به مناسبت سالروز شهادت « حسینعلی خالداران »
زندگی نامه شهید حسینعلی خالداران
شهید حسینعلی در سال 1340 در روستای رودبار کلاته از توابع شهرستان دامغان دیده به جهان گشود و تکیه گاهش خانواده هایی معتقعد و مذهبی که او را چون گلی در گلخانه ایمان و تقوی پرورش دادند می باشد.
حسینعلی تا کلاس پنجم ابتدایی در همان روستا می گذارند و به خاطر شرایط خانوادگی و شغلی پدر و مجبور می شوند که به گنبد مهاجرت کنند.
در سن 13 سلگی بر اثر سانحه تصادف پدر خود را از دست می دهند و مسئولیت زندگی بر دوش ایشان و برادر بزرگتراز خودشان می افتد و در کنار درس خواندن به بنایی و کارگری می پردازند تا امرار معاش خود و خانواده شان تامین گردد.
شهید از همان دوران کودکی از خصوصیات اخلاقی خاصی بر خوردار بود به سبب نوع پرورشش علاقه خاصی به اسلام و انجام فرائض دینی داشت به طوریکه در انجام دادن آن بسیار دقیق و کوشا بود او در سن 9 سالگی تمام فرائض دینی را به جا می آورد و اکثراً به اتفاق پدرش در نمازهای جماعت شرکت می کرد.
برادر بزرگ شهید روایت می کند:
ایشان بسیار متواضع بودند و تواضع ایشان زبانزد عام و خاص بود و از اخلاقی نمونه برخوردار بودند او همیشه در فکر این بود که کمترین مزاحمتی برای کسی ایجاد نکند با تمام دوستان و آشنایان مثل برادر مهربان و خوش رفتار بود در خانه به مادر و همسرش کمک می نمود. او به منظور رعایت عدالت حتی برای بهرمندی از فضائل و پاداش الهی اگر یک هفته خود به نماز جمعه می رفت هفته بد فرزند خود را نگه می داشتند تا همسرش نیز در نماز جمعه شرکت کند.
شهید از غیبت دوری می کرد و حتی به کسی هم اجازه غیبت کردن را نمی داد و از صبر و شکیبایی خاصی برخوردار بود.
فعالیتهای شهید به دو بخش قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تقسیم می شددر دوران قبل از انقلاب با برادر بزرگ خود به نام محمد اعلامیه های حضرت امام (ره) را در روی پره های پنکه سقفی محافل مختلف از جمله مدارس و مساجد به گونه ایی جاسازی می کردند تا وقتی پنکه روشن می شد اعلامیه ها پخش می شد و مورد استفاده عموم قرار می گرفت وحتی کسانی که بد خواه بودند و نمی خواستند ناخوادآگاه به دستشان می رسید.
وی تمام جریانات سیاسی شهر من جمله واقعه 12 دی ماه سال 1357 (گالیکش) که منجر به شهادت هفت تن از براداران گنبدی شد شرکت داشت که به هنگام درگیری وی با زرنگی و چابکی خود را درون جوب آب پنهان می کند و به طور معجزه آسایی جان سالم بدر می برد.
شهید حسینعلی با کمک برادر بزرگش توانست با موفقیت مدرک دیپلمش را دریافت کند و او بیشتر اوقات فراغتش را با مطالعه کتابهای حضرت امام و دیگر کتب مفید اسلامی پر می کرد.
شهید حسینعلی بعد از انقلاب فعالیتش رنگ تازه ای به خود گرفت و در سال 1359 وارد ارگان مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان گنبد گردید که وظایفش در بخش تبلیغات سپاه خلاصه می شد و در مراسم تشییع جنازه شهدا و برگزاری مجالس و تظاهرات و نماز جمعه همیشه فریاد گر بود.
برادر کوچکتر شهید روایت می کند:
حسینعلی بدون هیچ چشمداشتی کار می کردند و از مبلغ 2000 تومان حقوقی که می گرفتند 1000 را خرج خانواده خود و من و مادرم چون تحت تکلف ایشان بودیم می کردند و 1000 تومان بقیه را که حقونه حقه خود بود به صندوق بیت المال برمی گرداند.
شهید حسینعلی در سال 1360در سن 20 سالگی با دختر عمه خود ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک پسر به نام مهدی می باشد.
پس از چندی که از جنگ می گذشت جهت سرکوبی ضد انقلابیون اعزام گشت و مدت چهار ماه در آنجا به خدمت پرداخت و سپس برای بار دوم در تاریخ 61/2/9 به منظور لبیک گفتن به ندای رهبر کبیر انقلاب به جبهه های غرب کشور یعنی منطقه مریوان در کردستان اعزام گردید چون وظیفه اش تبلیغات و ارشاد بود به روستاهای اطراف رفته و به سخنرانی می پرداخت.
در تاریخ 61/11/16 که جهت سخنرانی و تبلیغ دین و انقلاب به روستایی در اطراف مریوان رفته بود در هنگام بازگشت در بین راه توسط گروهک منحله کومله کمین خورده و همراه با دیگر برادران رزمنده ی خود در تاریخ 61/11/16 به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
هم اکنون انچه از شهید باقی مانده است یادگارش مهدی و خاطرات پرشور و شعور اوست. که می تواند برای ما و نسل های آینده چراغ هدایت و روشنگری باشد.
روحش شاد؛ یادش گرامی و راهش پرو رهرو باد...
منبع: پرونده فرهنگی شهدا، اداره هنری،اسناد و انتشارات