با چه چیزی سر تعظیم به درگاهت فرود آورم؟ «شهید حسینعلی رمضانی لیوانی»
نوید شاهد گلستان؛ شهادت فخر اوليا بوده است و فخر ما.
از تولد تا شهادت
شهید یکی از ورزشکاران و ورزش دوستان بنام شهر بندرگز بود.رشته ورزشی اش فوتبال بود که در تیم های ورزشی درجه یک شهر بازی می کرد.پس از چند سال به داوری مسابقات رو آورد و چون قضاوت درستی در میدان داشت از شهرهای مختلف اطراف جهت داوری مسابقات حساس از وی دعوت بعمل می آمد.که البته همه این مسائل با هماهنگی اداره تربیت بدنی بندرگز انجام می شد چیزی نگذشت که شهید از نظر داوری مسابقات فوتبال مورد توجه کلیه ادارات تربیت بدنی استان مازندران قرار گرفت.
با پایان دوران دبیرستان جهت خدمت نظام وظیفه وارد نیروی هوایی شد.در دوران سربازی هیچ گاه حرکات انقلابی و شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات بر علیه نظام طاغوت را فراموش نمی کرد تا جایی که تمام فعالیت های ورزشی شهید را از انجام فرامین و دستورات حضرت امام (ره) غافل نکرد و همچنان با کلیه افراد انقلابی که جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب کوشا بودند هماهنگ بود و رابطه نزدیکی با آنها داشت.
همه این فعالیت ها قلبا وی را راضی نمی کرد تا اینکه در ابتدای جنگ تحمیلی صدام با هماهنگی بسیج و سپاه منطقه و گذراندن دوره آمادگی دفاعی جهت نجات مجروحین خط مقدم جبهه از طریق سپاه بندرگز به جبهه های حق علیه باطل شتافت.بعلت روحیه باز و شجاعتش مانند سایر رزمندگان خیلی زود مورد توجه فرماندهان لشگر قرار گرفت.
و از وی به عنوان یک رزمنده خط مقدم جبهه استفاده گردید.و بالاخره در عملیات اول رمضان مصادف با سی و یکم سال 1361 زخمی و در عملیات دوم رمضان در پشت جبهه استراحت نمود.سپس در شب عید فطر همان سال در عملیات سوم رمضان توسط گلوله مسلسل کالیبر 50 مورد اصابت قرار گرفت که نتوانستند وی را به پشت جبهه منتقل کنند. بعثیان کافر با توجه به استخوانهای بدست آمده از شهید تیر خلاص به سر شهید زده بودند که باعث شهادت وی شده بود.جسد مطهرش که فقط شامل چند استخوان و پلاک بود در سال 1376 پیدا و در مزار شهدای لیوان شرقی، امامزاده حبیب اله نوکنده در جوار قبور پدر و مادرش به آرامش ابدی رسید.
فرازهایی از وصیت نامه شهید حسینعلی رمضانی لیوانی
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ إِلاَّ اللّهُ/ اَشْهَدُ أَنَّ
مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ/ اَشْهَدُ أَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّهِ
خدایا قسم میدهم تو را به خاندان اهل بیت محمد و کلیه کسانی
را که در راه اسلام زحمت میکشند و جانفشانی میکنند آنها را ببخش و بیامرز.
رهبر انقلاب اسلامی ما نائب بر حق امام زمان مهدی موعود، امام خمینی را از گزند بلاها محفوظ بدار./ به امید پیروزی حق علیه باطل
بسم الله الرحمن الرحیم
من حسین رمضانی فرزند اسماعیل شماره شناسنامه 98 تاریخ تولد 1335 که دارای حالت جسمانی و روانی خوبی می باشم و در نهایت سلامتی و بدون هیچگونه کثالت و ناراحتی این وصیت نامه را می نویسم:
چون ایمان دارم بر هر فرد مسلمان واجب استکه قبل از مشافرت طولانی یا در جهاد برای اسلام و مسلمین وصیت کرده و خواستهای خود را بیان میکنم:
من در خانواده ای متولد شده ام که جزء هیچیک از گروه های وابسته به شرق و غرب نبوده و نیستم و حتی فعالیت هم نداشتم و اگر گروه هایی احیاناً چیزهایی بگویند بدانید که به خدا دروغ است. راه من راه امام خمینی و راه اسلام و راه خداوند است و بس.
از چیزهایی که انسان را به مرکز کفر نزدیک می سازد این است که کسی با برادر دینی خود ظاهراً طرح دوستی بریزد و لغزشهای او را در نظر داشته آنها را جمع آوری کند تا روزی از او بدگوئی کرده و او را رسوا کند.
خدایا اگر در هنگام جهاد در راه تو اگر در هنگام ریختن خون خود به عشق تو دستانم قطع شود، خدایا اگر در راه اسلام تو کمرم بشکند، خدایا اگر در راه نام تو گردنم قطع شود، آخر چه چیزی سرتعظیم فرود آورم و از درگاهت طلب آمرزش کنم.
خدایا قسم به عزیزترین کسانت اگر از گناهان من نگذشتی خودم می خواهم که مرا ببخشند و از گناهانم بگذرند.
از همه مردم و برادرها و خواهرانم می خواهم که مرا ببخشند و از گناهان من بگذرند، همیشه امام امت را پشتیبانی کنند و بدانند که در راه امام راه اسلام است و اوست که به ما شرف و انسانیت بخشید.
از خانواده ام میخواهم که همیشه نماز را بر پا دارند و نماز جمعه را فراموش نکنند. از دوستانم میخواهم که اگر تشخیص دادند راه من خوب است آن را ادامه دهند و بدانند که راه من راه امام خمینی است.
حسین رمضانی/سی و یک خرداد 1361
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره هنری، اسناد و انتشارات