مروری بر زندگی نامه شهید « محمود الازمنی»+عکس
نوید شاهد گلستان؛ «شهید، زیباترین زخم بر پیکر هستی و «شهادت» زیباترین غزلی است که از لبهای سرخ حقیقت میتراود. شهادت بیداری را معنا میکند و بینایی را شفاف میسازد».
او بر تک درختی لرزان در مسیر کربلا آشیان گزیده بود، که ریشه های آن در خاک بود و محمود می دانست که شاخ و برگ سبز این درخت جز ظاهری فریبنده و دل خوشکنکی پیش نیست. می دانست که هر چه زودتر باید به جمع دیگر پرندگان مهاجری که از آن مسیر خواهند گذشت، بپیوندد و از این دیار وحشت، عبوری سرخ داشته باشد، در این مسیر باید از خود بگذرد و ققنوس وار از خاکسترش، پرنده ی روحش را به پرواز درآرود.
محمود که در شهرستان علی آبادکتول متولد شده بود دوران ابتدایی را در دبستان دهخدا و راهنمایی را در مدرسه سپهر که بعد از انقلاب شهید هاشمی نژاد نام گرفت به پایان رسانیده بود. پس از آن بود که با معدل غیرت و شهامت، به صورت جهشی وارد مقطع متعالی تحصیل در مدرسه ی عشق شد.
با سن کم، کارها و مسئولیت های بزرگ را بر عهده می گرفت. زیرا «با وجود آن که پدر و مادرش مرحوم نورمحمد و خانم زهرا مقدری با آن که از نظر علمی و فرهنگی در سطح بالایی نبودند ولی با توجه به اندوخته های خود از مکتب بخش اسلام عزیز در نعلیم و تربیت فرزند رشید خود اهتمام جدی مبذول داشتند، شهید محمود الازمنی فرزندی صبور و مقاوم و بسیار خوش اخلاق بوده است و همگان او را دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند».
او فردی جدی و با استقامت در کارها و وظایف محوله بود. در زمان فراغت به مطالعه ی کتب دینی و مذهبی می پرداخت و بنیه ی اعتمادی خود را قوی می نمود و در دوران طاغوت (ایام پایانی حکومت طاغوت) که وی نوجوانی بیش نبود با آن حکومت زروز پهلوی همه ی به ویژه نوجوانان هم سن و سال خود گروهی را به وجود آوردند که در پخش اعلامیه های حضرت امام در سال 57 و سال های آغازین بر پای نظام مقدس جمهوری اسلامی نقش به سزایی در هدایت نوجوانان و جوانان همانند خود داشت.
این شهید عزیز با شروع جنگ تحمیلی و ایجاد بسیج مستضعفین به پایگاه بسیج امام جعفر صادق(ع) در مسجد محمدیه شهرستان علی آبادکتول پیوست و با همراهی دیگر دوستان هم عقیده و هم مسلک خود پایگاه بسیج محمدیه را بسیار فعال نمود و در جذب جوانان و نوجوانان به این پایگاه بسیار موفق بودند.
درباره ی فعالیت های اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و انقلابی شهید می خوانیم که: « شهید از ابتدایی نوجوانی علاوه بر تحصیل به ورزش به ویژه در رشته ی فوتبال و کشتی به فعالیت می پرداخت و عضو موثر یکی از تیم های فوتبال محلات شهرستان بود و همچنین عضو کشتی شهرستان بود که در این دو رشته مهارت مثال زدنی داشت.
شهید تقریباً از سن 10 سالگی شروع به خواندن نماز به صورت مستمر کرد و از همین دوران با اینکه به سن شرعی نرسیده بود در ماه رمضان روزه می گرفت. و همچنین در مراسم عزارداری و مذهبی مانند ایام محرم شرکت بسیار فعال داشت. علاقه ی خاصی به قرآن داشت.
شهید بعد از پیروزی انقلاب در مسجد محله و بسیج فعالیت زیادی داشته، فعالیت هایی از قبیل پخش اعلامیه و چسباندن عکس های امام.
شب ها وقتی می خواست قرآن و دعا و یا نماز شب بخواند فانوس روشن می کرد تا ما اذیت نشویم، به نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد. برای نماز جماعت بیشتر به مسجد محمدیه می رفت و در مراسم عزاداری و ائمه حضوری فعال داشت.
شهید بزرگوار با شروع جنگ تحمیلی پرنده ی روحش آرامش ظاهری دنیا را رها کرد و ناآرامی را برگزید. به همین علت ابتدا به عنوان داوطلب قبل از اینکه وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شود برای مبارزه و نبرد با منافقین و نیروهای متجاوز عراق به منطقه ی کردستان اعزام گردید.
و بعد از آن وارد سپاه شد و 3 بار دیگر به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت و در مناطق غرب و جنوب به عنوان فرماندهی برجسته و جسور نزدیک به 3 سال به جهاد و دفاع از نظام مقدس اسلامی و مرزهای کشورش همت گماشت.
محمود در مسیر کوچ از این دنیای فانی از وقتی که قدم به سرزمین رویایی جبهه گذاشت به تمام وابستگی ها پشت پا زد. آنقدر در جبهه ماند تا به آرزوی خود که کوچ از خاک تیره بود رسید.
این پرنده سبکبال که مدت زمان کوتاهی از ازدواجش می گذشت حنظه وار حجله ی عشق زمینی خود را رها کرد و وارد حجله ی معشوق حقیقی شد و زفاف خونین وی در تاریخ 13 شهریور ماه 1364 در منطقه ی هورالعظیم به وقوع پیوست و آسمانی شد و هرگز راضی نشد که به زمین برگردد.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات