هاي آمريكا براي توجيه افكار عمومي در حمله به عراق ، نجات مردم و به ويژه زنان از نظام ديكتاتوري بود. در بيش تر اخباري كه از عراق منتشر شد ، جدا از فقر اقتصادي و فضاي بسته و خوفناك استبداد و حكايت كشتار و شكنجه ي مردم ، كشتار زنان به بهانه ي قتل هاي ناموسي ، به طور اخص از موارد مكرر بود و اين تصور وجود داشت كه با فروپاشي صدام ، رنگ زيباي آزادي و برابري بر جامعه ي عراقي به يكسان پاشيده شود ، اما وقايع بعدي ثابت كرد كه اين معضل به آساني قابل حل نيست. بخش پنجم : نتيجه سكوت مجامع بين المللي شروع جنبش فمينيسم با هدف حذف ظلم هايي بود كه در طول تاريخ به زن روا داشته اند ، ولي متأسفانه ارمغان اين جنبش ، تغيير ظلم به زنان بود نه تعطيل آن. در حالي كه زنان عراق و افغان از كمترين حق كه امنيت است ، محرومند چگونه مي توان كنوانسيون «رفع كليه ي اشكال تبعيض بر ضد زن» را جزء قوانين مترقي و كارآمد براي زنان عصر حاضر دانست؟! چگونه است كه وقتي در كارگاه بررسي جنگ ها و آثار آن بر زنان ، بررسي سند كنفرانس پكن در تايلند برگزار مي گردد ، هيچ يك از زنان فمينيست شركت كننده در كارگاه ، اشاره يي به خشونت هاي اعمال شده بر زنان عراق و افغان نمي كنند؟! و تنها يك زن ايراني با اعتراض به عدم طرح مشكلات زنان عراق و افغان ، سكوت سنگين اجلاس را مي شكند. فمينسم با ذره بين قرار دادن اشكال سنتي ستم بر ضد زنان ، از تحليل اشكال جديد ستم جنسي ، طفره مي روند. امروزه برخي كشورهاي صنعتي ، از جمله آلمان به عنوان مركز واردات و فروش دختران جوان كه بيش تر آنان دختران آسيايي هستند ،به حساب مي آيند و برخي كشورهاي در حال توسعه همچون تايلند ، اقتصاد خود را بر اساس تجارت بين المللي سكس استوار كرده اند به گونه ايي كه ساليانه ميليون ها جهانگرد همجنس گرا و دگر جنس خواه از كشورهاي مختلف جهان را به خود جذب مي كنند. آمار رسمي ، نزديك به يك ميليون نفر زن خدماتي (روسپي) را در كارنامه ي تايلند ثبت كرده و آمار هاي غيررسمي از چند برابر اين ميزان حكايت مي كنند. در حالي كه در اجلاس هاي بين المللي ، گروه هاي خاص خادمين سكس و لزبين (هم جنس بازان) كارگاه تشكيل داده از حقوق انساني خود سر ميدهند ، زنان عراق در زندان ابوغريب در مقابل چشمان شوهر خود مورد تجاوز جنسي قرار مي گيرند. مشكل زنان عراق و افغان را ، نه مي توان در لابه لاي سرمايه داري جست و جو كرد و نه نقض قوانين. مشكل عمده ي مجموع زنان در طول تاريخ ، ناشي از جهل و خودپسندي است. اگر چه جهل و خودپسندي منحصراً در جنس مذكر تحقق نمي يابد و در جنس مؤنث هم به گونه ايي خاص ،و ستم آفريني مي كند اما امكانات استعدادي مرد ، وي را در موقعيتي قرار داده است كه ستم برآمده از جهل و خودپسندي در او به نوعي ملموس تر و زننده تر بروز يافته است. دور شدن از ارزش هاي انساني و اخلاقي ، وقتي چاشني جهل و خودپسندي گردد ، بستر و زمينه هاي ظلم بر زنان را مهيا مي نمايد. در عصر جديد نيز كه آن را عصر حكومت علم و تكنولوژي مي دانند ، جهالت در لباس علم ، به ايفاي نقش مي پردازد و انسان عصر جديد كه خود كامگي را در شكلي نو به ظهور مي رساند ، به صورتي پيچيده تر بر ضد زنان ستم روا مي دارد. آيا زنان فمينيسم در آمريكا يك بار زحمت به خود داده اند تا نسبت به فجايع و جنايات آمريكا در عراق و افغانستان زبان به اعتراض گشايند و از حرمت زن به دفاع برخيزند؟! آيا در انگلستان بيانيه يا اطلاعيه ايي بر ضد سياست هاي دشمنانه ي بلر ، در همكاري با بوش صادر گرديد؟! حال چه بايد كرد؟ اصلاح ذهنيت ؛ نخستين گام است. بر اساس بينش ديني براي دست يابي به وضعيت مطلوب كه همانا رفع ستم از زنان است ، بايد از اصلاح ذهنيت ها آغاز كرد. در مرحله ي نخست لازم است محوريت آرامش و سعادت را جايگزين محوريت توسعه ي رفاه كرد. توسعه ي رفاه به معناي دست يابي به امكانات مادي و امكان پاسخگويي به خواسته هاي دروني ، نه تنها آرامش را به ارمغان نم آورد بلكه زمينه ساز توسعه ي اضطراب هاي بشر و دوري از مسير زندگي است. «قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالاً الذين ضل سعيهم في الحياه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعاً» (سوره ي كهف ، آيات 103 و 104) رفاه مادي ، تنها به ما مي گويد چه بخواهيم ، حال آن كه دست يابي به سعادت و آرامش منوط به آن است كه بدانيم چه بخواهيم و چه نخواهيم؟ بايد ميان خواستن ها و نخواستن ها به گونه ايي تعادل برقرار كنيم كه نتيجه ي آن دست يابي به سعادت راستين و آرامش واقعي است. در مرحله ي بعد بايد در روابط اجتماعي به ويژه ميان زن و مرد به محوريت اخلاق و معنويت توجه كرد و با آموزش هاي فرهنگي لازم ، زمينه ي تلطيف روابط را فراهم نمود. تأكيد بر پيوندهاي عاطفي بايد جايگزين مقابله ها و تضادهاي خردكننده گردد. به اين منظور بايد بر ارزشها و ويژگي هاي زنانه و مردانه تأكيد شود ، تا زن و مرد را با تفاوت هاي طبيعي و تكويني موجود به رسميت بشناسند و انتظار هر يك از ديگري واقع بينانه و علمي باشد. در گام سوم ، بايد با تنظيم قوانين حقوقي روشن بر اساس آموزه هاي ديني و متناسب با شرايط اجتماعي ، زمينه ي تعدي را تا حد ممكن از ميان برد. بايد آموزش هاي حقوقي را به گونه ايي مطرح كرد كه خود ، زمينه ي تنش متقابل را فراهم نياورد. شيوه ي اصلي امامان معصوم (ع) در بيان حقوق ، آن است كه هر صنف را با حقوق مقابل ، آشنا مي كنند و به عبارت ديگر ، هر گروه را با وظايف خود در مقابل گروه ديگر آشنا مي سازند. بخش ششم : زنان ايران و الگوي معتدل اسلامي توفيق زنان ما ، در ساليان گذشته از يك سو حاصل تلاش و روشن بيني آنان و از سوي ديگر نتيجه ي اهتمام و روشن گري رهبران و مسئولين اجرايي كشور بوده است. برخي از اين دستاوردها عبارت اند از ؛ 1- خودباوري مهم ترين تأثير انقلاب اسلامي در جامعه ي زنان را بايد تحول شخصيت زن ا يراني و تبديل زنان خودباخته و سردرگم ، به زناني دانست كه نه تنها آرمان شهر خود را در داستان هاي تخيلي زن غربي ، جست و جو نمي كنند بلكه خود داعيه ي رهبري زنان را در سر مي پرورانند. زن ايراني در عصر انقلاب ، افزون بر آن كه خود را در تحولات اجتماعي و تاريخي كشورش سهيم و د اراي نقش تعيين كننده مي دانست بلكه نيم نگاهي نيز به زنان ديگر داشت تا طرحي نو براي نجات و هدايت آنان در افكند. اوگرچه در اين عرصه به تدوين برنامه ايي منسجم براي زنان آن سوي مرزها نينديشيد اما تحولات پديد آمده در داخل كشورش چراغي فرا روي زنان ديگر كشورها به ويژه كشورهاي اسلامي گرديد. امروزه زن مسلمان فرهيخته در هر كشوري به راه سومي مي انديشد كه نه برآمده از جمود و تحجر است و نه محصول خود باختگي در برابر غرب ، و البته خود را در شناخت راه سوم مديون زن ايراني مي داند. 2- ارزشمندي زن ايراني در عصر انقلاب اسلامي ، آن گاه به جايگاه ارزشي خود رسيد ، كه تجلي ارزش هاي انساني شده بود در صفوف راه پيمايي ها و پيشاپيش مردان ؛ تجلي شهامت و حضور ، در طول انقلاب و دفاع مقدس ؛ تجلي ايثار و گذشت از بزرگ ترين سرمايه هاي زندگي خود ، در زمان حملات مكرر دشمن ؛ تجلي مقاومت ، پس از شهادت همسر و فرزند ؛ تجلي صبر ، در صحنه هاي اجتماعي ؛ «تجلي عفاف و در عرصه ي سازندگي ؛ تجلي تلاش و استقامت. به جرأت مي توان گفت كه زنان ما به ويژه در دوران دفاع مقدس ، احياگر روحيه ي دلاوري و شجاعت در جبهه هاي كارزار و پرورش دهنده نسلي نو بودند كه شهادت در راه آرمان هاي مقدس را سعادت مي شمردند. 3- حضور اجتماعي تغيير نظام سياسي و پاك تر شدن فضاي اجتماعي ، فرصتي به دست داد تا زن مسلمان با ارتقاي رفتار اجتماعي خويش چهره اي از خود ارائه دهد كه نه به معناي انزوا بود و نه با تبرج و خودنمايي ، ملازمتي داشت. او به خوبي دريافته بود كه مشاركت اجتماعي ضرورتاً نه به معناي حضور فيزيكي در كوچه و خيابان و احراز مشاغل اقتصادي ، كه به معناي تأثير هر چه بيشتر در تحولات اجتماعي در مسير سعادت بشري است. كم شدن زمينه هاي اختلاط در برخي محيط هاي كار نيز در افزايش حضور و اقدام به فعاليت هاي اطمينان بخش آنان مؤثر بود. تشكيل NGOهاي زنان و تشكل هاي مردمي زنان در ايران ، ترسيم الگوي مشاركت اجتماعي زنان مسلمان ايراني است كه كارنامه ي هشت سال دفاع مقدس را تقويت مي كردند. جمعيت هاي آيه هاي ايثار و تلاش ؛ متشكل از راويان فتح ايثارگران دوران دفاع مقدس ، جلوه ي كوچكي از اين حضور است. 4- رشد علمي بالا رفتن ميزان با سوادي دختران تا بيش از نود درصد ، كم شدن فاصله بي سوادي ميان پسران و دختران ، ارتقاي تحصيلات تا سطوح عالي ، رشد اطلاعات علمي و ازدياد سريع پژوهشگران زن ، تنها يكي از شاخصه هاي رشد علمي زنان در دو دهه ي گذشته است. آنچه از اهميت بيش تري برخوردار است ، ظهور طبقه ايي از زنان فهميده و روشنگر است كه تحولات داخلي و بين المللي را پيگيري مي كنند و به تغيير موازنه ي جهان اسلام در مقابل نظام استكباري مي انديشند و مي كوشند به معادله ايي دست يابند كه از جامعه ي اسلامي به ويژه زنان در برابر هجوم فتنه هاي آخر الزمان و مخصوصاًخطرهايي كه از ناحيه ي تهاجم فرهنگ بيگانه و پروژه ي جهاني سازي وارد مي شود ، محافظت نمايند. آنچه اميدواري را افزون مي سازد ، آهنگ رو به رشد تعداد اين زنان است. 5- توجه بيش تر به شأن مادري و همسري زنان ما ، دريافتند كه مادري وهمسري ، دو فعاليت خطير ، پيچيده و مهم است كه بيش ترين تأثير را در توسعه ي فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي جامعه ايفا مي كند. تجربه ي انقلاب و دفاع مقدس ، حقيقت اين كلام امام را كه «مرد از دامن زن به معراج مي رود.» به آنان چشانيد و تجربه ايي براي دوران سازندگي در اختيارشان گذاشت. آنان به خوبي به نقش تربيتي خود در خانواده آگاه شدند و امروزه به دنبال ارتقاي آگاهي هاي خود براي توانمند تر شدن در اين امر خطيرند. 6- توجه به مسائل زنان اگر در گذشته ي اين سرزمين ، مسائل اصلي جامعه ي زنان در پس غبارهاي جهالت و تحجر ، ناديده گرفته مي شد يا در پشت زرورق و لعاب هايي از تجدد زدگي پنهان مي ماند و يا وارونه تفسير مي شد ، ظهور نسل جديد زنان و هدايت رهبراني كه هم خود را به حل مشكلات زنان موظف مي ديدند و هم قدرت تشخيص مسائل واقعي آنان را داشتند و وجود مسئولاني كه دغدغه ي حل مشكلات واقعي جامعه را داشتند ، فرصتي به دست داد تا دريچه ايي نو به حل مسائل زنان گشوده شود. امروزه گرچه اعتراف مي كنيم كه در پيگيري اين مهم ، افتان و خيزان بوده ايم اما بر اين باوريم كه شكستن سدهايي كه دفاع از زنان را به منزله ي بيگانگي با معارف اسلامي مي دانست ، يا مسائل آن ها را به شبهاتي نيازمند پاسخگويي تنزل مي داد ، شكسته شده است و امروزه بسياري از نهادهاي فرهنگي و ديني ، خود را موظف به تحليل و پيگيري مسائل زنان مي دانند. اين مهم ، مسئوليت نهادهاي حكومتي و غير دولتي را دو چندان مي كند. امروزه زنان فرهيخته ي ما به حق ، اين انتظار را دارند كه به دور از شعار زدگي و عوام فريبي ، مشكلات زنان تحليل و اولويت گذاري شده و با همت قشرهاي مختلف مرتفع گردد. منابع و مآخذ: 1- درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام ، جلد دوم 2- ماهنامه ي پيام زن ، سال هشتم ، شماره ي هفتم 3- ماهنامه ي فرهنگي اجتماعي ياس ، پيش شماره ي 9 ، فروردين 1381 4- روزنامه ي ايران ، 16 خرداد 1383 5- فمينيسم در آمريكا تا سال 2003 6- بيانيه ي تحليلي دفتر مطالعات و تحقيقات زنان 1381 زهرا چوپاني
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده