سایت شهید محمدحسن قاسم دخت
اي مادر! تو که شب ها کنار گهواره من نشستي و بيداري کشيدي، تو گفتي پسرم، نور چشمم، يار عمرم. ولي مادر، نمي داني که اين دشمنان اسلام و قرآن به اين ملت مظلوم چه کرده اند. اين مردم که سال ها زير ستم استعمارگران زندگي مي کردند کم کم داشتند دين ما را پايمال مي کردند و به جايش اسلام آمريکايي را روي کار مي آوردند. اما امام با رهبريت خود، ملت را از زير يوغ استکبار جهاني نجات داد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، آمريکاي جنايتکار به نوکر دست نشانده خود صدام دستور داد که به ايران حمله کند تا شايد به اين طريق انقلاب اسلامي را از بين ببرد ولي جوانان غيور و مبارز نگذاشتند که بعثيون بر ما غلبه کنند و من هم به خاطر سرافراز بودن کيان اسلام، رهسپار جبهه حق عليه باطل شدم و تا آخرين قطره خونم مبارزه مي کنم تا ان شاءالله به ياري خدا پيروز شويم.
اي پدر ومادر مهربانم! اگرمن در راه خدا کشته شدم مسئله اي نيست. مسئله اسلام و قرآن در کار است. اگر من يک دانه پسر براي شما بودم و شما را تنها گذاشتم و در اين راه به فوز شهادت رسيدم مرا حلال کنيد. زيرا خون من رنگين تر از خون علي اکبر حسين (ع) نيست و براي من گريه نکنيد و ناراحت نباشيد زيرا خداوند بزرگ است. به خانواده ام سفارش مي کنم در شهادت من رعايت شئونات اسلامي را بنماييد ودر منزل براي من چراغاني کنيد تا روح من شاد شود و ببينم عروسي کرده ام و براي پدر و مادرم عروسي تازه به حجله آورده ام تا شايد آمال و آرزوهاي شما را برآورده کرده باشم. پدرم! اگر من در راه خدا شهيد شدم ناراحت نشويد چون من راهم را انتخاب کرده ام و به آن راه که راه رسيدن به شهادت بود رسيدم.