سه‌شنبه, ۰۵ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۴۴
نوید شاهد- «مادرم به همان نگرانی مادرانه و همیشگی اش گفت:«پسرم این دفعه زیاد پیش ما نبودی اگه میشه نرو» با لبخند آرامش بخش و مهربانامه اش رو به مادرم کرد و گفت:«مادر جان خداوند هشت فرزند به شما بخشیده شما نمی خواهید یکی را در راه خدا بدهید و در روز قیامت پیش حضرت زهرا (س) روسفید باشید»خواهر شهید "عبدالمحمد پاطلا" خاطره ای را از ایشان نقل می کند که بیانگر علاقه این شهید بزرگوار به حضور در جبهه های حق علیه باطل بود. نوید شاهد خوزستان شما را به مطالعه بخشی از خاطرات دعوت می‌کند.
1111

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید عبدالمحمد پاطلا دهم شهريور 1344، در شهرستان شوش ديده به جهان گشود. پدرش عبدالحسن، مغازه عطاری داشت و مادرش سلطان (گوهر) نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. پنجم اسفند 1364، پس از پیروزی عملیات والفجر 8 در راه بازگشت به همراه دیگر همرزمانش در اتوبوس بر اثر اصابت راکت هواپیمای بعثی عراق به شهادت رسيد. پیکر او را در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپردند.

متن خاطره:

از بچگی اهل مسجد و جلسه قرآن بود و با همان زبان کودکانه برای نماز مکبر می شد. از نظر اخلاقی بسیار خوش رو و مودب بود بخصوص در احترام به پدر و مادر بینهایت متواضع و فروتن بود. قبل از انقلاب با پدرم تا پاسی از شب در جلسه قرآن و دعای کمیل که در شبهای جمعه در منزل یکی از مومنین شهر برگزار می شد شرکت می کرد. وقتی جنگ شروع شد ۱۵سال بیشتر نداشت.

لباسهای بسیجی براش بزرگ بودند اسلحه  ژ۳ از او بلندتر بود. در جنگ بزرگ شد و قد کشید جوان رشیدی شد.

به خوبی به خاطر دارم برای مرخصی آمده بود و تمام تلاشش را می کرد تا مادرم خوشحال باشد امام وقت رفتن شد. مادرم به همان نگرانی مادرانه و همیشگی اش گفت:«پسرم این دفعه زیاد پیش ما نبودی اگه میشه نرو»

با لبخند آرامش بخش و مهربانامه اش رو به مادرم کرد و گفت:«مادر جان خداوند هشت فرزند به شما بخشیده شما نمی خواهید یکی را در راه خدا بدهید و در روز قیامت پیش حضرت زهرا(س) روسفید باشید»

با این حرفش مادرم را راضی کرد و بارضایت او دوباره راهی جبهه شد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده