توصیه های شهید«قدرت اله ابریان»؛ به همسرش...
نوید شاهد گلستان؛شهید قدرت اله ابریان/ بيستم فروردين 1337 ، در روستاي كردآباد از توابع شهرستان علي آبادكتول به دنيا آمد. پدرش عباسعلي، حمام دار بود و مادرش فاطمه (فوت 1343) نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. بنا بود. سال 1359 ازدواج كرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. يکم آبان 1362 ، با سمت تك تيرانداز در مريوان توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي روستاي ساوركلاته تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.
فرازی بر وصیت نامه شهید قدرت اله ابریان
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ»
هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
با تقدیم عرض سلام به پیشگاه امام زمان حضرت مهدی(عج)، منجی انسانها و سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب امام امت این پیرجماران و سلام و درود به ارواح طیبه پاک شهدا، این عزیزانی که خون سرخ خود را برای پیشبرد اهداف انقلاب نثار کردند.
و سلام و درود به اسراء، مجروحین و معلولین این جانبازان انقلاب که در حقیقت شهدای زنده هستند، با عرض سلام و درود به خانواده های این عزیزان که همچون ابراهیم خلیل الله فرزندان خود را به قربانگاه می فرستند.
اینجانب قدرت اله ابریان فرزند عباس هم اکنون که عازم جبهه حق علیه باطل هستم، با میل و رغبت خود این راه را انتخاب کردم و بر خود وظیفه شرعی دیدم که در این راه قدم بگذارم و به ندای امام امت روح خدا خمینی بت شکن جواب مثبت دهم، تا بتوانم از این طریق دین خود را نسبت به اسلام و انقلاب و خون این شهدا ادا نمایم و هم مشت محکمی بر دهان یاوه گویان شرق و غرب و مزدوران داخلیشان بزنم.
پیامی به خانواده ام دارم؛ همسرم از اینکه من عازم جبهه هستم نگران نباش، و بسیار خوشحال باش که همسر یک رزمنده هستی، اگر به لطف خدا من شهید شدم از تو می خواهم که همچون زینب وار صبر داشته باشی و پیام خون مرا به همه برسانی.
مبادا در شهادتم گریه کنی زیرا، دشمنان اسلام و قرآن از گریه تو شاد می شوند، همسرم؛ همانگونه که زینب کبری از فرزندان امام حسین(ع) نگهداری کرد، تو هم آنچنان باش.
همسرم بعد از من فرزندم مقداد را طوری پرورش بده که بتواند راه مرا ادامه دهد و اگر روزی دشمن به خاک ما تجاورز کرد مانند آن جوان سیزده ساله نارنجک به کمر بست و خود را زیر تانک دشمن انداخت بفرست.
همسرم؛ دخترم حبیبه را یک دختر الهی تربیت کن و او را از کودکی با قرآن و مسائل اسلام آشنا بگردان تا بتواند راه مرا ادامه دهد. همسرم؛ اگر من شهید شدم و جسدم به دست شما رسید مرا در امامزاده ساورکلاته دفن نمائید و اگر جسدم بدست شما نرسید هیچ نگران و ناراحت نباشید، زیرا همه جا زمین خداست و اصل روحم است که به ملکوت اعلا می پیوندد.
پیام دیگر به پدر و خواهر و دوستان و برادران عزیزم؛
برادران و دوستان گرامی در این مدت که با هم بودیم اگر از من خدای نکرده بدی دیدید مرا حلال کنید و امیدوارم خداوند هم مرا ببخشد و از گناهانم درگذرد.
برادران و پدران عزیز تنها تقاضای من از شما این است، که امام بزرگوار را تنها نگذارید و همیشه گوش به فرمان امام باشید. برادران این را از من بیاد داشته باشید؛ که یک مسلمان باید مسلم باشد و یک مسلم باید ضد مفسد باشد. پس هر کس ضد مفسد نبود مسلم نیست در هر جا ظلم دیدید با آن مبارزه کنید.
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته/ برادر شما قدرت اله ابریان
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات استان گلستان