برادران من با دل و جان برای ملت کار کنید/«شهید رضا اتراچالی»+دستخط شهید
نوید شاهد گلستان؛ شهید رضا اتراچالی/ فرزند احمد در سال 1338 در خانواده ای کشاورز در روستای محمدآباد گرگان به دنیا آمد دوران کودکی را در دامان خانواده ای کاملاً مذهبی سپری کرد. در سن 7 سالگی وارد دبستان محمدآباد شد و در راه تحصیل سعی و تلاش فراوانی داشت و توانست دیپلم اقتصاد را با موفقیت اخذ کند وی پس از خدمت مقدس سربازی وارد نهاد مقدس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان گرگان شد. ایشان که لذت انس با جبهه و نبردبی امان در مقابل کوردلان بعثی در دلش موج می زد دیگر تحمل ماندن نداشت و لذا در سال 1365 عازم جبهه در منطقه جنگی هورالعظیم عازم شد. و در تاریخ دوازدهم تیر 1365 در درگیری با نیروهای بعثی عراقی بر اثر ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پیکر پاک و مطهرش را در امامزاده عبدالله گرگان به خاک سپردند.
فرازی از وصیت نامه شهید رضا اتراچالی
بسمه تعالی
و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الذین الله ... (سوره بقره آیه 193)
و با ایشان کارزار کنید تا به کلی فتنه ریشه کن شود و دین تنها برای خدا شود و...
با سلام به پیشگاه بقیه الله الاعظم، آقا امام زمان و پیرجماران و با سلام و درود به ارواح طیبه و پاک شهدای دشت کربلای حسینی تا شهدای دشت کربلای ایران و با سلام و درود به رزمندگان جان بر کف که با نثار جان ناقابل خویش درخت اسلام را آبیاری می کنند.
اینجانب رضا اتراچالی فرزند احمد، شماره شناسنامه 11، متولد 1338، هم اکنون که وصیت نامه ام را می نویسم، در عقل و هوش کامل به سر می برم، این را میگویم تا منافقان و کوردلان بدانند که کورکورانه و بی شناخت، قدم در این راه مقدس نگذاشته ام، و مدت مدیدی بود که در انتظار شهادت بودم، تا اینکه الان که وصیت نامه ام را می نویسم به این فوز عظیم نائل شدم.
مهر چند دوستانی داشتم که به لقاءالله پیوستند چون آنها سبک بالائی بودند که توشه سفر آخرت را جمع کرده بودند اما من، بنده گناهکار خدا بودم، لذا ماندم و با حیرت به تشییع جنازه همرزمانم نگاه می کردم و هروز که پیکر خونین یکی از رزمندگان بر روی دستهای امت حقیقی پیامبر تشییع می شد، احساس کوچکی و حقارت می کردم.
خدایا چرا باید اینطور باشد، چرا باید من بمانم و مرگ یکایک دوستانم را ببینم، هر چند که میدانم شهادت مختص بندگان خالص خداوند است و گناهکاران را به آن جایگاه راهی نیست، ولی به فضل تو ای خدا اعتماد کردم و تا کنون راضی بودم به رضای تو ای مهربان ترن مهربان ها.
خداوندا، دوست دارم چون شمعی بسوزم و روشنی بخش راه رزمندگان باشم، دوست دارم از عشق تو ای خدا بسوزم، ولی کسی از آن با خبر نشود، دوست دارم خون من جوشان شود و در خدمت انقلاب را یاری کنند.
ولی کسی از آن مطلع نشود، دوست دارم چون سرباز لشکر امام حسین(ع) در دشت سوزان جنوب جان بدهم، اما فقط برای رضای تو باشد. دوست دارم که ای خدا به من نیروئی عطا کنی هنگامیکه اسلحه دشمن سینه ام را به درد ، بجای آخ گفتن شکر خدمات تو را بکنم.
برادران و خواهران حزب الله، به فرمان امام خمینی که در حقیقت خلیفه و نایب امام زمان بر روی زمین است، لبیک گفته و به سوی جبهه ها حرکت کنید. سعی کنید از قافله ابا عبدالله عقب نمانید که فردا خیلی دیر است. پدران و مادران، نکند که مانع از رفتن فرزندانتان به جبهه ها شوید که در روز قیامت باید جوابگو باشید.
وصیت نامه شهید رضا اتراچالی(کارمند بنیاد شهید و امورایثارگران)
ای امت عزیز، شعار جنگ، جنگ تا رفع فتنه در عالم را از شعار به عمل برسانید. پیرو ولایت فقیه باشبد و در نماز جمعه و جماعت شرکت کنید که نمازهای جمعه و جماعت خاری است در چشم دشمنان اسلام، نمایندگان حضرت امام را مخصوصاً حاج آقا نورمفیدی را تنها نگذارید. دشمنان انقلاب سعی دارند، که بال های حضرت امام را که همانا نمایندگان ایشان هستند. شکسته آنها را از ما بگیرند. نشود روزی که بر این سر بزنید که فلان نماینده را کشتند، دشمنان انقلاب که عده ای دانسته و عده ای ندانسته چب لای چرخ انقلاب می گذراند، با این کارها قلب امام را آزده نکنید.
پیری که هر روز خبر مرگ یکی از عزیزانش را برایش می آورند، روزی خبر مرگ مطهری، مفتح، رجائی، با هنر و روزی دیگر خبر شهادت بهشتی، مدنی، صدوقی، دستغیب و اشرفی کاری نکنید که شعله خشم انقلابی مردم، شما را بسوزاند.
سعی کنید خود را هماهنگ با حرکت انقلاب کنید و سعی نکنید در لباسهای مختلف و پستهای مختلف تیشه به ریشه اسلام و انقلاب بزنید. ای ملت عزیز و وفادار، تلاش کنید که فقط خط واقعی امام، حاکم بر جامعه شود، نه خطهای انحرافی و خود ساخته.
به برادرانی که در ادارات و ارگانها مشغول کار می باشند توصیه میکنم که برای این ملت مظلوم از دل و جان کار کنند، به خانواده های معظم شهدا احترام زیاد بگذارید چون ما هر چه داریم از این شهدا داریم. از پدر و مادر عزیزم، تقاضا دارم اگر شهادت نصیبم شد مرا حلال نمایند. همچنین از امت حزب الله و برادران روستای محمدآباد میخواهم که اگر از من اشتباهی سر زده، به بزرگی خودشان مرا ببخشند.
به همسرم، توصیه میکنم که بعد از شهادتم، فرزندم هادی را خوب تربیت کند و راه اسلام و قرآن را به او بیاموزد. و اگر خدا خواست و شهادت نصیبم گردید، نماز من را حاج آقانورمفیدی نماینده محترم حضرت امام در منطقه و امام جمعه محترم گرگان بخواند.
مرا در کنار دیگر شهدای روستایمان محمداباد در امامزاده عبدالله گرگان دفن کنید.سخنرانی در مورد شهادت من را به نماینده حاج آقا نورمفیدی واگذار کنید.
والسلام
وصیت نامه بنده گناهکار رضا اتراچالی/فرزند احمد/ ساکن روستای محمدآباد
تاریخ پنجم تیر 65/ در هفت تپه نوشته شده است.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره اسناد، انتشارات و هنری