نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید
خواهر شهید «ابوالقاسم سیفی» نقل می‌کند: «خیلی علاقه داشت که من ادامه تحصیل بدهم. سفارش به حجاب می‌کرد و ورد زبانش این بود: زینب‌گونه باش!» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، توجه شما را به خاطراتی از این شهید گرانقدر جلب می‌کند.
کد خبر: ۵۳۲۰۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۱

به مناسبت سالگرد شهادت شهید «عباسعلی اشرف»، ویژه‌نامه این شهید والامقام برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۳۲۰۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۰

برادرزاده شهید «عبدالله مجاهد» نقل می‌کند: «چماق به دست‌ها وارد مغازه شدند. قبل از این که حرکتی کنند عبدالله به آنها گفت: اگه می‌تونید به این مغازه فقط نگاه کنین! وقتی ماجرا را برایم تعریف کرد بدنم از ترس می‌لرزید. عبد‌الله عبد و تسلیم کسی غیر از خدایش نمی‌شد.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۹۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۹

شهید «عباسعلی اشرف» در دفتر خاطراتش می‌نویسد: «پشت بلوز یک برادر بسیجی علامت ورود ممنوع با خط سرخی کشیده شد و داخل آن با خطی خوش این جمله قشنگ نوشته شده بود: «ورود ترکش و گلوله بدون اجازه‌ الله ممنوع.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در چهار بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت چهارم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۹۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۸

کتش را در آورد. به طرفم گرفت و گفت: «این رو تنت کن پسر! یخ کردی.» از شدت سرما حتی تعارف نکردم که پس خودت چی؟ از او گرفتم و پوشیدم. چند روز بعد خواستم کت را به او برگردانم. خندید و گفت: «ندادم که پس بگیرم.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، توجه شما را به خاطراتی از شهید «محمداسماعیل مشیری» جلب می‌کند.
کد خبر: ۵۳۱۹۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۸

هم‌رزم شهید «محمد لر» نقل می‌کند: «با محمد پل کرخه بودیم. دو سه روز را بی‌غذا و آب پشت سر گذاشتیم. محمد به بچه‌ها روحیه می‌داد و می‌گفت: این شرایط گرم و سخت را تحمل کردن هنره! بالاخره سختی‌ها تموم می‌شه.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۳۱۹۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۸

پسرعمه شهید «ذبیح‌الله اسقانیان» نقل می‌کند: «یک شب نزدیک هفتم محرم ذبیح‌الله به خوابم آمد و گفت: پسرعمه! هر وقت خواستی برای من نوحه بخوانی نوحه حضرت علی‌اکبر (ع) را بخوان.»
کد خبر: ۵۳۱۸۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۶

مادر شهید «سیف‌الله آذری» نقل می‌کند: «داشتیم نگاه می‌کردیم که ناگهان سیف‌الله سرش را از زیر فرش بیرون آورد. گفتم: پسر! توی اتاق سرد بدون لحاف؟ در حالی که از سرما کز کرده بود، گفت: نیمه شب اومدم. دلم نیومد شما رو از خواب بیدار کنم.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، شما را به مطالعه خاطراتی از مادر این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۳۱۷۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۸

هم‌رزم شهید «عباسعلی اشرف» نقل می‌کند: «قلم‌های‌شان تندتند روی کاغذ حرکت می‌کرد. برای نوشتن وصیت‌نامه هم می‌خواستند رقابت کنند. عباسعلی حال و هوایش یک جورهایی بود. مثل قبل به نظر نمی‌آمد. به همه گفت: به این امید که آخرین وضوی ماست!» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در چهار بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت سوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۷

هم‌رزم شهید «عباسعلی اشرف» نقل می‌کند: «عباسعلی رفت روی خاکریز. دوربین انداخت طرف دشمن. با عجله آمد پهلوی‌مان و گفت: بیاین این طرف، چند تا از نیروهای عراقی رو بیاریم پیش خودمون. با صدای بلند و به عربی گفت: شما در پناه اسلام هستین ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در چهار بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۷۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۶

برادر شهید «عباسعلی اشرف» نقل می‌کند: « عباسعلی به من گفت: وظیفه‌مونه به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین جواب بدیم، چه جوری؟ اگه پشت امام باشیم، مثل اینه که اون موقع با امام حسین بودیم.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در چهار بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۷۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۸

