«شهید حسینعلی اولادینی دوزینی»؛ عقیده ام؛درس شهادت و ایثار و گذشت بود
سهشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۰۹
شهیدان همچون لاله های گلزار هستند، که در باغ شهادت می رویند. من اولین عقیده ام برای شهادت درس دادن مردم درس شهادت و ایثار و گذشت بود.
نوید شاهد گلستان؛
متولد : پنجم اردیبهشت 1350
محل تولد : گالیکش
شهادت : بیست و پنجم مهر 1367
محل شهادت : کردستان
آشنایی با شهید؛
ما شهیدان به سوی کربلای می رویم، زیرا می خواهیم راه امام حسین(ع) را ادامه دهیم. پدر و مادر جان من می دانم که جدا شدن از فرزندی تک دانه خیلی سخت است.
واقعاً جدا شدن از فرزند سخت است، ولی باید این را بدانید که ماهر روزی که شد باید برویم چه زود، چه دیر، چه پیر، چه جوان. زیرا ما از خاک به دنیا آمده ایم و باید به خاک هم برویم. من این شعر را از خودم به یادگار گذاشتم؛
شهیدم من شهیدم من/ به کام خود رسیدم من/ ایا مادر کفن پوشم/ تفنگم بر سر دوشم
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات استان گلستان
متولد : پنجم اردیبهشت 1350
محل تولد : گالیکش
شهادت : بیست و پنجم مهر 1367
محل شهادت : کردستان
آشنایی با شهید؛
شهید گرانقدر و عزیز حسینعلی اولادی، شیر مردی از تبار عشق با کوله باری از شوق و مهربانی، آگاهانه و عاشقانه قدم در وادی عشق سپرد و دلش را از همه تعلقات مادی دنیا جدا ساخت و فقط به شهادت اندیشید. وادی و مقصد او اگرچه برای دیگران و نزدیکانش حزن انگیز، ولی برای او مانند عسل شیرین بود. این پایان راهی است برای او و آغازی دیگر برای خانواده او. این راه شهادت است.
این شهید گرانقدر در پنجم اردیبهشت سال 1350 فصل زیبا و با طراوت بهار در خانواده ای ساده و پدری زحمتکش و مادری دلسوز به دنیا آمد. با تولدش به خانه شان گرمی و لطافت خاصی بخشید.
وقار، متانت، بزرگی و بلند مرتبگی و برخورداری از سیمای نورانی، ساختار شخصیت حسینعلی را تشکیل می داد.
حسینعلی از طفولیت متمایز از کودکان هم دوره اش بود. گویی مهر بزرگی و رشادت بر سیمایش زده بودند.اولین سال پیروزی انقلاب بود که حسینعلی پا به دبستان استقلال روستای تلوستان از توابع شهرستان مینودشت نهاد و توانست دوران ابتدایی را با موفقیت به اتمام برساند. وقتی مشکلات اقتصادی موجود در خانواده را مشاهده می نمود دیگر حاضر به ادامه تحصیل نشد و هرگز گله و شکایتی نزد پدر و مادرننمود چرا که او با کمی سن شرایط دشوار خانواده اش را به خوبی می فهمید و تا حد توان خویش سعی می کرد تا باری از مشکلات را از دوش آنان بردارد.
پس از اتمام دوران ابتدایی حسینعلی، پدرش به همراه خانواده به روستای اوغان مهاجرت کردند وبه عنوان خادم مسجد در آنجا سکنی گزیدند.نماز اول وقت را همیشه ادا می کردند و در مراسمات مذهبی که در مسجد برگزار می شد شرکت می نمودند و عضو پایگاه بسیج مسجد بودند و وقتی که از مسجد محل اعلام کردند که همگی برای جهاد در راه حق قیام کنید شهید حسینعلی به این پیام امام لبیک گفتند و به صورت داوطلبی به جبهه های جنگ اعزام شدند. جالب اینجاست که در منطقه جنگی هم شهید نگهبان و محافظ مسجد در منطقه کردستان بودند و مرتبا از خداوند شهادت را طلب می کرد و دوست می داشت که در کربلا حاضر بود و حسین(ع) را یاری میکرد. این چنین نیز شد و در سال 1367 هنگامی که به نگهبانی از مسجد می پرداخت بر اثر اصابت تیر مستقیم در منطقه کردستان به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود رسید.
پیکر پاکش را به شهرستان مینودشت و از آنجا به روستای اوغان و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
شهید قلب تاریخ است.بالاترین درجه، مقام شهید است.
