خواهر شهید "چوپان قلی سلاق" نقل می‌کند: « برادرم چون در یک جای حساسی خدمت می کرد دو روز قبل از شهادت ناخوانده میهمان سفره افطار ما شد و از مادر خواست که به این دنیای فانی دل نبندد زیرا مرگ و زندگی همه دست خداست و اگر یک روز خبر شهادتش را آوردند بیقراری نکند.»
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید چوپان قلی سلاق، یکم مهر 1354 در روستای طعنه از توابع شهرستان آق قلا به دنیا آمد. پدرش حالت قلی، کشاورز بود و مادرش امان سلطان نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. او نیز کشاورزی می کرد. سرباز نیروی انتظامی بود. یازدهم اسفند1374 در ارتفاعات قلعه کبرای تربت جام هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچیان بر اثر اصابت گلوله به گلو،شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش قرار دارد. در ادامه دو خاطره زیبا از این شهید را در نوید شاهد گلستان بخوانید.

شهید سلاق قبل از شهادت چگونه مادر را آرام کرد؟

سفره افطار

خواهر این شهید چنین می گوید: برادرم بسیار مهربان و به فکر دیگران بود. خوب در خاطرم است یک‌بار وقتی از مرخصی به منزل آمد همگی سر سفره افطار بودیم. بعد از تمام شدن افطاری برادرم در استانه در ظاهر شد و ما همگی از خوشحالی او را در آغوش گرفتیم. وقتی مادرم از او سؤال کرد پسرم کی رسیدی گفت: مادر جان من قبل از افطار رسیدم ولی منتظر ماندم شما با خیال راحت افطاری خود را بخورید. ترسیدم از خوشحالی اشتهای شما کور شود. 

چند روز بعد یکی از بستگان نزدیک ما فوت کرد. مادرم خیلی بی‌قراری می‌کرد به‌طوری به هیچ طریق آرام نمی‌شد. شهید نزد مادرم رفت و او را در آغوش کشید و گفت: مادر جان چرا انقدر ناراحتی می‌کنی مگر شما به زندگی بعد از مرگ اعتقاد نداری؟ مرگ وزندگی در دست خدا است تا او نخواهد برگی از درخت به زمین نمی‌افتد.

در مقابل سختی‌ها خدا را به یاد بیاور. مادر جان انقدر به دنیا دل نبند من که فرزند شما هستم و در جای حساسی خدمت می کنم هرلحظه امکان دارد خبر شهادت من را برای شما بیاورند. اگر قرار باشد شما به این صورت بی‌قراری کنید همه ما دشمن‌شاد می‌شویم.

بعد از گفتن این سخنان مادرم آرام گرفت. چند روز بعد خبر شهادتش را برای مادرم آوردند. گویا برادرم آن روز با آن صحبت‌ها می‌خواست مادر را برای بعد از شهادتش آماده کند. 

منبع معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرونده فرهنگی شهدا

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده