زندگی نامه و وصیت نامه شهید « حسن امام دوست »
زندگی نامه :
گلزار امام دوست پیش از به دنیا آمدن حسن، چندین فرزند را از دست داده بود. داشتن فرزند برای او آرزو بود و همسرش نیز به نیت فرزندار شدن، چهل یتیم را پوشانده و نوازش کرد، تا این که خداوند به این زن و مرد فرزندی بخشید که نامش را حس گذاشتند. حسن هشت سال از دوران زندگی اش را در سیستان سپری کرد و بعد از آن به علت خشکسالی، همراه خانواده اش به مازندران مهاجرت کرد و تحصیلاتش را تا کلاس پنجم ابتدایی ادامه داد. در دوران انقلاب، بین صفوف تظاهر کنندگان فریاد می زد « خدایا خون حسین را در رگ های ما جاری کن و همه را حسینی گردان تا از مرگ نهراسیم.»
حسن امام دوست در سال 1357 با دختر عمویش ازددواج کرد و صاحب دختری به نام زینب شد که هرگز چهره پدرش را ندید، اما پدر از جبهه، نامه ای به یادگار برای نوزادش می نویسد:«کودکم، شعله ی عشق دیدار تو در دلم زبانه می کشد، خیلی دلم می خواست یک بار هم که شدهه تو را ببینم، اما نازنینم، چگونه می توانم به سوی تو باز آیم در حالی که دشمن هر روز ناجوانمردانه به شهر و روستاهای میهن ما می تازد و صد چون تو را که همه برایم عزیزید، در آغوش مادران به خاک و خون می کشد.»
در ماه های آغازین سال 1358 برای مبارزه با ضد انقلاب به سیستان و بلوچستان رفت.وی علاوه بر فعالیت های نظامی، در بخش های فرهنگی و سیاسی نیز به علت آشنایی با زبان بلوچی فعال بود. شهید حسن امام دوست از همان جا در قالب نیروهای بسیج برای مبارزه با ضد انقلاب به کردستان رفت. در این ایام پدر و مادرش در گرگان زندگی می کردند. وی بعد از کردستان به سمت جنوب رفت و در عملیات مقدماتی والفجر،والفجر1 و 2و3 شرکت کرد و در عملیات والفجر4، در اثر انفجار توپ مستقیم دشمن در حالی که شهادتین را می گفت، مرغ جانش به سوی معبودش پر کشید.
وصیت نامه :
اول شروع میکنم بنام خدا، که در این دنیا بر مومن و کافر رحم می کند اما در آخرت فقط بر مومن از کجا آغاز نمائیم همانند عاشق واله و شیدایی که از دیدار معشوق آنچنان به وجدمیامد که زبانش بند میامد.
خدا را سپاس بیکران که در رحمت جهاد را بر من گشود و جراتم داد تا از مرگ نهراسم و زنده و مرزوق بمانم و من با نگاشتن چند کلامی به عنوان وصیت آماده میگردم تا به معنای تام کلام سرباز خونین اسلام باشم.
ستایش فراوان بر خداوند متعال که دلهای در پرده ما را با نور ایمان منور گردانید و با سلام و دورد خداوند بر محمد و جانشینان بر حقش ائمه ی هدی درود بر رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی سالهاست که انتظار می کشم و آرزو دارم تا خداوند مرا توان بخشد تا در راهش مسلسل به دست گیرم و بر علیه باطل پرستان بجنگم و عاقبت در این نبرد شهید شوم و آنگاه روحم بجانب پرودگار به پرواز درآید و حالا زمان آن فرا رسیده است که به آغوش گرم سنگرهای آتشین بشتابم تا با ریزش قطرات خونم افق خونین انقلاب اسلامی را خونین تر سازم پروردگارا، بما توفیق عطا کن که در این زمان حساس که پنجه های دشمن در خون یا رگ توده های مستضعف فرو رفته است بتوانیم به قلب واقعیت و حقایق وارد شویم و از این راه توده ها را توان بخشیم، پروردگار دست مرا در مبارزه با قلبم توانا کن ، حرف آخرم اینست که من با هر رگ و بندم می گویم.
ان الحیوه عقیده والجهاد با هر تار و پودم با هر قطره خونم، و با گرمی نفسهایم یا هر لحظه عمرم تسبیح میگویم و مانند یعقوب بفرزندش مشتاق شهادتم، ای فرزندانم شما را به تقوی و ترس از خدا سفارش میکنم و اینکه دنیا پرستی را نخواهید و به دنیا دل نبندید هر چه بشمارو آورد اگر چیزی از شما گرفته شده باشد اندوهناک نشوید و راست و درست سخن بگوئید و برای پاداش آخرت کار کنید و دشمن ستمکاران و یار ستمدیدگان باشید و در کارهایتان نظم و انضباط و بهم پیوستگی داشته باشید و بین خود را اصلاح و اختلافاتتان را با آرامش رفع کنید و از جدّ شما رسول الله شنیدم اصلاح ذات البین از تمامی نمازها و روزه ها بهتر است گناهان یکدیگر را ببخشید و از پشت گردن یکدیگر و جدایی از هم تبرسید و امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید که اگر رها گردید بدکاران بر شما مسلط میشوند و پس از آن دیگر دعای شما مستجاب نمی شود، آینده هر کس در گرو عملکرد همان شخص است خود را در دریای مشکلات و حوادث فرو برید خودتان را کنار نکشید که ناظر جریانات و حوادث باشید دنیا دریای عمیشق و ژرفی است و مردم شناوران در این دریا هستند اگر میخواهی که غرق نشوی.
و با انسانیت خود بیگانه نشوی باید تقوی الهی در این مسیر کشتی شما باشد که تنها با این کشتی است که میتوان از این دریا به سلامت گذشت الهی آن عهدی که با تو کردم آنچنان کردم جوانی را فدایتان کردم
پدر و مادر عزیزم خوب می دانم که چون خون من برگی از درخت پاک شجره طیبه اسلام را رنگ بخشید بی نهایت شاد خواهی شد، آری شهادت حق است چه رسد که شهادت در راه خدا باشد، همانطوریکه سرور آزادگان حسین (ع) میفرماید: من مرگ در راه عقیده ام را جز رستگاری نمی بینم و همزیستی با ستمکاران برای من جز ذلت و خواری نیست و مرگ را برای فرزندان آدم همچون گلوبندی بر گردن دختر جوتن میبینم گاهی فکر می کنم که اینجا کربلاست و حسین زمان خمینی بت شکن و یارانش مشتاقانه مرگ را در آغوش میگیرید طبق فتوای امام این راه برای خود امری واجب میدانم ما زنده به آنیم که آرام نگیریم.
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
در زندگی خود صبر را پیشه خود کنید که امام صادق (ع) می فرماید: صبر در پیکره ایمان همچون سر است برجسم آدم چون سر از تن رفت تن نیز از میان میرود همینگونه نیز اگر صبر از دست برود نیز از دست میرود.
عهد و پیمانی که با خدا داریم به جهان اندک نفروشید آنچه نزد خدا دارید از هر چیز برای شما بهتر است و بدانید که آنچه نزد شماست می گندد و از بین میرود ولی آنچه پیش خداست همیشه باقی است، او احتمالاً صابران را جزا میدهد جزایی بهتر و بالاتر از کارکردشان.هر که عمل صالح بکند و کار شایسته ، چه زن و چه مرد چنانکه مومن باشد بحیاتی پاک و راستین زنده اش می کنیم و بهتر و والاتر از اعمالشان جزا داده خواهد شد.
آری با این راه پرپیچ و خم و طولانی و توشه اندک باید رفت و از این زندان خلاصی یافت مسلمان زندگی کردن در این دنیا و عصر مغشوش و پر از فتنه ها پایمردی میخواهد هم ابدیت از طرف خدا و هم صبر و استقامت میخواهد امیدوارم که خدا این توفیق را نصیب ما بگرداند که هدایت شده و بسوی او راه گیریم و از این ظلمتکده به منبع نور و صداقت و پاکی رسیده و از این سرچشمه الهی سیراب شویم...
برای ملاحظه و دیدن سایر بخش هایی سایت شهید معظم به آدرس :http://shahidemamdost.ir
یاد و نامش گرامی باد...
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری