قیام علیه سلطه اجنبی
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید صدیقه پروانه، هجدهم اسفند ۱۳۲۸ در شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش «حسین» و مادرش «ام البنین»، نام داشت. تا چهارم متوسطه در رشته تجربی درس خواند. پنجم آذر ۱۳۵۷ در زادگاهش توسط عوامل رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده عبدالله همان شهرستان واقع است.
فرازی از سخنان شهیده صدیقه پروانه/ قیام علیه سلطه اجنبی
خواهرش بی بی سارا میگوید: او چهارمین فرزند خانواده بود و چون خانواده ما ارادت خاصی به ائمه معصومین داشتند اسم صدیقه را برای او انتخاب کردند. وضعیت مالی خانواده پروانه در حد متوسط بود. صدیقه پس از طی دوران کودکی در سن هفت سالگی وارد دبستان رشدیه گرگان شد. در راه تحصیل بسیار کوشا بود تا سوم دبیرستان در زادگاهش تحصیل کرد.
ولی به دنبال مهاجرت خواهر دومش که همسرش کار میکند راه آهن بود به تبریز منتقل شد و ایشان را نیز برای ادامه تحصیل به تبریز برد. او سال چهارم دبیرستان را در تبریز مشغول به تحصیل شد. میخواست معلم شود تا از این راه بتواند خدمتی به جامعه کرده باشد.
برادر شهید میگوید: شهید پروانه، معتقد و پایبند به مذهب بود، تمام خانواده از کودکی تحت تربیت آقای روحانی به نام سید ابوالقاسم بهشتی «پدر محمد زمان بهشتی، پیش نماز مسجد امام حسن عسگری (ع) واقع در کوی سبر مشهد بودیم.»
شهید به انقلاب و رهبری آن عشق میورزید و در مراسمهای عبادی، سیاسی شرکت فعال داشت. حتی گاهی در تنهایی با خودش خلوت میکرد و نوحه سرایی میکرد و گریه میکرد.
فرازی از سخنان شهیده صدیقه پروانه
حضرت امام خمینی را به عنوان یک مرجع و رهبر کبیر انقلاب اسلامی معرفی میکردند و دیگران را تشویق به این میکردند که از اوامر ایشان اطاعت کرده و او را جانشین برحق حضرت مهدی «ع» میدانستند و میگفتند: نباید زیر سلطه اجنبی باشیم و باید بر علیه آنها قیام کنیم تا کشوری مستقل و آزاده داشته باشیم.
برادر شهید نقل میکند:
شهید همزمان با اوج گیری امت حزب الله با رژیم ستم شاهی و خونخوار پهلوی نمیتوانست از دیگران جدا باشد و در سخنرانیها و تظاهرات شرکت میکردند. سرانجام صبح روز پنجم آذر سال ۱۳۵۷، که برنامه تظاهرات بود. شهید با چند نفر از دیگر دوستان میخواستند به منزل یکی از دوستانش که میخواست مادرش از مکه بیاید در مسیر امام زاده عبدالله بود بروند. در همان هنگام تیراندازی مزدوران شاه شروع میشود. بر اثر اصابت گلوله به ناحیه قلب، دست چپ و پای چپ به درجه رفیه شهادت نایل میآید.
ما که خود در آن تظاهرات حضور داشتیم دیر متوجه این موضوع شدیم تا این که یکی از دوستان به من خبر داد که ایشان تیر خورده و با عجله به بیمارستان پنجم آذر رفتم. آن جا هم درگیری و تیراندازی بود شهید نبوی در صف اهدای خون بود که جلوی چشمان خودم بر اثر اصابت گلوله به ناحیه سر مغز او بر روی دیوار پاشیده شد. آن را روی برانکارد گذاشتند، اما از آنجایی که عجله داشتند شهید نبوی مجددا به زمین پرتاب شد. من سراغ خواهرم را از دکتر رضایی گرفتم و ایشان در جواب گفت: آقای پروانه دیگر نمیتوان کاری کرد، خواهرت به لقاء الله پیوست.