هزار بار مردن را بهتر از آن می دانیم که یک لحظه زیر ظلم باشیم/ سردار شهید « طهماسب قلی زمانی» از تبار شهرستان کردکوی
زندگی نامه سردار شهید طهماسب قلی زمانی
طهماسب قلی زمانی در سال 1341 در روستای «نامن» در خانواده ای مستضعف به دنیا آمد، تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش و تحصیلات بالاتر را در شهر گرگان به اتمام رساند. در دوران خدمتش در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم علوم نظامی گردید.
وی در جریان مبارزات مردمی بر علیه رژیم ستم شاهی شرکت کرد و بعد از پیروزی انقلاب در 9 آبان 1362 با عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از دستاوردهای انقلاب محافظت کرد. او در جبهه های نبرد، سمت فرماندهی گردان را عهده دار بود، در پشت جبهه نیز به عنوان مربی آموزش نظامی واحد بسیج مشغول بود. اسناد و مدارک به جا مانده از وی، نشان می دهد که بارها به پایگاه انتقال خون هلال احمر مراجعه کرده و با اهدای خون خود، به یاری رزمندگان در جبهه های جنگ شتافته است.
طهماسب قلی زمانی در 22 سالگی ازدواج کرد. همسرش که 7 سال از او کوچکتر بود، در وصف ایشان می گوید؛ «صداقت و تقوا از ویژگی های بارز او بود. از لحاظ مذهبی، انسان دوستی،خضوع،تواضع و همسرداری قابل تحسین بود. چون آبی زلال و شفاف، اهل تقوا و به دور از معصیت بود. حاصل زندگی مشترکش مان یک دختر بود که به هنگام شهادت پدر دو سال سن داشت.
طهماسب قلی زمانی طی مدت حضور در جبهه مجروح شد. به رغم این که جراحت او عمیق بود، بارها به بیمارستان صحرایی جهت مداوا مراجعه کرد، اما هیچ وقت میدان جنگ را ترک نکرد، تا این که در تاریخ سی ام فروردین 1366 در عملیات کربلای 10 به شهادت رسید. در وصیت نامه اش نوشته است: «ما هزار بار مردن را بهتر از آن می دانیم که یک لحظه زیر ظلم باشیم».
وصیت نامه سردار شهید طهماسب قلی زمانی
امروز افتخار ما دراین است که در راهی جهاد میکنیم که به حقانیت آن کاملاً آگاهی آوردیم من هم به نوبه خودم درس مبارزه و جهاد را از آقا و سرورم حسین(ع) آموختم.
ما جوانان ایرانی برای دفاع از دین مبین اسلام و دفاع از شرف و حیثیت مردمان مسلمان با توکل به خدا و با یاری قرآن قدم به عرصه گذاشتیم و کارمان را شروع کردیم تا اینکه نظام جمهوری اسلامی و مکتب حسینی را در دنیا پیاده کنیم و به دنیای شرق و غرب بفهمانیم که ما کسی میستیم که زیر ظلم و ستم زندگی کنیم ما هزار بار مردن را بهتر از آن میدانیم که یک لحظه زیر بار ظلم باشیم.
پدر و مادرم! انشاءا... خداوند حافظ شماها باشد و بدانید که فرزندتان در راه حق شهید شده و امیدوارم که به هیچ وجه ناراحت نباشید چون ناراحتی شماها باعث رنجش من می شود بدانید که اسلام به خونهای فرزندان شما احتیاج دارد و این فرزندان هم امانت پیش شماها هستند پس هر چه سریعتر باید تقدیم به صاحب اصلیش بکنید.
دخترم! من نخواستم تو یتیم شوی ولی چه کنم که فرزندان حسین هم یتیم شدند، چون خدا این راه را به ما نشان داده و بخدا قسم که من نخواستم که گرد.
بی پدری بر سرت بنشیند، من نخواستم تو بی پدر شوی و شما تنها ، یادگار من هستید و امیدوارم که تا آخر زندگی مسائل اسلامی را یاد بگیری و حافظ اسلام باشی و دختری نمونه برای جامعه باشی.
منبع : کتاب مصحف شهدا (گل واژه هایی از چهل و نه سردار شهید استان گلستان)/با همت بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گلستان