زندگی نامه «شهید علی اکبر قربانعلی زاده»؛ در سالروز شهادتش
پنجشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۲۴
علی اکبر قریانعلی زاده در سال 1339 در خانواده ای سنتی و مذهبی متولد شد. پدرش به سبب ارادتی که به خاندان نبوت داشت نام زیبای علی اکبر را بر او نهاد. علی اکبر از همان دوران کودکی در کنار پدر و مادر با آموزه های دینی پرورش یافت و بزرگ شد.
نوید شاهد گلستان؛
از تولد تا شهادت
علی اکبر قریانعلی زاده در سال 1339 در خانواده ای سنتی و مذهبی متولد شد. پدرش به سبب ارادتی که به خاندان نبوت داشت نام زیبای علی اکبر را بر او نهاد. علی اکبر از همان دوران کودکی در کنار پدر و مادر با آموزه های دینی پرورش یافت و بزرگ شد.
فرزند خانواده ای پر جمعیت بود که از حیث مالی در وضعیت خوبی قرار نداشتند و همین امر باعث شده بود تا وی در قبال اعضای خانواده اش احساس مسئولیت کند.
بنابراین برای کمک به معشیت خانواده از همان کودکی به انجام کارهای کشاورزی و کارگری مشغول بود و دستمزدش را که چندان زیاد هم نبود تماماً تقدیم پدرش می کرد.
وقتی هفت ساله شد وارد مدرسه ابتدایی شد و شروع به تحصیل کرد. تا دوران دبیرستان در شهرستان کردکوی تحصیل نمود. دوران دبیرستانش را در مدرسه فنی و حرفه ای کردکوی به تحصیل رشته ی مورد علاقه اش که برق بود مشغول شد.
بیشتر اوقات فراغتش را با انجام کارهای هنری مربوط به رشته ی تحصلی اش می گذراند و گاهی نیز کتابهای رمان مطالعه می کرد.
بعضی اوقات در روزهای تعطیل همراه با دوستانش به منظور کوهنوردی به کوههای اطراف کردکوی می رفت و اوقات فراغتش را با آنها سپری می کرد.
پسر بسیار مودبی بود و احترام خاصی برای خانواده اش قائل بود، علی الخصوص به پدر و مادرش بسیار احترام می گذاشت و با نهایت مهربانی و ادب با آنها برخورد می کرد.
زمان انقلاب هجده ساله بود و همانند تمام جوانان سال 1357 پا به پای پدر و دوستانش در راهپیمایی های علیه رژیم منحوس پهلوی شرکت می کرد و همراه با آنها در جلسات مخفیانه و شبانه در مورد کارهای روزانه و پخش اعلامیه و آگاه سازی ملت در مورد نهضت انقلاب حضور می یافت.
بعد از تلاشهای بی دریغ علی و اکبر و تمام ملت ایران و با خون هزاران شهید، با پیروزی انقلاب و تشکیل پایگاهها، علی اکبر نیز عضو پایگاه محله شد و همراه با جوانان محل شبها در اطراف شهر نگهبانی می داد.
وضع اقتصادی خانواده علی رغم میل باطنی اش مانع از ادامه تحصیل در دانشگاه شد و بنابراین علی اکبر تصمیم گرفت که عازم خدمت سربازی شود، دوران خدمتش همزمان با جنگ تحصیلی عراق علیه ایران بود و او که پسری دلیر و دلاور بود با شجاعت تمام به منظور دفاع از سرزمین و ملت ایران راهی جبهه های نبرد با دشمن شد.
هر زمان که به مرخصی می آمد از دلاوریها و رشادتهای جوانان اسلام و امدادهای غیبی برای خانواده محبت می کرد و همواره بی تاب بازگشت به جبهه بود.
در تمام دوران حضورش در جبهه از جمله پیشتازان عرصه نبرد بود و در پاسداشت حکومت اسلامی رشادتهای بسیاری در دفاع از میهن از خود نشان داد.
آخرین باری که به مرخصی آمده بود، با همه ی دوستان و آشنایان و اعضای خانواده خداحافظی کرد و همه نگرانش بودند . ولی علی اکبر به واسطه عشقی که به اسلام و میهنش داشت. همه را دلداری می داد و از آنها می خواست نگرانش نباشند. تصمیم داشت بعد از اتمام دوران خدمتش ازدواج کند ولی مدتی بعد از آخرین اعزامش به جبهه بود که روزی یکی از همرزمانش نزد برادر بزرگش آمد و خبر شهادت علی اکبر را به او داد.
فرزند خانواده ای پر جمعیت بود که از حیث مالی در وضعیت خوبی قرار نداشتند و همین امر باعث شده بود تا وی در قبال اعضای خانواده اش احساس مسئولیت کند.
بنابراین برای کمک به معشیت خانواده از همان کودکی به انجام کارهای کشاورزی و کارگری مشغول بود و دستمزدش را که چندان زیاد هم نبود تماماً تقدیم پدرش می کرد.
وقتی هفت ساله شد وارد مدرسه ابتدایی شد و شروع به تحصیل کرد. تا دوران دبیرستان در شهرستان کردکوی تحصیل نمود. دوران دبیرستانش را در مدرسه فنی و حرفه ای کردکوی به تحصیل رشته ی مورد علاقه اش که برق بود مشغول شد.
بیشتر اوقات فراغتش را با انجام کارهای هنری مربوط به رشته ی تحصلی اش می گذراند و گاهی نیز کتابهای رمان مطالعه می کرد.
بعضی اوقات در روزهای تعطیل همراه با دوستانش به منظور کوهنوردی به کوههای اطراف کردکوی می رفت و اوقات فراغتش را با آنها سپری می کرد.
پسر بسیار مودبی بود و احترام خاصی برای خانواده اش قائل بود، علی الخصوص به پدر و مادرش بسیار احترام می گذاشت و با نهایت مهربانی و ادب با آنها برخورد می کرد.
زمان انقلاب هجده ساله بود و همانند تمام جوانان سال 1357 پا به پای پدر و دوستانش در راهپیمایی های علیه رژیم منحوس پهلوی شرکت می کرد و همراه با آنها در جلسات مخفیانه و شبانه در مورد کارهای روزانه و پخش اعلامیه و آگاه سازی ملت در مورد نهضت انقلاب حضور می یافت.
بعد از تلاشهای بی دریغ علی و اکبر و تمام ملت ایران و با خون هزاران شهید، با پیروزی انقلاب و تشکیل پایگاهها، علی اکبر نیز عضو پایگاه محله شد و همراه با جوانان محل شبها در اطراف شهر نگهبانی می داد.
وضع اقتصادی خانواده علی رغم میل باطنی اش مانع از ادامه تحصیل در دانشگاه شد و بنابراین علی اکبر تصمیم گرفت که عازم خدمت سربازی شود، دوران خدمتش همزمان با جنگ تحصیلی عراق علیه ایران بود و او که پسری دلیر و دلاور بود با شجاعت تمام به منظور دفاع از سرزمین و ملت ایران راهی جبهه های نبرد با دشمن شد.
هر زمان که به مرخصی می آمد از دلاوریها و رشادتهای جوانان اسلام و امدادهای غیبی برای خانواده محبت می کرد و همواره بی تاب بازگشت به جبهه بود.
در تمام دوران حضورش در جبهه از جمله پیشتازان عرصه نبرد بود و در پاسداشت حکومت اسلامی رشادتهای بسیاری در دفاع از میهن از خود نشان داد.
آخرین باری که به مرخصی آمده بود، با همه ی دوستان و آشنایان و اعضای خانواده خداحافظی کرد و همه نگرانش بودند . ولی علی اکبر به واسطه عشقی که به اسلام و میهنش داشت. همه را دلداری می داد و از آنها می خواست نگرانش نباشند. تصمیم داشت بعد از اتمام دوران خدمتش ازدواج کند ولی مدتی بعد از آخرین اعزامش به جبهه بود که روزی یکی از همرزمانش نزد برادر بزرگش آمد و خبر شهادت علی اکبر را به او داد.
« روحش شاد و یادش گرامی باد »
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات استان گلستان نظر شما