نوید شاهد - برادر شهید "ابراهیم کوچم زایی" نقل می کند: «یک بار نامه داده بود و برای مادرم نوشته بود، مادر جان دلم خیلی برای شما تنگ شده است. خیلی دوست دارم ببینمت، اما نمی‌توانم. دلم می‌خواهد مقداری از مو‌های سرت را برای من بفرستی.»

به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید ابراهیم کوچک زایی، دوم تیر ۱۳۴۷ در شهرستان زابل به دنیا آمد. پدرش «ملک»، کارگر بود و مادرش «معصومه» نام داشت. دانش آموز سوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم دی ۱۳۶۴ با سمت امدادگر در چنگلوله توسط نیرو‌های عراقی بر اثر اصابت ترکش به شکم، پهلو و پا، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده عبداله شهرستان گرگان قرار دارد.

 

آرامش قلب ابراهیم با تکه ای از موی سر مادر!

خاطره ای به نقل از برادر شهید کوچک زایی

موی سر مادر

یک بار نامه داده بود و برای مادرم نوشته بود، مادر جان دلم خیلی برای شما تنگ شده است. خیلی دوست دارم ببینمت، اما نمی‌توانم. دلم می‌خواهد مقداری از مو‌های سرت را برای من بفرستی.

مادر هم مقداری از مو‌های خود را با قیچی کوتاه کرد و درون جواب نامه‌ای که برای برادرم فرستاده بودیم گذاشت. تا به این وسیله از دلتنگی شهید کاسته باشد.

ابراهیم اصلا علاقه‌ای به بازی کردن نداشت. سعی می‌کرد بیشتر اوقاتش را به مطالعه بگذراند. یک بار در مدرسه ساعت ورزش معلمش به او گفت: باید حتما با بقیه بچه‌ها فوتبال بازی کند. اما او تمایلی نداشت. سرانجام با اصرار معلم به بازی فوتبال مشغول می‌شود. وسط بازی بود که به زمین می‌خورد و دستش می‌شکند. زمانی که به خانه می‌آید خیلی گریه می‌کند و می‌گوید: تقصیر معلمان بود. من اصلا تمایل به بازی نداشتم. اصرار معلم باعث شد که دست من بشکند.

عشق به جبهه

یکی از پسر دایی هایش در بهشهر زندگی می‌کرد. خانه اش نزدیک دریا بود. چندین بار به ابراهیم گفت: بسیجی به جبهه نرو و بیا باهم به دریا برویم و ماهیگیری و تفریح کنیم.

اما او می‌گفت: پسر عمه جان من دوست دارم به جبهه بروم و هرچه زودتر اعزام شوم. اگر به جبهه نرفتم حتما یک روز می‌آیم پیشت و یک هفته پیشت می‌مانم.

برادرم جهاد در راه خدا را به لذت های این دنیا ترجیح داد و پس از ایثار و جانفشانی بیشمار به فیض شهادت نایل گشت.

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده