خاطره آخرین شب اعزام
چهارشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۳۶
پدر شهید "حسن عرب" نقل میکند: «پسرم شب قبل از اعزام همه خانواده را به دور هم جمع کرد و با بذله گویی سعی می کرد برای لحظه ای هم شده خنده را به لب اعضای خانواده بیاورد.» در ادامه متن کامل این خاطره را در نوید شاهد گلستان بخوانید.
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید حسن عرب، بیستم خرداد 1343 در شهرستان گرگان به دنیا آمد.پدرش حسین،رادیاتورساز ماشین بود و مادرش فرخنده نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه در رشته تجربی بود.از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. یکم اسفند 1361 با سمت تک تیرانداز در تنگه چزابه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار او در گلزارشهدای امامزاده عبدالله زادگاهش قرار دارد. برادر وی رمضانعلی نیز به شهادت رسیده است.
خاطرهای به نقل از پدر شهید
پسرم حسن بسیار شوخطبع و مهربان بود. شب آخری که قصد رفتن به جبهه را داشت. تمام خواهر و برادرانش را به خانه دعوت کرد تا کنار یکدیگر باشیم. آن شب خیلی شوخی میکرد. میخواست برای لحظهای هم که شده خنده را به لب دیگران بیاورد.
بچهها حسن را دنبال میکردند. حسن به اتاق خود رفت و دستانش را چرب
کرد. هرکسی میخواست حسن را بگیرد موفق نمیشد چون دست حسن لیز بود.
آن شب با تمام خوبیهایش به پایان رسید.فردای آن روز وقتی حسن را
بدرقه میکردیم مرا در آغوش کشید و گفت: پدر جان این آخرین دیدار ما است. من دیگر بازنمی
گردم از شما یک خواهشی دارم. بعد از شهادت من صبور باشید و گریه نکنید. حسن بعد از
گفتن این جملات رفت و دیگر برنگشت. گویی شهادتش بر او الهام شده بود.
منبع معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرونده فرهنگی شهدا
نظر شما