شهیدی که تمام آرزوهایش را در سنگرهای نبرد جستجو میکرد
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید براتعلی سایری در سال ۱۳۳۹ در فصل گرم تابستان درروستای سایر دیده به جهان گشود.
وی از همان کودکی چهرهای درخشان و باصفا توام با مهربانی وعطوفت داشت. براتعلی در امر کشاورزی نیز به پدر ومادر خویش کمک فراوان مینمود.
صمیمیت و شور فراوانش او را هم در کانون خانواده وهم در بین مردم روستا زبانزد کرده بود؛ و به خاطر احترام خاصی که به دیگران میگذاشت بسیار دوست داشتنی بود.
به دلیل شرایط اقتصادی که در آن دوران بر اکثریت جامعه حاکم بود تنها توانست تا کلاس دوم دبستان تحصیل کند.
براتعلی به فعالیتهای ورزشی علاقه داشت و از تنبلی و بیکاری بسیار متنفر بود به همین دلیل در امور کشاورزی شرکت مینمود و یا به پرورش دام میپرداخت.
او درسن ۱۳ سالگی از روستای خود هجرت نمود ودر روستای پاسنگ به جهت امرار معاش خانواده خود مشغول چوپانی گردید و در همانجا ساکن گردید وتا سن ۱۹ سالگی شد که انقلاب اسلامی به اوج خود رسید.
او همچون دیگر جوانان الهی وفدایی تصمیم گرفت به کمک ویاری این سرزمین بشتابد به همین علت روزها به شهر میرفت تا در تظاهرات شرکت کند.
ولی همچون کبوتری سبکبال از قشر انقلابی مردم به خواسته وبه پرواز درآمد. حضور در تظاهرات برای او از بهترین لحظههای زندگیش بود.
زمانی که مستکبران بعد از پیروزی انقلاب برای نابودی انقلاب جنگ تحمیلی را به پا کردند شهید نه تنها به جهت خدمت سربازی باید میرفت بلکه برای پاسداری از کشور و انقلاب خود هم بود و از پدر ومادر خود اجازهی رفتن به جبهه را خواستار شد و بعد از اتمام دوران آموزشی به ۷ تپه اعزام گردید.
شهید از رفتن به جبهه نبرد حق علیه باطل در پوست خود نمیگنجید وگویی تمام آرزوهای خود را در میدانهای نبرد وسنگرهای ستیز ودر غرش توپها وصدای گلولههای مجاهدین مییافت.
آری او رفت تا قطرهای از دریای خروشان شب زنده داران مجاهد باشد.
او رفت تا با خون خود در صف نبرد امید شیطان بزرگ و دیگر چپاولگران را ناامید سازد.
شهید در اواخر خدمت مقدس سربازی بود که بر اثر تیر مستقیم بر سر شهید شربت شیرین شهادت را نوشید و به وصال محبوب رسید. روحش پاک و یاد و خاطرش گرامی باد.