اسارت، دانشگاه صبر و ایثار بود+ تصاویر
از نحوه برخورد عراقی ها در زندان بگویید:
بهداشت نامناسب، کم غذایی و حتی تنبیهات غذایی به مدت 72 تا 48 ساعت به اسرا غذایی نمی دادند و یا مجبور می کردند شلوار ها را تا زانو بالا بدهند و روی شن و سنگ های نخودی حرکت کنند.
اسرا را مجبور می کردند روی لجن ها بروند و تمام بدن را به لجن آغشته کنند و بعد روی سنگ های نخودی بغلطند.
در تونل معروف به مرگ با شلاق و باتون از اسرا پذیرایی می کردند و در آفتاب سوزان با پای برهنه در آسفالت داغ هواخوری داشتیم.
چگونه از آزادي خود مطلع شديد؟
سرگرد عراقی وارد آسایشگاه شد و گفت به همین زودی تبادل اسرا داریم و ما باور نمی کردیم تا اینکه از تلویزیون شنیدیم و باورمان شد.
ايا فکر ميکرديد که آزاد شويد؟
نه اصلا. چون ما به عنوان مفقودالاثر بودیم و کسی از مکان و حضور ما اطلاعی نداشت و همیشه بصورت علنی به ما می گفتند که با کوچکترین عملکرد اشتباهی شما را به دریا می ریزیم و این بزرگترین شکنجه برای ما بود.
اولين عضو خانواده که ديديد چه کسي بود؟
ما را به سپاه آزادشهر آوردند و برادر بزرگترم اولین نفر بود.
ايا دوران اسارت براي شما اثرات مثبت و سازنده اي داشته است؟
اسارت برای ما یک دانشگاه بود. دوران آموزشی از تحمل سختی ها و ایثار و ازخود گذشتگی بود.
تلخ ترین و شیرین ترین خاطره دوران اسارت را بگویید؟
رحلت امام تلخ ترین بود. خبر رحلت امام را به اسرا دادند و گفتند شادی کنید یکی از اسرا که پیر هم بود و کاری باهاش نداشتند گفت اگر صدام حسین فوت کند شما گریه می کنید یا شادی.
اعلام آزادی از شیرین ترین خاطرات است.
حرف پایانی...
پشتیبان ولایت فقیه باشید و قدر و منزلت خون شهدا را بدانید. قدر جانبازان را بدانید و بانوان حجاب خود را حفظ کنند.