مفتخرم به شهادت در راه خدا«شهید سیدعلی امیرخانی»+دستخط شهید
نوید شاهد گلستان؛ شهید قلب تاریخ است.
از تولد تا شهادت
شهید سیدعلی امیرخانی در سال 1342 در روستای سعدآباد گرگان در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکی متأسفانه بدلیل نداشتن تمکین مالی که اکثریت قریب به اتفاق خانواده های روستایی در آن دوران سیاه ستمشاهی با آن دست به گریبان بودند نتوانست به مدرسه برود و به همین دلیل از همان دوران کودکی آموخت که در کار کشاورزی و خانه کمک و یار و یاور والدین و برادرانش باشد.
در اوایل انقلاب با اینکه 15 سال بیشتر نداشت ولی در در اعتراضاتی که مردم با راهپیمایی در شهر علیه حکومت شاهنشاهی بعمل می آوردند شرکت می کردو
سیدعلی را اکثر کسانی که او را دیده بودند همگی به این امر شهادت می دهند که جوانی بود بسیار خوشرو و هیچگاه لبخند از زبانش دور نمی شد. چهره اش شاد و بشاش و دارای روحیه قوی و عالی بود، بعلاوه او یک ورزشکار هم بود و به بازی والیبال علاقه فراوانی داشت و خیلی عالی بازی می کرد و همچون سایر جوانان پاک و بی آلایش روستا به بزرگان احترام می گذاشت و پدر و مادرش بی نهایت از او راضی بودند.
پس از انقلاب در سن 19 سالگی عازم خدمت مقدس سربازی شد، خدمتی که خیلی ها در آن دوران جنگ و خون از رفتن به آن سرباز می زدند ولی عاشقانه بسوی این خدمت مقدس رفت و در همین ایام خدمت سربازی بود که در تاریخ ششم مرداد 1362 در منطقه عملیاتی والفجر2 در حین نبرد با دشمن بر اثر ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
فرازی از وصیت نامه شهید سیدعلی امیرخانی
«آنان که در راه خدا کشته می شوند مپندارید که مرده اند بلکه زنده اند و در پیش خدای خود روزی می خوردند»/قرآن کریم
وصیت نامه اینجانب سیدعلی امیرخانی، جمعی تیپ 2 لشگر 77 پیروز خراسان که اکنون چند روزی به حمله غرب نمانده است احساس کردم که می خواهم وارد دانشگاه امام حسین(ع) بشوم انشاءالله.
با سلام و درود به خالق یکتا که جهان هستی از آن اوست و با سلام به پیام آوران الهی به ویژه پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) و با سلام به منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و نائب بر حقش این پیر جماران، یاور محرومان، ویرانگر کاخ ظالمان، بت شکن قرن بیستم خمینی کبیر که توانسته است این کشور عزیز اسلامی را از چنگ ستمگران قرن نجات بدهد.
پدر و مادرم؛ اکنون که من به این راه رفته ام خودم داوطلبانه رفته ام، انشاءالله خداوند این شهادت ناقابل فرزندتان را قبول نماید، پدر و مادر عزیزم اگر از میان شما رفته ام شما نباید برای من ناراحت باشید چون انسان امانت خداوند در روی زمین است و هر وقت باید به پیش معبود خویش برگردد.
مادرم و خواهرم ؛ هرگز برایم گریه نکنید چون شما باید امروز مثل حضرت زینب استقامت داشته باشید، چون گریه کردن شما باعث شاد شدن دشمنان اسلام است. در ضمن بعد از شهادت لباس رزم را از تن من بیرون نیاورید بدنم احتاج به غسل ندارد، چون بدن من از بدن علی اکبر و حضرت قاسم و امام حسین بالاتر نیست، زیرا امروز افتخار است در راه خدا کشته شدن با بدن عریان، پدرم اگر جسد من بدست شما نیافتاد نباید ناراحت شوید چون بدن یک شهید هر جا از نقاط زمین بیافتند به فیض عظیم خود یعنی شهادت و رسیدن به خالق و پیوستن به شهداء کربلا بخصوص سیدالشهداء است.
امیدوارم که مرا ببخشید که نتوانستم زحمات شما را جبران نمایم از برادران و فامیلانم می خواهم که مرا ببخشید.
ای آن کسانی که مرا می شناسید، ای دوستان و ای همرزمان شب اول جمعه در منزل ما دعای کمیل برقرار کنید و هر شب جمعه برایم قرآن بخوانید در خاتمه از تمام خواهران و برادران و امت حزب الله ایران می خواهم که هرگز امام را تنها نگذاردند و به جبهه ها کمک مالی و جسمی نمایند.
آنانکه غمت به دل خریدن حسین/ یکباره دل از جان بریدن حسین
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار، از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا
وصیت نامه شهید سیدعلی امبرخانی
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره هنری، اسناد و انتشارات