«شهید محمد دولتی»؛امروز وظیفه ما این است که در هر لباس و در هر مکانی هستیم به اسلام خدمت کنیم
نوید شاهد گلستان؛ شهید محمد دولتی/دهم ارديبهشت 1344 ، در روستاي نوده كتول از توابع شهرستان علي آبادكتول به دنيا آمد. پدرش موسي الرضا ، بنا و كشاورز بود و مادرش كوكب نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه بود. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. چهارم مهر 1362 ، با سمت بي سيم چي در دزفول بر اثر اصابت گلوله به پا، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي امامزاده روستاي الازمن تابعه شهرستان زادگاهش قرار دارد.
فرازهایی از وصیت نامه شهید محمد دولتی
انا الله و انا الیه راجعون / ما از خدایم و بازگشت ما بسوی اوست
جاهد و اتورثوا ابنائکم مجداً / جهاد کنید تا به ارث برید برای فرزندان خود را هدیه کرده اند.
سلام بر شما امت شهید پرور، نزدیک به سه سال است که مزدوران بعثی این جنگ را که هدف آنها نابودی اسلام است به ما تحصیل کرده اند و هر روز پاک ترین فرزندان این ملت در این راه جان خود را هدیه می کنند من وظیفه خود می دانم که به فرمان امامم لبیک گویم و به جبهه بروم تا صلاحی که از شهدا بر جای مانده است بردارم و با کفار بجنگیم.
خدایا تو خود گواهی که برای چه به جبهه می روم و تو خود شاهدی که برای چه در این راه قدم می گذارم امروز وظیفه ما است که در لباسی و در هر مکانی هستیم به اسلام خدمت کنیم و نگذاریم دشمنان داخلی و خارجی با توطئه های خود به اسلام لطمه بزنند.
برادران و خواهران بدانید که در این دنیا چیزی جز خوبی برای انسان نمی ماند همه چیز از بین خواهد رفت به اطراف خود بنگرید. پرنده ای چگونه پرواز می کنند، درختان چگونه رشد می کنند و خورشید چگونه نورافشانی میکنند و به شما حیات می بخشد.
روزی خواهد رسید که پرندگان از حرکت باز خواهند ایستاد و درختان پژمرده خواهند شد و خورشید متلاشی می شود و نور خود را از دست می دهد در آن زمان چه چیز بدرد شما می خورد.
پول، مقام یا پارتی، نه بخدا قسم هیچ ارزشی نخواهد داشت. فقط اعمال و رفتار و کارهای نیک و بد انسان است که در برابرش مجسم خواهد شد.
خوشا به حال افرادیکه با کوله پشتی پر از این دنیا می روند و در آن دنیا در حضور رسول گرامی(ص) رو سفید هستند. پیامی به پدر و مادرم؛ می دانم که برایتان سخت است که در غم جوان خود بنشیند می دانم که دوست داشتید لباس دامادی بر تنم ببینید ، ولی مرا ببخشید که لباسم به خونم آغشته است می دانم دوست داشتید که عروستان را به خانه بیاورید ولی در عوض من بروی دستهای برادران قرار گرفته ام و فریاد زنان به طرف قبرستان شهدا می رود.
پدر و مادرم از شما می پرسم کیست که باید به اسلام خدمت کند که سلاح بر زمین افتاده شهدا را بردارد و بجنگد کیست؟ که امام را یاری کند آیا بجز من و امثال من کسی دیگر را سراغ دارید و پس برایم گریه نکنید زیرا من خود این راه را انتخاب کرده ام و گریه برای شهید معنائی ندارد.
جز اینکه دشمنت را خوشحال کنید بله شهید گل هر باغ و خود پرپر می شود محفل ما را خوشبو می کند. و پیامی به عمه گرامیم که عزیزی را در این راه از دست داده است، عمه جان نمی خواهم با سخنانم دلت را بدرد بیاورم ولی ما میبینی چه سوغاتی از جبهه برایت آوردم که آن شهادت است پس خوشحال باش و افتخار کن که فرزندت و برادرزاده ات در این راه به شهادت رسیدند.
راستی برای محسن چه سوغاتی داری؟ که من ببرم پس بلند به زبان آری که من می شنوم تا در آن دنیا به محسن هدیه کنم. سخن را کوتاه می کنم و سرتان را بدرد نمی آوری.
در پایان از کلیه برادران و خواهرانی که در تشییع جنازه ام شرکت کردند، کمال تشکر را می نمایم و از برادران بسیج و سپاهی که همکاری کرده اند تشکر می نمایم امیدوارم که خداوند به شما اجر بدهد.
خدایا گناهانم را بیامرز بدیهایم را بپوشان و بمیران من را با خوبان
خدایا از عمر من بکارو بر لحظه لحظه های عمر رهبرم بیفزا
به امید پیروزی مستضعفین بر مستکبرین جهان/ والسلام / محمد دولتی
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات