معجزه یک لبخند!
دوشنبه, ۰۱ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۱۸
مادر شهید "عباس دهباشی" نقل می کند: « وقتی عباس را برای رفتن به جبهه بدرقه می کردم غم عجیبی سرتاسر وجودم را احاطه کرده بود که قابل وصف نبود. ناگهان عباس لحظه آخر برگشت و به صورتم خیره شد و لبخندی شیرینی به من زد. در آن لحظه تمام وجودم پر از آرامش شد»
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید عباس ده باشي نژاد، چهارم مرداد 1346 در شهرســتان گرگان به دنیا آمد. پدرش حاجي اســماعیل، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. دانشآموز سوم متوسطه بود. از سوي بسیج در جبهه حضور یافت. دوم مهر 1364 در مریوان توســط نیروهاي عراقي بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شــهادت رسید. مزار او در گلزار شــهداي امامزاده عبدالله زادگاهش قرار دارد.
آخرین دیدار
مادر شهید دهباشی آخرین دیدار خود با فرزندش را این گونه نقل می کند:
عباس، آخرین باری که می خواست به جبهه برود از تمام خواهر و برادرهایش خداحافظی کرد و تک تک آنها را در آغوش کشید و بوسید.
ظرف آبی در دستانم بود با او روبوسی و خداحافظی کردم. دور شدن پاره تنم را نظاره گر بودم. تمام وجودم پر از غم و اندوه شده بود. اشک از چشمانم سرازیر بود. پسر بزرگترم مدت ها در جبهه بود و من خبری از او نداشتم. دنیا بر سرم آوار شده بود. در زیر لب ذکر می گفتم. پسرم و تمام رزمندگان اسلام را دعا می کردم. هیچ چیز در آن لحظه حال مرا خوب نمی کرد. با ذکر یا حسین آب را پشت سر پسرم ریختم. یک لحظه عباس برگشت و پشت سرش را نگاه کرد. ناگهان لبخند شیرینی به من زد که خیلی مرا خوشحال کرد. تمام غم های عالم از من دور شد. دیگر هیچ ناراحتی نداشتم. در دلم آرامش عجیبی احساس کردم. آن لبخند آخرین خاطره ای است که من از عباس به یاد دارم.
منبع معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرونده فرهنگی شهدا
نظر شما