شوق شهادت به روایت «شهید عبداله قربانی نژاد»؛+عکس
نوید شاهد گلستان؛ شهید عبداله قربانی نژاد/ يكم شهريور 1341 ، در شهرستان گرگان به دنيا آمد. پدرش اسدالله و مادرش طيبه نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. كشاورز بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. بيست و دوم آبان 1361 ، در پاسگاه زيد عراق بر اثر اصابت گلوله به دهان، شهيد شد. پيكر وي را در گلزار شهداي امامزاده عبدالله زادگاهش به خاك سپردند.
فرازی از وصیت نامه شهید عبداله قربانی نژاد
سلام به پیشگاه ولی عصر امام زمان رهبر و پرچمدار جبهه های رزمندگان و سلحشوران رزمندگان اسلام و نائب بر حق امام خمینی، و سلام بر شما امت دلیر و شهید پرور ایران و درود فراوان بر تمامی شهدای اسلام مخصوص کربلای ایران.
وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ
در راه خدا با آنکه به جنگ و دشمنی شما بر خاسته اند، جهاد کنید ولی ستمکار نباشید که خدا ستمگران را دوست ندارد.
سلام بر پدر و مادر عزیزم؛ که بعد از عشق و وجودم می باشند و خواهران و برادران عزیزم؛ وصیتی که میخوانید حرف دلم نیست بلکه گوشه ای از سخنان دل می باشد.
پدر و مادر هم اکنون که در جبهه های حق علیه باطل می جنگم و به ندای «هل ناصر ینصرنی» حسین زمان خمینی بت شکن لبیک گفته لباس ارتشی بر تن کرده و پوتینم را می پوشم. و تفنگ بر دست میگیرم و به میدان نبرد میروم تا دشمن خائن را نابود سازم.
اولین آرزویم رضای خداوندی و پدر و مادر و بقای مسلمین می باشد و آرزوی دوم من طولانی شدن عمر امام عزیز و پیروزی نهائی رزمندگان اسلام و آزاد شدن کربلای حسین و قدس عزیز می باشد.
پدر جان و مادر عزیزم تقاضای دیگری که دارم میخواهم ازدواج کنم و ازدواج با شهادت با دختری که به او عشق می ورزم چون امام جعفر صادق(ع) میفرمائید: هر کس ازدواج کند، ایمانش را یافته و از نصف دیگرش یابد.
به خدای محمد اینقدر عاشق جهادم و میجنگم، یا شهید شوم و یا پیروزی نهائی را به چشم خود ببینم، پدر و مادر اگر شهید شدم و جنازه مرا پیدا نکردید، ناراحت نباشید به گلستان شهدای گرگان بورزید و به مزار این همه شهدا بنگرید تا در دهان دلتان آرام بگیرد.
نکند بر مزارم بگریید و دشمن شاد شود و روز شهادت ما روز جشن مسلمانان و روز عزای کفار و منافقین می باشد، خواهرانم من تنها به یک چیز تکیه میکنم که سنگر شماست و آنهم حجابست حجاب سخن و شعار ماست در میدان نبرد به تمامی شیر زنان و زهرا صفتان هشدار میدهم به عنوان یک سرباز یک خدمتگذار خواهران همانگونه گلوله بدنهای همرزمانمان را پاره پاره میکند و سرها را از بدنها جدا میکند، شما نیز آنگونه باشید که دشمن نتواند بوسیله گلوله سنگر شما را خراب بکند.
سیاهی چادرتان را آنگونه محکم کنید که هیچ سلاحی نتواند نابود کند من هرگز رضایت نمی دهم که کسی در تشییع پیکرم بی حجاب باشد، چون به خاطر حجاب کشته می شوییم من در میدان نبرد با دشمن میجنگم تا کشته شوم و حجاب باقی بماند.
و اینهم آرزوی من بود، و ای خواهر، زینب زمان باش و زینب گونه به راهم ادامه بده.
والسلام/ عبداله قربانی نژاد
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات استان گلستان