هم‌رزم شهید «قربانعلی ابک» نقل می‌کند: «دوستم که تازه وارد گردان شده بود، با تعجب پرسید: ما توی این هوای گرم خوزستان نمی‌تونیم نفس بکشیم، اون وقت این پسره چطوری نیم ساعت سجده می‌ره؟ وقتی شب عملیات آب قربانعلی را برد و دیگر نیاورد، فهمیدم که دعای سجده‌های طولانی‌اش مستجاب شده است.»
کد خبر: ۵۳۱۶۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۶

پدر شهید «علی رضی‌آبادی» نقل می‌کند: «بارها از من خواست که برای سفر حج اقدام کنم و من هر بار می‌گفتم: زوده بابا! دستم خالیه! باشه سال‌های بعد! پس از شهادتش از طرف بنیاد شهید ما را به زیارت خانه خدا بردند و او به آرزویش رسید.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، شما را به مطالعه خاطراتی از والدین این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۳۱۶۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۵

همسر شهید «محمدتقی خراسان‌نژاد» نقل می‌کند: «بیدار ماندم تا از حال خوش معنوی‌اش بی‌بهره نمانم. بعدِ دعا رفت به سجده. ناله می‌کرد و ضجه می‌زد. صدایش را به سختی می‌شنیدم: من کجا و شهادت کجا! من لایق شهید شدن نیستم.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۵۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۴

همسر شهید «محمدتقی خراسان‌نژاد» نقل می‌کند: «خداحافظی کرد و رفت اما برگشت. پرسیدم: تقی چیزی یادت رفت؟ گفت: فاطمه! خداحافظ! با صدای بغض‌آلود و گرفته‌ای که خودم می‌شنیدم، گفتم: به قول تقی، صبر ما توی خانه، مثل جهاد اونا در جبهه ثواب داره!» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۵۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۵

سردار ایزدی، فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه، در معرفی سردار شهید «جمیل شهسواری» گفته است: «ارتفاعات بلند و سترگ منطقه دیواندره، مریوان، بانه و کوه‌های چهل چشمه در مقابل صلابت و ایستادگی او و یاد چهره مردانه‌اش، به لرزه می‌افتاد.»
کد خبر: ۵۳۱۰۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۸

شهید «بختیار فتاحی» از شهدای کردستان است که در روستای «چشمیدر» به دنیا آمد و پس از رشادت‌های فراوان، حین درگیری با گروهک‌های ضد انقلاب در سن ۱۵ سالگی به شهادت رسید. در ادامه چند خاطره این شهید والامقام را باهم می‌خوانیم.
کد خبر: ۵۳۰۷۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۵

روایت «شهین نادری» از همسر شهیدش؛
همسر شهید «هوشنگ مداحی‌پور» می گوید: حاصل شش سال زندگی مشترک ما، سه فرزند و خاطرات زیبایی است که از اوج ایثار و عشق هوشنگ به امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی در ذهن من جای گرفته است.
کد خبر: ۵۳۰۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۵

برشی از کتاب «بگو به جان امام»؛
در خاطرات «فاطمه پورجوپاری» همرزم شهید "علی ایرانمنش" آمده است: یکی از دردناک‌ترین صحنه‌هایی که دیده‌ام، صحنه رویارویی با پیکر نوجوان شهید «علی ایرانمنش» بود، چهره‌ی پاک و معصوم علی، ما را میخکوب کرد. به قدری او را شکنجه کرده و با قنداق تفنگ به صورت و بدنش کوبیده بودند که صورتش له و استخوان‌هایش شکسته شده بود. جنازه علی را که دیدم به نظرم آمد یک مرد چهل ساله را اینگونه شهید شهید کرده‌اند.
کد خبر: ۵۳۰۵۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۴

خاطراتی از شهید «علی يار شول»؛
شهید علی یارشول گفت: اگر قرار است كه من تكّه تكّه شوم تا صدای انقلاب در جهان طنين افكن شود، پس ای خمپاره‌ها و ای تيرهای بلا مرا دريابيد و گوشت و استخوانم را قطعه قطعه كنيد. من حاضرم و راضی هستم كه كوچكترين اثری از من نماند، اما نور انقلاب جهان را روشن كند.
کد خبر: ۵۳۰۵۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۳