«شهید احمد وحدانی»؛ با عملکردهای خود انقلاب را در قلبها صادر کنید+ دستخط شهید
سهشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۱۹
... امت گرامی و عزیز همیشه در کارهایتان تعقل و اندیشه کنید و کار را برای رضای خدا انجام دهید. در این زمان حساس چشمان تمام مستضعفین جهان به این انقلاب دوخته شده است...
نوید شاهد گلستان؛ شهید احمد وحدانی/ یکم اسفند 1345، در شهرستان گنبدکاووس به دنیا آمد. پدرش علی اکبر، راننده آتش نشانی بود و مادرش معصومه نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفدهم آبان 1361، با سمت تک تیرانداز در عین خوش توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به دست و صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده میرمحله زادگاهش قرار دارد.
فرازی بر وصیت نامه شهید احمد وحدانی
سلام بر مهدی منجی بشریت، سلام بر قلب تپنده امت حضرت امام خمینی، درود بر شهدای و اسلام از صدر اسلام گرفته تا کربلای حسین و از کربلای حسین تا کربلای ایران و شهدای دشت گرم و سوزان و خونین خوزستان و سلام بر شما امت حزب الله و شهید پرور سلام بر حسین (ع).
که درس آزادی و شهادت را به ما آموخت و راه سلاح و رستگاری را نشان داد تا چگونه زیستن و چگونه بودن را بیاموزیم، سپاس خدای را که انسان را آفرید و به آن عقل و شعور داد تا راه خود را با چشمان باز انتخاب کند.
سرانجام لطف پروردگار شامل حال ما شد و خدای تبارک و تعالی ما را یاری نمود و به ما این لیاقت را عطا کرد تا بتوانیم در کربلای خونین ایران حاضر شویم و سهمی خیلی کوچک حتی کوچکتر از قطره در مقابل دریا در پیروزی این انقلاب شکوهمند و خونین داشته باشیم.
و اگر خون ما این لیاقت را داشته باشد تا بتواند قسمت کوچکی از درخت تنومند آزادی را آبیاری کند، حتی لحظه ای تأمل نخواهم کرد.
درود و سلام بر شما فراوان و برادران حزب الله که با بیداری و هوشیاریتان ضربه ای فراموش نشدنی به دشمن کافر می زنید، برادران و خواهران؛ هوشیاری و دقت عمل شما در امور خادمین پیروزی انقلاب نونهال اسلامی، خواهد بود.
بدانید و آگاه باشید که شما راه نجات از دست اجانب پیروی از خط امام و ولایت فقیه است و گرفتاریهای شما آن هنگام آغاز می شود که امام این شیر مرد جماران را تنها بگذارید.
امت گرامی و عزیز همیشه در کارهایتان تعقل و اندیشه کنید و کار را برای رضای خدا انجام دهید. در این زمان حساس چشمان تمام مستضعفین جهان به این انقلاب دوخته شده است.
عملکرد شما برادران و خواهران باید پیام این انقلاب باشد، با عملکردهای خود انقلاب را در قلبها صادر کنید و برادرانی که مرا میشناسید، امیدوارم مرا حلال کنید.
سلام بر تو ای مادران نور دیده من، ای کسی که مرا با رنج و مشقت بزرگ کردی و انتظار دامادیم را داشتی، مادرم دیدی که چگونه به آرزویت رسیدی!... من داماد شدم، مادر اما دامادیم با دیگر دامادها فرق و تفاوت دارد.
من در آن اگر عروس زیبای شهادت را در بغل گرفته و به سوی معبودم شتافتم، همان کسی که سالها انتظارش را داشتم. مادرم من ترکش های گرم خمپاره و توپ را به جان خریدم و با آغوشی باز ار آنها استقبال کردم.
تو ای مادرم به دشمن بگو که احمد راهش را آگاهانه انتخاب کرد و آگاهانه هم شهید شد. مادرم؛ میدانم که رنجها و مشقتها را برای بزرگ کردن من به جان خریدی و مرا بزرگ نمودی.
مادر بهتر از جانم؛ من تو و پدر و خواهرانم را خیلی دوست می داشتم، اما چه کنم اسلام در خطر بود. قرآن داشت تحریف میشد و من بر حسب وظیفه شرعی خود می دیدم که باید بر خیزم و از قرآن و اسلامم با خون و جانم دفاع کنم.
برای من حفظ اسلام مهم بود، مادر جان من به داشتن چنین مادری افتخار میکنم که توانست در دامان خود فرزندی را پرورش بدهد که حافظ اسلام و قرآنش باشد.
مادر جان؛ در مرگ من هرگز گریه نکنید و براستی که این مرگ نیست، بلکه زندگی دوباره است. سلام بر تو ای پدر رئوف و بزرگوارم. درود بر تو ای سربلند و والامقام.
پدر جان؛ میدانم وقتی که در قید حیات بودم نتوانستم آن وظیفه خود را درست و بنحو احسن انجام دهم، ولی پدرم روح تو خیلی بزرگوار است و امیدوارم مرا ببخشی.
و دشمنان شما را به انواع عذابها و شکستها دچار میگرداند، این مصیبتها و سختیها زودگذر و تمام شدنی است، ولی پاداش این جانفشانی ها و فداکاریها به نعمت های ابدی و بی پایان خداوندی خواهید رسید.
اگر میخواهید در مقام و عظمت شما خلئی وارد نشود، هیچگاه زبان به شکایت نگشائید و آنچه را که از قدر و منزلت الهی شما می کاهد و بر زبان نیاورید، چرا که اعتراض بر این انقلاب اعتراض به انقلاب رسول الله(ص) است.
