برگی از خاطرات «شهید عبدل پاویز» این شهید آرزوی شهادت داشت
يکشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۴۱
همیشه به من می گفت: بزرگترین آرزوی من بعد از شهادت این است که پدر و مادرم را برای سفر حج به مکه و کربلای بفرستم.
به گزارش نوید شاهد گلستان: «شهید عبدل پاویز»، یکم اردیبهشت 1344، در شهرستان بندر ترکمن به دنیا آمد. پدرش «مرون»، آهنگر و جوشکار بود و مادرش «آی جان»، نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. هشتم آبان 1363، با سمت تک تیرانداز در پایگاه قلیجان سنندج هنگام درگیری با گروه های ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله به شکم، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شیخ بهاءالدین نقشبندی روستای خواجه لر زادگاهش واقع شده است.
خاطراتی از دوست و همرزم شهید اسلام قره قول:
من شهید را از دوران کودکی می شناختم با همدیگر روی یک نیمکت می نشستیم و با هم درس می خواندیم حتی تکالیفمان را باهم می نوشتیم. شهید بسیار خوش رفتار و همیشه لبخند بر لب داشت. شخصیت دل نشینی داشت همه اطرافیان از کوچک و بزرگ همه به او علاقه داشتند و به او احترام می گذاشتند. شهید همیشه در نمازهای جماعت شرکت می کرد و در ماه مبارک رمضان همیشه روزه می گرفت. به فوتبال خیلی علاقه مند بود. خیلی مطالعه می کرد و به قرآن خواندن خیلی علاقمند بود.
همیشه در صحبت هایش می گفت: آرزو دارم فرد مفیدی برای جامعه باشم و بزرگترین آرزوی من شهادت است. همیشه به من می گفت: بزرگترین آرزوی من بعد از شهادت این است که پدر و مادرم را برای سفر حج به مکه و کربلای بفرستم.
در یکی از روزهاهای گرم تیر ماه فصل تابستان بعد از گذراندن دوران تحصیل برای رفتن به خدمت مقدس سربازی به پادگان چهل دختر شاهرود اعزام شدیم. بچه هایی که به آن پادگان رفته بودند می گفتند: فصل زمستان آنجا بسیار سرد است. و برف سنگینی می بارد. دوران آموزشی ما مصادف با فصل خوب در پادگان چهل دختر بود و شهریور ماه به خانه باز می گشتیم.
هنگام اعزام یک سرهنگ پیش ما آمد و نکات لازم را به ما یادآوری کرد. بعد از چند ساعت یک اتوبوس آمد و همه سربازها را سوار کرد و همه ما عازم گذراندن دوران آموزشی شدیم.
وقتی به پادگان رسیدیم از همان بدو ورود ما را با وسایلمان دور میدان صبحگاه دواندند. و چندین بار دور میدان کلاغ پر رفتیم. عظلات پای ما گرفته بود همه داد می زدیم ولی شهید بزرگوار با اینکه جثه نحیفی داشتند از عهده این دوره آموزشی به خوبی برآمد.
بعد از گذراندن دوره آموزشی ما را به منطقه عملیاتی کردستان در یک پاسگاه به نام قلیجان فرستادند و همانجا مشغول به خدمت شدیم.
در یکی از درگیری ها در تاریخ هشتم آبان 1363، بر اثر اثابت گلوله به شکم شهید به درجه رفیع شهادت رسید.
منبع: معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرونده فرهنگی شهدا
نظر شما