شهیدی به نام حسین اولادی وصیت نامه ای به صورت زیر نوشت. مادر جان من در راه قرآن و دین و اسلام جان خودم را فدا کرده ام من اولین کسی بودم، که از سن هفت سالگی به فکر شهادت بودم. و همیشه دلم می خواست جانم را در راه خدا نثار کنم. و همین طور هم شد.
مادر جان امیدوارم که برای من زیاد گریه نکنی زیرا بیشتری از دوستان من نیز در همین راه شهید شده اند. شهیدان همچون لاله های گلزار هستند، که در باغ شهادت می رویند. من اولین عقیده ام برای شهادت درس دادن مردم درس شهادت و ایثار و گذشت بود.
این شهید گرانقدر در پنجم اردیبهشت سال 1350 فصل زیبا و با طراوت بهار در خانواده ای ساده و پدری زحمتکش و مادری دلسوز به دنیا آمد. با تولدش به خانه شان گرمی و لطافت خاصی بخشید.
وقار، متانت، بزرگی و بلند مرتبگی و برخورداری از سیمای نورانی، ساختار شخصیت حسینعلی را تشکیل می داد.
حسینعلی از طفولیت متمایز از کودکان هم دوره اش بود. گویی مهر بزرگی و رشادت بر سیمایش زده بودند.اولین سال پیروزی انقلاب بود که حسینعلی پا به دبستان استقلال روستای تلوستان از توابع شهرستان مینودشت نهاد و توانست دوران ابتدایی را با موفقیت به اتمام برساند. وقتی مشکلات اقتصادی موجود در خانواده را مشاهده می نمود دیگر حاضر به ادامه تحصیل نشد و هرگز گله و شکایتی نزد پدر و مادرننمود چرا که او با کمی سن شرایط دشوار خانواده اش را به خوبی می فهمید و تا حد توان خویش سعی می کرد تا باری از مشکلات را از دوش آنان بردارد.
پس از اتمام دوران ابتدایی حسینعلی، پدرش به همراه خانواده به روستای اوغان مهاجرت کردند وبه عنوان خادم مسجد در آنجا سکنی گزیدند.نماز اول وقت را همیشه ادا می کردند و در مراسمات مذهبی که در مسجد برگزار می شد شرکت می نمودند و عضو پایگاه بسیج مسجد بودند و وقتی که از مسجد محل اعلام کردند که همگی برای جهاد در راه حق قیام کنید شهید حسینعلی به این پیام امام لبیک گفتند و به صورت داوطلبی به جبهه های جنگ اعزام شدند. جالب اینجاست که در منطقه جنگی هم شهید نگهبان و محافظ مسجد در منطقه کردستان بودند و مرتبا از خداوند شهادت را طلب می کرد و دوست می داشت که در کربلا حاضر بود و حسین(ع) را یاری میکرد. این چنین نیز شد و در سال 1367 هنگامی که به نگهبانی از مسجد می پرداخت بر اثر اصابت تیر مستقیم در منطقه کردستان به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود رسید.
پیکر پاکش را به شهرستان مینودشت و از آنجا به روستای اوغان و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
« روحش شاد و یادش گرامی »
فرازی از وصیت نامه شهید حسینعلی اولادی
شهید قلب تاریخ است.بالاترین درجه، مقام شهید است.
شهیدی به نام حسین اولادی وصیت نامه ای به صورت زیر نوشت. مادر جان من در راه قرآن و دین و اسلام جان خودم را فدا کرده ام من اولین کسی بودم، که از سن هفت سالگی به فکر شهادت بودم. و همیشه دلم می خواست جانم را در راه خدا نثار کنم. و همین طور هم شد.
مادر جان امیدوارم که برای من زیاد گریه نکنی زیرا بیشتری از دوستان من نیز در همین راه شهید شده اند. شهیدان همچون لاله های گلزار هستند، که در باغ شهادت می رویند. من اولین عقیده ام برای شهادت درس دادن مردم درس شهادت و ایثار و گذشت بود.
ما شهیدان به سوی کربلای می رویم، زیرا می خواهیم راه امام حسین(ع) را ادامه دهیم. پدر و مادر جان من می دانم که جدا شدن از فرزندی تک دانه خیلی سخت است.
واقعاً جدا شدن از فرزند سخت است، ولی باید این را بدانید که ماهر روزی که شد باید برویم چه زود، چه دیر، چه پیر، چه جوان. زیرا ما از خاک به دنیا آمده ایم و باید به خاک هم برویم. من این شعر را از خودم به یادگار گذاشتم؛
شهیدم من شهیدم من/ به کام خود رسیدم من/ ایا مادر کفن پوشم/ تفنگم بر سر دوشم
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات استان گلستان
نظر شما