فرازی از وصیت نامه شهید «پرویز مسعودی»
توصیه شهید به مادرش:مادر جان شهادت من در راه اسلام و قرآن شاید جوشش در بین جوانان بوجود بیاورد. البته نه تنها شهادت من بلکه تمامی شهدائی که در راه اهداف مقدس اسلامی قدم گذاشته می گذارند.و خوشحال باش از اینکه فرزندت را در راه اسلام از دست میدهی.

نوید شاهد گلستان؛ شهید پرویز مسعودی/ بیستم خرداد 1339، در شهرستان بندرگز به دنیا آمد. پدرش بابا، کارگر راه آهن بود و مادرش سیده آمنه نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. کارمند شرکت بود. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. سی و یکم خرداد 1360، در مارد آبادان بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر وی در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

بخشی از وصیت نامه شهید پرویز مسعودی

وصیت نامه اینجانب پرویز مسعودی سرباز امام زمان(عج) و نائب گرامی اش امام خمینی، اکنون که یک ماه است، درگیری و جنگ با کفار می گذرد و هر روز آرزو می کنم. به درجه رفیع شهادت نائل شوم. به میرسانم ولی نمیدانم چرا در طول این مدت افتخار شهادت نگشته.

  پیام به مادر عزیزم:

مادر عزیزم خیلی دنبالت گشته شاید تو را پیدا کنم و از تو حلالی بخواهم ولی شما را ندیدم. از آغاز درگیری که تا به امروز ششم دی 59 همیشه به فکر دیدار تو بودم، لکن موفق نشدم تو را ببینم. مادر جان اگر مرا ندیدی حلال کن، خود بهتر می دانی من از اوائل انقلاب در تمامی موارد طی شده اش می خواهم سهمی داشته باشم.

مادر جان بعد از شنیدن خبر شهادتم خواهش می کنم اشک نریز. به خواهرانم و برادرانم هم بگو در سوگ من اشک نریزند، زیرا امام بزرگوارمان آن قائد اعظم در سوگ فرزندش اشک نریخت.چون میدانست رضای خداوند در این امر می باشد.

مادر جان شهادت من در راه اسلام و قرآن شاید جوشش در بین جوانان بوجود بیاورد. البته نه تنها شهادت من بلکه تمامی شهدائی که در راه اهداف مقدس اسلامی قدم میگذارند. و خوشحال باش از اینکه فرزندت را در راه اسلام از دست میدهی.

دیگر آن دنیا بانوی اسلام فاطمه زهرا از تو گله ندارد، برای روحم فاتحه بخوان تا آسوده باشم. اکنون که این وصیت نامه را مینویسم، صدای گلوله ها و توپها و خمپاره ها لشگر کفر همه جا را فرا گرفته و برادرانم را هر روز میبینم که بر اثر ترکش خمپاره شهید میشوند یا زخمی و من اکنون تفسیر آیه های وصل را به چشم می بینم و خونهای دلیرانه مسلمان را با ندای الله اکبر در هم میامیزد و به صدای آبادان رنگی دیگری میبخشد، رنگ شرف و عزت رنگ آزادگی و اکنون که به صحرا آمده ام دیگر بازگشت خویش را فراموش کرده ام و هر چه بیشتر خواهم رفت تا به دنیای دیگر برسم.

در بعد از تمام کسانی که صاحب حقند بر من خواهشمندم که مورد بخشش قرار دهند.

وصیت به پدرم؛

1- والله ان قطعتم یمینی

2- انی احامی ابذا من دینی « پدر جان بخدا قسم اگر قطع کنند، دست راست مرا همانا من حمایت میکنم از دینم».

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره اسناد، انتشارات و هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده