نوید شاهد - شهید علی احمدی، از شهدای عملیات والفجر ۸ است. به عنوان مسئول بهداری لشکر ۲۵ کربلا ماه‌های متوالی در جبهه‌ها حضور داشت. او بهترین و کامل‌ترین اورژانس را در خط مقدم در سطح لشکر‌های مستقر در منطقه عملیاتی به وجود آورد و سرانجام پس از رشادت‌های فراوان در بمباران هوایی اثر اصابت ترکش به بدن، گلو و پای چپ به شهادت رسید.

به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید علی احمدی، پنجم آبان ۱۳۳۹ در بیارجمند از توابع شاهرود در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. در کودکی پرجنب و جوش بود، ولی بیشتر اوقات را در خانه به سر می‌برد.

مروری بر زندگی شهید «علی احمدی»

در هفت سالگی وارد دبستان حافظ روستای بیارجمند شد. از همان کودکی علاقه زیادی به مسائل دینی داشت و از هفت سالگی شروع به خواندن نماز کرد. علاقه زیادی به مدرسه داشت و معمولا در انجام تکالیف به دوستانش کمک می‌کرد. فردی اجتماعی بود و علاقه زیادی به رفت و آمد خانوادگی داشت. اخلاق و رفتارش طوری بود که همه آشنایان از او راضی بودند و نسبت به او ابراز علاقه و دوستی می‌کردند.

بسیار مودب بود و برخوردی خاضعانه داشت. در مقابل خواسته‌های پدر و مادر هرگز جواب منفی نمی‌داد و در کار‌های خانه و کشاورزی تا آنجا که از دستش بر می‌آمد کمک می‌کرد. در سال ۱۳۵۱ دوره دبستان را با موفقیت به پایان رساند و از همان سال در ماه مبارک رمضان روزه می‌گرفت. در ۱۳ سالگی، چون در زادگاهش مدرسه راهنمایی وجود نداشت به شهرستان گرگان مهاجرت کرد و مشغول تحصیل شد. وضع تحصیلی او بسیار خوب بود و معمولا معدل بالای ۱۷ داشت.

در سال ۱۳۵۵ بعد از اتمام تحصیلات دوره راهنمایی، وارد دبیرستان شد. به دلیل فقدان استطاعت مالی خانواده در کنار تحصیل، شب‌ها در داروخانه به کار می‌پرداخت. در کنار کار، تحصیل می‌کرد و در جوانی امانتدار بود. در این دوران از خانواده دور بود و نمی‌توانست کمکی به آن‌ها بکند، ولی هر از چند گاهی به دیدن آن‌ها به روستا می‌رفت و در کار‌های کشاورزی کمک می‌کرد.

به نماز اول وقت اهمیت بسیاری می‌داد و در مجالس مذهبی شرکت فعال داشت. فعالیت‌های سیاسی خود را هم زمان با شروع انقلاب اسلامی آغاز کرد و با وجود کار فشرده با کوشش زیاد، توانست تحصیلات را با نمرات بسیار عالی در سال ۱۳۵۸ به پایان برساند و مدرک دیپلم را با معدل ۱۸ اخذ کند.

علی در ۲۱ شهریور ۱۳۶۰ به عضویت سپاه گرگان درآمد و جهت آموزش مقدماتی به منجیل اعزام شد. پس از گذراندن دوره آموزشی مدت شش ماه به مناطق مختلف کردستان اعزام شد و پس از آن به مدت سه ماه در جنگل‌های آمل و قائمشهر برای سرکوبی عناصر ضد انقلاب مشغول خدمت بود. در سال ۱۳۶۰ بنا به سفارش خانواده با دختر عموی خود، ازدواج کرد و در مراسمی ساده آغاز زندگی مشترک خود را در روستای بیارجمند جشن گرفتند و سپس به گرگان رفته و در خانه‌ای استیجاری زندگی مشترک خود را آغاز کردند.

وی مدتی را در بهداری سپاه گرگان مشغول بود و در ۳۰ تیر ۱۳۶۱ به عنوان پزشک‌یار به قرارگاه خاتم، اعزام شد. در ۲۳ مرداد ۱۳۶۱ پس از بازگشت از مناطق جنگی به عنوان مسئول بهداری سپاه گرگان منصوب شد. در ۳۰ شهریور ۱۳۶۱ اولین فرزند او متولد شد که نامش را محدثه نهادند. در این سال به بیت‌الله الحرام مشرف شد.

پس از بازگشت از سفر بیت الله الحرام و فعالیت‌های شبانه روزی در بهداری سپاه گرگان در ۲۴ فروردین ۱۳۶۲ به جبهه‌های نبرد اعزام شد و مسئولیت بهداری لشکر ۲۵ کربلا را به عهده گرفت. ماه‌های متوالی در جبهه‌های نبرد حضور داشت و در عملیات والفجر ۴ شرکت کرد.

