مناجات نامه خواندنی شهید «حسن امام دوست » +دستنوشته
نوید شاهد گلستان: حسن امامدوست در 5 ارديبهشت 1340 در تختک گزمه از توابع شهرستان زابل به دنيا آمد.خانواده امامدوست به ايمان، تقوي و انس با قرآن، شهره بود. عموي حسن در کسوت ملا به بچه ها قرآن و احکام دين مي آموخت. در اين خانواده، مشکلات زندگي با مشورت بزرگان حل مي شد و کوچک تر ها حرمت آنان را پاس مي داشتند و مطيع و فرمانبردار بودند و مردم هم براي حل مشکلات فردي و اجتماعي خود به اين خانواده مراجعه و با آنان مشورت مي کردند. از همان دوران کودکي آثار هوش و استعداد در وجود او درخشان تر شد تا جايي که در دبستان به مناسبت هاي گوناگون مذهبي مقاله مي نوشت و در حضور معلمان و دانش آموزان قرائت مي کرد. استعداد و ويژگي اخلاقي، او را از ديگر دانش آموزان متمايز کرده بود و معلمان به او علاقه خاصي داشتند.
در ماه های آغازین سال 1358 برای مبارزه با ضد انقلاب به سیستان و بلوچستان رفت.وی علاوه بر فعالیت های نظامی، در بخش های فرهنگی و سیاسی نیز به علت آشنایی با زبان بلوچی فعال بود. شهید حسن امام دوست از همان جا در قالب نیروهای بسیج برای مبارزه با ضد انقلاب به کردستان رفت.
حسن امامدوست، سرانجام در 29 مهر 1362 در عمليات والفجر 4 در منطقه عملياتي مريوان در اثر انفجار گلوله توپ دشمن به شهادت رسيد. به اين ترتيب که ترکشي به پاي چپش خورد و ترکش ديگري قلب او را نشانه رفت و در حالي که لااله الاالله، محمد رسول الله و علي ولي الله را بر زبان داشت، به شهادت رسيد.
دست نوشته شهید :
فرازی از مناجات نامه شهید :
خسته شدم ، دل شكسته ام نا اميدم ديگر آرزويي ندارم احساس مي كنم كه اين ديگر اینجا جاي من نيست با همه وداع مي كنم و مي خواهم فقط با خداي خود تنها باشم. خدايا به سوي تو مي آيم از عالم و عالميان مي گريزم تو مرا در جوار رحمت خود سكني ده ...
زيرا مي دانم نفس را تنها در كنار تو آرام
و قرار ميسر است و بي تو هر چه هست فاني و با تو هرچه است باقي است هر دردي با تو
راحت و درمان است و هر راحت و آسايشي بي تو درد و رنج. بي تو هيچ نيست و تنها با
توست كه مي توان به حقيقت انس گرفت و آرامش يافت...
تنها در عشق به توست كه نفس معشوق راستين خويش را مي يابيم و در عشق به غير به تو هرچه هست هوس است و باطل و پوچ و فنا شدني. جان را بي تو نه غذاي لذيذ مزه اي دارد و نه گلستان را صفايي كه اين همه بي تو از آن بهائم است. آنكه بي تو از اين دو بهره برد حيواناتي را ماند كه بي خيال و بي علم به هستي خويش علفي خورند و در علفزاري چرند . ليكن نفس عارف و جان پاك را لقمه اي بي تو خار است و زهر، و تماشاگر و گلزار بي تو دوزخ ...
خدايا خوب مي دانم آن كس كه نيازش قرب
به الله گشت جهت الهي پيش مي گيرد و به راهي قدم ميگذارد كه بيگانه را در آن
راهي نيست تا چه رسد كه به رابطه انسان با خدا لطمه اي وارد آورد. توفيق شهادت نصيب
ما كن الله الله،الله،ايمان عطا كن الله صراط مستقيم نصيب ما كن الله ما را نيروي
ده تا انسان باشيم الله در راه انسان ها هم پيمان باشيم الله الله الله الله دانش
عطا كن توفيق نيايش نصيب ما كن الله الله الله قوت عطا كن هم پشتي اخوت نصيب ما كن
الله الله الله عزت عطا كن در راه دين همت عطا كن ما را نيروي ده تا عصيان باشيم
الله خلق مظلومان را پشتيبان باشيم الله خدايا هدايتم كن زيرا مي دانم مي دانم
كه گمراهي چه بلاي خطرناكي است...
خدايا مرا از بلاي زور و خود خواهي نجات ده تا حقايق وجود را ببينم و
جمال زيباي تو را مشاهده كنم. خدايا من كوچكم ، ضعيفم ، نا چيزم پر كاهي در مقابل
طوفان ها هستم به من ديده اي عبرت بيني ده تا ناچيزي خود را ببينم و عظمت و جلال تو
را به راستي بفهمم و به راستي تسبيح كنم . خدايا خوش دارم گمنام و نتها باشم تا در
غوغاي كشمكشهاي پوچ مدفون نشوم...
خدايا دردمندم روحم از شدت درد مي سوزد قلبم
مي خروشد اجسامم شعله مي كشد و بند بند وجودم از شدت درد صيحه مي زند ، تو مرا
در بستر مرگ آسايش بخش.
يا رب به دلم غير خودت جامگذار در ديده من گرد تمنا مگذار
گفتم، گفتم، زمن نمي آيد هيچ رحمي، رحمي، مرا به من وامگذار پيوسته دلم دم از رضاي
تو زند جان در تن من نفس براي تو زند يارب آنكس كه تو را شناخت دنيا را چه كند فرزند
و عيال وخانمان را چه كند ديوانه كني هر دو جهانش بخشي ديوانه تو هر دو جهان
را چه كند يا رب زبان به عشق تو دوزم پروانه بشوم و از عشق تو بسوزم يا رب گر بر سر
خاك من گياهي رويد از هر ورقش بوي وقاي تو زند درپايان مناجات نامه دعا ميكنم بر
امام و يارانش خدايا نگهدار حسين زمان ما را «آمين» خميني آن رهبر انقلاب عزيز ما را
خدايا نگهدار.