اگر خداوند شهادت را نصیب این بنده حقیر نمود و بر روی قبرم آرم سپاه پاسداران و جمهوری اسلامی ایران را حک کنید و این جملات را بنویسید؛
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات استان گلستان
فرازی بر وصیت نامه شهید احمد وحدانی
سلام بر مهدی منجی بشریت، سلام بر قلب تپنده امت حضرت امام خمینی، درود بر شهدای و اسلام از صدر اسلام گرفته تا کربلای حسین و از کربلای حسین تا کربلای ایران و شهدای دشت گرم و سوزان و خونین خوزستان و سلام بر شما امت حزب الله و شهید پرور سلام بر حسین (ع).
که درس آزادی و شهادت را به ما آموخت و راه سلاح و رستگاری را نشان داد تا چگونه زیستن و چگونه بودن را بیاموزیم، سپاس خدای را که انسان را آفرید و به آن عقل و شعور داد تا راه خود را با چشمان باز انتخاب کند.
سرانجام لطف پروردگار شامل حال ما شد و خدای تبارک و تعالی ما را یاری نمود و به ما این لیاقت را عطا کرد تا بتوانیم در کربلای خونین ایران حاضر شویم و سهمی خیلی کوچک حتی کوچکتر از قطره در مقابل دریا در پیروزی این انقلاب شکوهمند و خونین داشته باشیم.
و اگر خون ما این لیاقت را داشته باشد تا بتواند قسمت کوچکی از درخت تنومند آزادی را آبیاری کند، حتی لحظه ای تأمل نخواهم کرد.
درود و سلام بر شما فراوان و برادران حزب الله که با بیداری و هوشیاریتان ضربه ای فراموش نشدنی به دشمن کافر می زنید، برادران و خواهران؛ هوشیاری و دقت عمل شما در امور خادمین پیروزی انقلاب نونهال اسلامی، خواهد بود.
بدانید و آگاه باشید که شما راه نجات از دست اجانب پیروی از خط امام و ولایت فقیه است و گرفتاریهای شما آن هنگام آغاز می شود که امام این شیر مرد جماران را تنها بگذارید.
امت گرامی و عزیز همیشه در کارهایتان تعقل و اندیشه کنید و کار را برای رضای خدا انجام دهید. در این زمان حساس چشمان تمام مستضعفین جهان به این انقلاب دوخته شده است.
عملکرد شما برادران و خواهران باید پیام این انقلاب باشد، با عملکردهای خود انقلاب را در قلبها صادر کنید و برادرانی که مرا میشناسید، امیدوارم مرا حلال کنید.
سلام بر تو ای مادران نور دیده من، ای کسی که مرا با رنج و مشقت بزرگ کردی و انتظار دامادیم را داشتی، مادرم دیدی که چگونه به آرزویت رسیدی!... من داماد شدم، مادر اما دامادیم با دیگر دامادها فرق و تفاوت دارد.
من در آن اگر عروس زیبای شهادت را در بغل گرفته و به سوی معبودم شتافتم، همان کسی که سالها انتظارش را داشتم. مادرم من ترکش های گرم خمپاره و توپ را به جان خریدم و با آغوشی باز ار آنها استقبال کردم.
تو ای مادرم به دشمن بگو که احمد راهش را آگاهانه انتخاب کرد و آگاهانه هم شهید شد. مادرم؛ میدانم که رنجها و مشقتها را برای بزرگ کردن من به جان خریدی و مرا بزرگ نمودی.
مادر بهتر از جانم؛ من تو و پدر و خواهرانم را خیلی دوست می داشتم، اما چه کنم اسلام در خطر بود. قرآن داشت تحریف میشد و من بر حسب وظیفه شرعی خود می دیدم که باید بر خیزم و از قرآن و اسلامم با خون و جانم دفاع کنم.
برای من حفظ اسلام مهم بود، مادر جان من به داشتن چنین مادری افتخار میکنم که توانست در دامان خود فرزندی را پرورش بدهد که حافظ اسلام و قرآنش باشد.
مادر جان؛ در مرگ من هرگز گریه نکنید و براستی که این مرگ نیست، بلکه زندگی دوباره است. سلام بر تو ای پدر رئوف و بزرگوارم. درود بر تو ای سربلند و والامقام.
پدر جان؛ میدانم وقتی که در قید حیات بودم نتوانستم آن وظیفه خود را درست و بنحو احسن انجام دهم، ولی پدرم روح تو خیلی بزرگوار است و امیدوارم مرا ببخشی.
برادران و خواهران خود را برای تحمل رنجها و ومصیبتها و ناکامیها و ناروایها آماده سازید و دل خود را قوی کنید که قادر یکتا و متعال پشتیبان و نگهبان شماست. و تنها اوست که شما را از شر دشمنان نجات می بخشد و عاقبت شما را به خیر میگرداند.
و دشمنان شما را به انواع عذابها و شکستها دچار میگرداند، این مصیبتها و سختیها زودگذر و تمام شدنی است، ولی پاداش این جانفشانی ها و فداکاریها به نعمت های ابدی و بی پایان خداوندی خواهید رسید.
اگر میخواهید در مقام و عظمت شما خلئی وارد نشود، هیچگاه زبان به شکایت نگشائید و آنچه را که از قدر و منزلت الهی شما می کاهد و بر زبان نیاورید، چرا که اعتراض بر این انقلاب اعتراض به انقلاب رسول الله(ص) است.
اگر خداوند شهادت را نصیب این بنده حقیر نمود و بر روی قبرم آرم سپاه پاسداران و جمهوری اسلامی ایران را حک کنید و این جملات را بنویسید؛
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند / فرزند و عیان و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی / دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
والسلام علیکم و رحمه البرکاتهدیوانه کنی هر دو جهانش بخشی / دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات استان گلستان
نظر شما