در این ایام در دفترچه خاطرات خود درباره بعضی از حوادث این عملیات نوشت: «والفجر ۴، چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۶۲ ساعت ۱۱:۳۰ بمباران پادگان شهید عبادت (توسط هواپیمای عراق) شهید ۱۹ نفر، مجروح ۳۹ نفر. شب پنجشنبه ساعت ۰۱:۳۰ آغاز عملیات والفجر ۴ از سه محور توسط لشکر‌های امام حسین (ع)، تیپ قمر بنی هاشم (ع)، لشکر ۲۵. شنبه؛ مرحله دوم عملیات والفجر ۴، شهادت ۷ سقای تشنه لب. صبح دوشنبه پاتک سخت دشمن؛ شروع ساعت ۱۱، ترک قله و مجروح شدن کردار شاد و مقاومت سربازان امام زمان به علت نگرفتن قله توسط عراق.»

احمدی در عملیات والفجر ۴ بر اثر اصابت ترکش به بازو و دست راست و موج گرفتگی مجروح شد. بعد از مجروحیت به گرگان بازگشت و تا ۲۵ دی ۱۳۶۲ مسئولیت بهداری سپاه را به عهده گرفت.

یکی از همسنگرانش می‌گوید: در نماز جماعت همیشه پیش قدم بود و اگر در خانه دوستان بودیم پیشنهاد می‌کرد که نماز را به جماعت بخوانیم. یادم هست در ماه مبارک رمضان در منزل یکی از دوستان برای افطار دعوت بودیم که اول نماز را به جماعت بر پا کرد و سپس مشغول افطار شدیم.

در ۲۶ آذر ۱۳۶۳ به جبهه‌های نبرد اعزام و در سمت مسئول بهداری لشکر ۲۵ کربلا ماه‌های متوالی در جبهه‌ها حضور داشت. در سال ۱۳۶۳ بر اثر اصابت ترکش به زانوی چپ و ران پا مجروح شد، اما پس از بهبودی نسبی به جبهه‌ها بازگشت.

آنقدر عاشق شهادت بود که همیشه در نماز‌ها از خدا طلب شهادت می‌کرد. جنگ را نعمتی الهی می‌دانست و خوشحال بود از اینکه در برهه‌ای از زمان زندگی می‌کند که برای دفاع از ارزش‌های اسلامی به جنگ می‌رود و ادای وظیفه می‌کند. شوخ طبع بود و همیشه حرفه‌هایی در قالب لطیفه بیان می‌کرد و می‌کوشید اطرافیانش از سخنان او شاد باشند. قدرت بیان بالایی داشت و در جبهه و پشت جبهه با سخنرانی هایش به هدایت دیگران می‌پرداخت.

در اواخر سال ۱۳۶۵ بعد از مدت‌ها حضور در جبهه تصمیم گرفت خانواده‌اش را به منطقه جنوب منتقل کند. برای این کار به اتفاق جانشین بهداری (عظیمی) اقدام به اجاره دو اطاق در شهر شوش کردند.

همسرش می‌گوید: شش ماه در شوش در یک اطاق زندگی کردیم. در آن مدت هم ماهی یک بار یا دوبار به ما سر می‌زد و می‌توان گفت دوساعت هم بیشتر پیش ما نمی‌ماند و دوباره به محل کارش بر می‌گشت.

از طرف فرماندهی لشکر ۲۵ از حاج علی احمدی درخواست شد ریاست ستاد لشکر را بپذیرد، اما او از پذیرش این مسئولیت خودداری کرد. در عملیات والفجر ۸ فعالیت چشمگیری داشت. او بهترین و کامل‌ترین اورژانس را در خط مقدم در سطح لشکر‌های مستقر در منطقه عملیاتی به وجود آورد. در روز ۱۲ اسفند ۱۳۶۴ هواپیما‌های دشمن، منطقه را مورد حمله قرار دادند. حاج علی به خاطر مجروحیت پا نتوانست خود را به موقع به سنگر برساند. اورژانس عملیاتی لشکر ۲۵ کربلا در منطقه ابوفلفل فاو، مورد هجوم بمب‌های خوشه‌ای هواپیما‌های عراق واقع شد. در این بمباران، حاج علی احمدی (فرمانده گردان بهداری) در اثر اصابت ترکش به بدن، گلو و پای چپ به شهادت رسید.

علی به هنگام شهادت، دختری سه ساله به نام محدثه داشت. چند ماه پس از شهادت او، پسرش در ۱۶ تیر ۱۳۶۵ به دنیا آمد که مادرش او را علیرضا نامید.

پیکر سردار شهید حاج علی احمدی پس از تشییع در گرگان در مزار شهیدان امامزاده عبدالله این شهر به خاک سپرده شد.

 

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده