مروری بر زندگی «شهید رمضان سمیعی»
نوید شدهد گلستان:آری جبهه های ما وادی مقدسی است که
شهدای ما موسی گونه نعلین تعلقات خود رااز پای دل آزاد کردند تا خطاب انی ربک
فاخلع نعلیک رابه جان بخرند وپای درجبهه ها گذارند که انک بالواد المقدس طوی این
سرزمینی است که کعبه آن حسین (ع)وحاجیان این حریم عشق شهدا
شهيد رمضان سميعي فرزند تيمور سميعي و گل بانو برزگر در تاريخ 15/6/1349 در خانواده اي مذهبي در روستاي شير آباد از توابع خان ببين در استان گلستان ديده به جهان گشود. در سن 2 سالگي به دليل مشكلاتي كه بين پدر و مادرش وجود داشت آنها از يكديگر جدا شدند و همين امر سبب شد او همراه يكي از والدين خود كه پدرش بود زندگي كند. يعد از گذشت تقريبا يكسال پدرش ازدواج كرد و بدين ترتيب او داراي يك نامادري مي شود.
از آن زمان به بعد همراه خانواده به شهرستان علي آباد نقل مكان مي كند. شهيد سميعي نامادري خود را بسيار دوست مي داشت به گونه اي كه هنگام جدا شدن از او و رفتن نزد مادر خودش اشك از ديدگانش جاري مي شد. او تحصيلات ابتدايي خود را در سن 7 سالگي در علي آباد كتول آغاز كرد وتا سال پنجم ابتدايي به فراگيري علم و دانش مشغول بود تا اينكه بعد از پايان دوره ابتدايي به دليل مشكلات مالي وكمك به خانواده ترك تحصيل كرد و مشغول چوپاني شد.
شهيد سميعي بسيار خوش اخلاق و مهربان يود و خانواده خود را بسيار دوست داشت وتمام تلاش خود را براي رضايت و همراهي خانواده در تامين مخارج زندگي انجام مي داد. او هرگاه پدرش را در حال كار كردن مي ديد بسيار ناراحت مي شد و چون سن وسالي از پدرش گذشته بود از او مي خواست استراحت كند وخودش وظايف پدر را به عهده مي گرفت. درك مشكلات از دوران كودكي از او جواني مقاوم و مسئوليت پذير به بار آورده بود كه توانايي انجام كارهاي سخت را در وجود او تقويت مي كرد.
شهيد سميعي علاوه بر همراهي خانواده با وجود سن كم خود از مسائل سياسي كشور غافل نبودند ودر كليه فعاليت هاي دوران انقلاب اعم از راهپيمايي،تظاهرات و توزيع اعلاميه حضور فعال داشت ودر دوران بعد از انقلاب در جهت حفظ دستاورد هاي انقلاب و آرمان هاي امام درصف اول رزمندگان بود. شهيد سميعي جواني مومن و مذهبي بود كه درهنگام نماز جماعت در مساجد و برگزاري مراسمات مذهبي در ماه محرم همواره شركت مي كرد .در زمان جنگ وقتي پيكر پاك شهيد علي اصغر باغچقي كه يكي از دوستان و همسايگان آنها بود را آوردند حال و هواي شهادت تمام وجودش را فرا گرفت ولحظه اي نبود كه به فكر شهادت نباشد.
بنابراين
تلاش هاي بسياري جهت حضور در جبهه انجام داد ولي به دليل سن كم از حضورش در جبهه
ممانعت به عمل آمد تا اينكه در سن 18 سالگي براي خدمت مقدس سربازي فرا خوانده شد.
دوران آموزشي را در چهل دختر شاهرود گذراند سپس به لشگر 88 زرهي زاهدان منتقل شدند
ودر تاريخ18/6/ 66 به منطقه جنگي سومار اعزام شدند وبدين ترتيب آرزوي ديرينه اش
جهت حضور در جبهه بر آورده شد. در طول مدتي كه در جبهه بود با تمام وجود از خاك
مقدس كشور دفاع كردند تا اينكه در تاريخ 31/4/67 در منطقه سومار هنگام نبرد با
مزدوران بعثي عراق مفقودالاثر شدند كه تاكنون جسدش كشف نشده است وچشمان پدر ومادر
و خانواده را در غم هجرانش گريان و منتظر نگاه اشت. اميد است كه ما ادامه دهنده را
شهدا و تحقق بخش آرمان هاي امام عزيزمان و رهبر معظم انقلاب باشيم.