«شهید شعبانعلی جمال لیوانی»؛ مسجد سنگر مقاومت است!
فرازهای از وصیت نامه شهید شعبانعلی جمال لیوانی
بنام پروردگار شهدا و با درود پیروان پاک شهدای گلگون کفن از هابیل تا کربلای جنوب و غرب ایران که با خون سرخ خود راه بزرگ رهبر آزادگان حسین را ادامه داده اند و همچنان حسین وار بخدا پیوستند.
اینجانب شعبانعلی جمال لیوانی (معروف به رضا) بعد از برگشتن از یکمین سالگرد وفات مادر عزیزم از لیوان عازم جبهه جنگ در منطقه سومار شدم و در جبهه حق علیه باطل به مبارزه پرداختم این وصیت نامه را با صحت سلامتی برای خانواده عزیز خود نوشتم.
پدر و خواهر مهربان و خاله گرامی و باز ماندگان گرامی بیاد خدا باشید و هرگز غم و اندوه به خود راه ندهید چون مرگ برای همگان وجود دارد.
همانطور که خدا در قرآن میفرماید؛ «انا لله و انا الیه راجعون» در ضمن خاله سکینه جان تو را بعنوان مادرم و به جانم قسم مبادا بر روی مزارم اشک بریزی پدر عزیز و خواهر مهربانم افتخار کنید که فرزند و برادری را در راه اسلام و امام امت و در نهایت حسین(ع) داده اید.
پدر عزیزم و برادر و خواهر خوبم و دوستان و برادران همسنگر به حرفهای امام امت گوش فرا دهید و به دستوراتش عمل کنید، که باعث پیروزی شما و حزب الله بر تمامی کفار و منافقین است همانطور که او گفته است، مسجد سنگر است و براستی که سنگری به استقامت سنگر مسجد هرگز ندیده ام و این بزرگ سنگر را حفظ کنید.
در نماز جماعت که پشت دشمن خارجی و داخلی ر میشکند، حاضر شوید و دشمن انقلاب اسلامی ما و شما از همین اتحاد نیروهای حزب الله می هراسد.
پس ای جنود الله در سبیل الله برای پیروزی خلق الله در انتظار بقیه الله با آوای کلام الله و با هدف لقاءالله و بفرمان روح الله بپاخیزید تا شیطان بزرگ را در نطفه خفه کنیم. انشاءالله در ضمن امکان دارد که جنازه ام بدستتان نیفتد از این بابت ناراحت نباشید و هر موقع ناراحت شدید به بهشت امامزاده لیوان بروید، قبر این همه شهید را ببینید تا آرامش خاطر پیدا کنید، اما اگر جنازه ام به دستتان رسید، مرا پیش شهید عیسی جمالی و جعفر کاویانی و منوچهری بخاک بسپارید.
پدر و خواهر عزیزم روی سنگ قبرم بنویسید اینجا جوانی خوابیده است که عاشق اسلام بود، لذا ای رهگذر در راه اسلام و حفظ ولایت فقیه گام بردار.
شیون نکن خواهر در مرگ خونبارم / بگذار ز من دیگر عزم سفر دارم
گر کشته شو دیدم در جبهه ای خواهر / بهرم مکن زاری بهرم مزن بر سر
یک پرچم سبزی در خانه زن خواهر / بهرم چراغان کن شوق خدا دارم
والسلام/
خاطره ای از زهرا جمال لیوانی همسر گرامی شهید شعبانعلی جمال لیوانی آنچه در پرونده فرهنگی شهید درج شده است را در ادامه بخوانید؛
شهید نخستین باری که به جبهه رفته بود، چهل روز بطول انجامید و بعد به مرخصی آمدند، من هر چه تلاش کردم که لباس جبهه ایشان را بشورم، ولی مجدانه مانع از این کار شدند. ولی خیلی تأکید ورزیدندکه این لباس را تا یک هفته دیگر نشوئید. آخر آنجا کربلایی است، شما هنوز نرفتید و نمیدانید که آنجا چه خبر است.
زمانی که شهید شیخ حسینی«طلبه شهید جمال لیوانی» به شهادت رسیدند سر ظهر بود و صدای قرآن به گوش می رسید، که حکایت شهادتش را می داد، این زمانی است که چهار، پنج روز به سال نو مانده است، که خبر آوردند خیلی جمال لیوانی شهید شد. شهید شعبان رو به قبله ایستادند و به خداوند عرض کردند، خدایا یک مردن، که هست خدایا آیا قسمت ما هم میشود! خدایا قسمت ما را هم شهادت کن...
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات