نوید شاهد - برادر شهید "حسن شوکتپور" نقل میکند:«حسن چشم دوختهبود به پیکر امام. گریه میکرد و زمزمه. ناگهان حسن گفت: داداش! بلند شو. گفتم: بله! گفت: داداش، به احترام آقا بلند شو. با تعجب پرسیدم: کدوم آقا؟ حسن در حالی که به پیکر حضرت امام (ره) اشاره میکرد گفت: آقا کنار جنازه امام هستن ...» نوید شاهد سمنان در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۵۹۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۳۰
نوید شاهد - دوست شهید "محمدمهدی فریدونی" در خاطرهای می گوید: «در کنار درسش کار می کرد. سراغ هر کاری رفته بود تا دستش در جیب خودش بماند و از پدرش پول نگیرد...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۹۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۰۱
نوید شاهد - دوست شهید "محمدمهدی فریدونی" در خاطره ای می گوید: «اولین روز مدرسه بود. سر کلاس نشسته بودم و زل زده بودم به پسرک نیمکت جلویی که با بغل دستی اش خوش و بش می کرد...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۹۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۳۰
نوید شاهد - به مناسبت سالروز شهادت شهید "مجید کلوشادی" در مرداد ماه، ویژهنامه االکترونیکی شامل؛ «زندگینامه، وصیتنامه، خاطرات شهید و ...» در سایت نوید شاهد کرمانشاه تقدیم مخاطبان ارجمند میگردد.
کد خبر: ۴۸۵۹۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۳۰
نوید شاهد - همرزم شهید "ابوالفضل هراتی" میگوید: «با هم رفتیم خط. توی سنگرها، پیش بچهها. چه حال و هوایی! حاجی با شوخ طبعیهای همیشگیاش کلی به من انرژی میداد. نزدیکیهای اذان صبح از خواب پریدم. گفتم حاجی ازت ممنونم ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۵۹۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۳۰
نوید شاهد- سعید طلوعی همرزم شهید " سید مجید کلوشادی" در روایتی می گوید:« در عملیات بیتالمقدس موقع حرکت داخل ستون، یکی از دوستان او به نام شهید مرتضی ریزهوند بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شکمش، محتویات داخل حفره شکم او بیرون ریخت و این در حالی بود که شهید کلوشادی آنها را جمع و داخل شکم او میکرد. در عملیات کربلای 5 از ناحیه پا مجروح شده بود اما زمانیکه از حالش میپرسیدم با لبخند از خوب بودنش سخن میگفت.»
کد خبر: ۴۸۵۹۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۳۰
نوید شاهد - شهيد "بهمن شبان پور" در نامه ای خطاب به خانواده می نویسد: «من خيلی زياد ناراحت هستم چون همين زودي ها خبر رسيده که ما را به جبهه نمي برند و هر روز گريه و دعوا با سرپرست اعزام نيرو دارم که چرا ما را نمي فرستند. حميد جان برايت بگويم.» متن کامل نامه این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۹۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۳۰
نوید شاهد - برادر شهید "گودرز انصاری" در خاطره ای می گوید: «گودرز، در سال شصت و یک و در عملیات فتح المبين مجروح و پای راستش تا زیر زانو قطع شد. او به مدت یک سال بعد از مجروح شدن، نتوانست به جبهه برود و در این مدت به حوزه ی علمیه شیراز رفت.» متن خاطره ابن شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۹۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۹
نوید شاهد - پدر شهید "فرامرز علیحسینی" نقل میکند: «سیزده اردیبهشت ۶۳ یک نفر را برای انتقال به سنگر انفرادی میخواستند. فرامرز داوطلب میشود و با تلاش بسیار به سنگر انفرادی میرود. پس از چند دقیقه از سوی دشمن متجاوز در حوالی سنگر خمپارهای به زمین میخورد و بر اثر برخورد ترکشها بر سر، به وصال معشوقش میرسد.» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت میکند.
