شهید رضا شه آبادی: پاسداری از اسلام و قران تنها انگیزه ام برای حضور در جبهه است

نوید شاهد گلستان؛ شهادت بالاترین پاداش ومزد جهاد فی سبیل الله است.مقام معظم رهبری(مدظله العالی)

از تولد تا شهادت

شهيد رضا شهابادي سال 44 در روستاي سورگ واقع در شهرستان بيرجند در استان خراسان جنوبي ديده به جهان گشود . نام مادرش كلثوم سورلي و پدرش علي شهابادي بود. هنگامي كه شهيد رضا شهابادي به دنيا آمد پدرش در استان گلستان در روستاي اراز گل لاله باغ مشغول به كار بود .

گاهي در كارخانه و شركت هايي كه در همان مناطقبود كارگري مي كرد و گاهي هم در زمين هاي مردم مشغول به كشاورزي بود تا اينكه وقتي شهيد 9 ماهه شد به همراه مادرش از روستاي سورگ به اراز گل مهاجرت كردند و به پدر پيوستند .

شهيد رضا شهابادي پسري بسيار آرام و كم حرف بود . ايشان خيلي مودببود و به پدر و مادر خود بسيار اخترام مي گذاشت . او دوران دبستان خود را تا همان اول ابتدايي بيشتر ادامه نداد زيرا خود شهيد علاقه ي چنداني به تحصيل نداشت در ضمن چون پدرش هم بيمار شده بود بيشتر سعي ميكردكه به كمك پدر و خانواده اش بشتابد و بعد از مدتي پدر رضا در مسجد روستا مشغول به كمر شد و خادم مسجد شد. شهيد رضا به ورزش خيلي علاقه داشت بخصوص ورزش كارانه و اين رشته را به طور جدي دنبال مي كرد . و چون پدر شهيد در مسجد بود شهيد هم بيشتر به مسجد مي رفت و در كلاسهيي كه آنجا برگزار مي شد شركت داشت .

او به بسيج خيلي علاقه داشت و عضو بسيج هم بود و در مراسم هايي كه در ايام محرم و رمضان برگزار مي شد بسيار شركت مي كرد. كم كم شهيد در دوران نوجواني و جواني به دنبال كاري براي خود بود در ابتدا بر روي تراكتور به عنوان راننده مشغول به كار بود و بعد به عنوان شاگرد در مغازه ي مكانيكي مشغول به كار شد و بعد از آموختن اين حرفه در شركت شهيد باهنر لاله باغ به عنوان مكانيك مشغول به كار شد . ايشان در سفري كه به بيرجند داشت به دختر عموي خود علاقه مند شد و با خانواده به خواستگاري دختر عمويش رفت .

و بعد از ازدواج صاحب فرزند پسر به نام صادق شد . شهيد به سربازي رفت تا به اسلام و انقلاب خدمت كند ايشان هنگامي كه به جبهه مي رفت همسرش فرزند دومشان را باردار بود و شهيدرضا شهابادي هيچ وقت فاطمه كوچولويش را نديد. 6 ماه قبل از شهادت شهيد رضا شهابادي پدرش فوت نمود و خود شهيد كه در لشكر 55 هوابرد در منطقه جنوب شرهاني به عنوان سرباز و تيرانداز خدمت مي كرد بر اثر اصابت تركش به درجه ي رفيع شهادت رسيد . مزار اين شهيد واقع در ردستاي فندرسك علي آبا كتول مي باشد. بعد از شهادت ايشان همسر و فرزندان شهيد به بيرجند رفتند و در آنجا ساكن شدند .

ولي مادر شهيد در همان روستاي ارازگل به زندگي خود ادامه مي دهد و از اين كه فرزندش را در راه اسلام و امام قرباني كرده است خوشحال است .

وصیت نامه شهید سرباز رضا شه آبادی

سلام و درود من بر رهبر عظیم الشأن اسلام یعنی حضرت نائب الامام خمینی و سپس سلام و درود به مادر و خواهرانم.

من به جبهه رفتم برای دفاع از اسلام و قرآن و مملکتم نه برای کسی رفتم و نه برای چیزی فقط برای رضای خداوند سبحان و تا آخرین قطره خون ناقابلم در راه اسلام عزیزم و محرومان جهان و این آب و خاک نثار خواهم کرد.

مادر و خواهران و برادران بهتر از جانم شما باید به خود ببالید که چنین فرزندی پر وریده اید که در راه قرآن جانش را نثار کردند.

شهید نمرده است، بلکه زنده است و شاهد اعمال شما می باشد، شما حق ندارید برای من گریه کنید یا اگر هم گریه میکنید برای مظلومیت حسین(ع) گریه کنید.

شما در مجلس ختم من شیرینی بدهید و بگوئید که به شما تبریک بگویند، چون من خون زنده به اسلام و هر لحظه در مسیر صاهت ملکوتی اندام خود را به رنگ مقدس خون گل رنگ و این خون مالک حسین(ع) است که از دیگر فرزندان مظلومش فواره میزند.

این کربلای ماست که این باد در مصاف شیطان بزرگ صحنه سوزناکش شکل غم میگیرد و در مقابل یزید و حسرطه و فرزند زیاد که همگی در چهره آمریکای پلید جمع شده اند.

و مادر عزیزم من تا کنون پسر خوبی برای شما نبودم، امیدوارم که مرا ببخشید و از روی همسرم شرم دارم که او را غمگین میکنم امیدوارم مرا عفو کنید.

و مادر و همسرم من از شما میخواهم که همان راهی که زهرا(س) رفته است به فرزندم بیاموزید، و راه اسلام را هر چه بیشتر به او معرفی کنید. و پیام دیگر من این است که از امام و دولت انقلابیمان پشتیبانی کنید و نگذارید دشمنان غضب شده و دوستان گمراه به اسلام آسیبی برسانند و انگیزه ای که باعث شده این راه را برگزینم فقط خدا و پاسداری از اسلام و قرآن و این مسئولیت مسلمان فی سبیل الله می باشد.

ربنا فی عقبل منا

خداحافظ/ سرباز وظیفه رضا شهابادی

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره اسناد، انتشارات و هنری