کد خبر: ۴۸۵۸۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۹
روایتی کوتاه از همرزم شهید" نعمت الله خوش راه"؛
نوید شاهد-علی سیفی همرزم شهید" نعمت اله خوش راه" می گوید:« روزی که عازم جبهه شدیم ما را به سرپل ذهاب بردند آنجا به ما لباس مختصری دادند و گفتند باید جهت دریافت حقوق نام نویسی کنید تا تحت پوشش بسیج باشید. همه برادران که با خلوص آمده بودند نپذیرفتند که حقوق بگیرند یادم هست که شهید خوش راه حتی جوراب هایش را هم از پا در آورد و پس داد زیرا وی می خواست کارش خالصانه و برای خدا باشد .»
کد خبر: ۴۸۵۸۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۹
نوید شاهد - شهيد "حميدرضا سلمانيان" در وصیت نامه خود می نویسد: «اوست خدايى كه مرگ و زندگى را آفريد تا بيازمايد كدامين از شما نيكوكارتر است و خداى را شكر مى كنم كه...» متن کامل وصیت نامه این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۸۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۹
یکی از همرزمان شهيد "حميدرضا سلمانيان" در خاطره ای می گوید: «مرداد سال 1360 بود. با چند نفر از برادران رزمنده در ایستگاه 7 آبادان در سنگر نشسته بودیم که...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۸۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۹
معرفی کتاب خاطرات آزادگان گیلان (2)
نوید شاهد - کتاب «کتیبهای بر آسمان» نوشته میر عمادالدین فیاضی خاطراتی از سرتیپ2 خلبان اکبر صیاد بورانی به کوشش حوزه هنری گیلان چاپ و در اختیار علاقمندان و پژوهشگران قرار گرفته است. نویدشاهدگیلان به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی به معرفی این کتاب پرداخته است.
کد خبر: ۴۸۵۸۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۹
نوید شاهد خراسان جنوبی مرور خاطرات از زبان خانواده شهید "حجی قربان مجرد نرم" را منتشر می کند. وی روز بیستم اردیبهشت ماه سال 1309 در روستای نرم از توابع شهرستان فردوس متولد و روز نهم مردادماه سال 1366 در مکه مکرمه به فیض شهادت نایل شد.
کد خبر: ۴۸۵۷۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۸
نوید شاهد - «اولین شبی که در خانه خودمان خوابیدم و صبح میخواستم برای نماز بلند شوم، باز زیر ملافه شک کردم و با خودم گفتم: نکند باز تمام این اتفاقات خواب بوده باشد و ما هنوز در عراق اسیر باشیم! ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "صفرعلی عالینژاد" از پایان اسارت و ورودش به میهن اسلامی است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۸۵۷۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۸
نوید شاهد - خواهر شهید "علیرضا سیاحتگر" در خاطرهای می گوید: «آن شب خواب به سراغم نمی آمد. مدت کمی هم که خوابیدم با دیدن خوابهای وحشتناک بیدار شدم، وحشت کرده بودم می خواستم به سراغ مادرم بروم ولی ترس و وحشت امان نمیداد و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۷۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۹
نوید شاهد - کتاب "صدایی از دل خاکستر" به تالیف «سیما سلیمان پور» و گردآوری «جمال جعفری» به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۸۵۷۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۷
نوید شاهد قزوین - «هر وقت شما به رهبر خود توهین کردید از من بخواهید که به رهبرم توهین کنم، این ابراز شجاعت، عصبانیت عراقیها را صد چندان کرد ...» ادامه این خاطره از آزاده سرافراز و جانباز "یوسف ترابی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۷۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۷
نوید شاهد خراسان جنوبی خاطرات شهید "جواد ناظری" را منتشر می کند. وی روز بیست و هشتم شهریور سال 1345 در شهرستان فردوس متولد و روز هفدهم مرداد سال 1362 در جبهه مهران به فیض شهادت نایل شد.
کد خبر: ۴۸۵۵۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۷
همسر شهید "شهباز کوچک" در خاطره ای می گوید: «آن روز یکی از روزهای نوروز بود. حیاط را با آب و جارو شستم و زیراندازی در ایوان حیاط پهن کردم، ناگهان صدای در زدن به گوشم رسید...»[ متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۳۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۳