مباهله؛ با شکوهترین ماجرای قرآنی تاریخ اسلام است
بیست و چهارم ماه ذىالحجّه، روز مباهله نام دارد؛ مباهله در لغت به معنای نفرین و لعنت کردن به یکدیگر است؛ در سال دهم هجری، گروهی از مسیحیان نجران (منطقهای در جنوب غربی عربستان سعودی) در شهر مدینه، نزد حضرت رسول(ص) آمدند و درباره حضرت عیسی(ع) با او گفتوگو کردند؛ پیامبر(ص) فرمود: عیسی بنده خدا و کلمه او بود که آن را بر مریم القاء نمود؛ مسیحیان گفتند چگونه ممکن است انسانی بیپدر به دنیا آید؟
آیهای از قرآن در اینباره نازل شد که مَثَل عیسی، مَثَل آدم است که بدون پدر و مادر و به امر الهی به دنیا آمده است؛ وقتی عقل و استدلال در وجود آنها تأثیر نکرد و بحث به نتیجه نرسید، پیامبر اسلام(ص) به فرمان پروردگار به آنها پییشنهاد مباهله داد، یعنی دو گروه، در محلی جمع شوند و به درگاه خداوند دعا و تضرع کنند و از خدا بخواهند حقیقت را آشکارنموده و دروغگویان را لعنت کند.
«فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسکُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَة اللَّهِ عَلى الْکذِبِینَ.» ال عمران(۶۱)
«هرگاه بعد از علمى که (درباره مسیح )به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
روز ۲۴ ذی الحجة، رسول خدا(ص) همراه با علی مرتضی، فاطمه زهرا و حسن و حسین(علیهمالسلام) برای مباهله بیرون آمدند، نصارا نیز بیرون آمدند؛ وقتی مسیحیان، شکوه و جلال آن بزرگواران را دیدند، ترسیده و از مباهله منصرف شدند؛ اسقف مسیحیان به پیامبر اسلام(ص) عرض کرد: اى ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمیکنیم بلکه مصالحه میکنیم، پیامبر(ص) با آنان مصالحه کرد و آنان پرداخت جزیه و صلح در سایه حکومت اسلامی را پذیرفتند.
در نقطه مرزى حجاز و یمن منطقهای به نام «نجران» قرارگرفته است؛ در آغاز طلوع اسلام، این نقطه، تنها منطقه مسیحىنشین در حجاز بود که به عللى از بتپرستى دست کشیده و به آئین مسیح گرویده بودند؛ پیامبر اسلام(ص) همزمان با مکاتبه با سران دولتهای بزرگ و مراکز مذهبى جهان، نامهاى به اسقف بزرگ نجران (ابو حارثه) نوشت و طى آن، ساکنان نجران را به آئین اسلام دعوت نمود.
به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب
(این نامهاى است) از محمّد پیامبر و رسول خدا به اسقف نجران، خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش مىکنم و شماها را از پرستش «بندگان» به پرستش «خدا» دعوت مىنمایم، شما را دعوت مىکنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آئید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید (لااقل) باید به حکومت اسلامى مالیات(جزیه) بپردازید (که در برابر این مبلغ از جان و مال شما دفاع مىکند) و در غیر این صورت به شما اعلان خطر مىشود.
نمایندگان پیامبر(ص) وارد نجران شده، نامه ایشان را به اسقف دادند؛ وى نامه را با دقّت هرچه تمامتر خواند و براى تصمیم، شورایى مرکّب از شخصیتهاى بارز مذهبى و غیرمذهبى تشکیل داد، یکى از افراد طرف مشورت «شرحبیل» بود که به عقل و درایت و کاردانى معروف بود؛ وى در پاسخ اسقف اظهار نمود که اطلاعات من در مسائل مذهبى بسیار ناچیز است، بنابراین من حق ابراز نظر ندارم و اگر در غیر این موضوع با من وارد شور شوید، مىتوانم راه حلهایى در اختیار شما بگذارم؛ امّا ناچارم مطلبى را تذکر دهم و آن این که ما مکرّر از پیشوایان مذهبى خود شنیدهایم که روزى منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان «اسماعیل» انتقال خواهد یافت، هیچ بعید نیست که محمّد از اولاد اسماعیل بوده و همان پیغمبر موعود باشد.
شورا نظر داد که گروهى به عنوان «هیئت نمایندگان نجران» به مدینه بروند، تا از نزدیک با محمّد(ص) تماس گرفته دلائل نبوت او را مورد بررسى قرار دهند؛ شصت نفر از زبدهترین و داناترین مردم نجران که در رأس آنان سه نفر از پیشوایان مذهبى قرار داشت، برای ملاقات با پیامبر اسلام(ص) به سوی مدینه حرکت کردند؛ هیئت نمایندگان نجران پس از ورود به مدینه به محضر پیامبر(ص) شرفیاب شدند، پیامبر(ص) با احترام خاص، پاسخ سلام آنان را داد؛ نمایندگان پیش از آنکه وارد مذاکره شوند، اظهار کردند که وقت عبادت آنان رسیده است، پیامبر(ص) اجازه داد عبادت خود را در مسجد مدینه بخوانند و آنان در حالى که رو به مشرق ایستاده بودند، نمازشان را خواندند.
پیامبر اسلام(ص) با نمایندگان مسیحی نجران گفتوگو و استدلال درباره نحوه خلقت حضرت عیسی(ع) و اینکه ایشان مخلوق و بنده خداست را آغاز کرد؛ از جمله مسائلى که در این گفتوگو مطرح شد، این بود که آنها از پیامبر(ص) پرسیدند: ما را به چه چیز دعوت میکنى؟ پیامبر(ص) فرمود:به سوى خداوند یگانه و اینکه از طرف او رسالت خلق را دارم و مسیح (ع) بندهاى از بندگان اوست و حالات بشرى داشت و مانند دیگران غذا مىخورد؛ آنها این سخن را نپذیرفتند و به ولادت عیسى(ع) بدون پدر اشاره کرده و آن را دلیل بر الوهیت او خواندند.
در این هنگام، آیات قرآن نازل شد و به آنها پاسخ داد:
«إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِندَ اللَّهِ کَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ» (۵۹ال عمران)
«مَثل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش! او هم فوراً موجود شد.»
خداوند با این استدلال کوتاه و روشن، به ادعاى آنها پاسخ مىگوید که اگر مسیح(ع) بدون پدر به دنیا آمد، جاى تعجب نیست و هرگز دلیل بر الوهیت او یا فرزندى خدا یا عین خدا بودن نیست، زیرا موضوع آفرینش آدم از این هم شگفتانگیزتر بود؛ او بدون پدر و مادر به دنیا آمد.
نمایندگان نجران به پیامبر(ص) گفتند: گفتگوهاى شما ما را قانع نمىکند؛ در این موقع پیک وحى نازل شد و آیه مباهله را آورد و پیامبر(ص) را مأمور ساخت که با آنان مباهله کند، یعنی هر دو گروه بر دروغگو نفرین بفرستند و از خداوند بخواهند که دروغگو را هلاک و نابود کند؛ پس هر نفرینى که بر گروه مقابل تأثیر کرد، معلوم مىشود که راه او حق است.
«فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسکُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَة اللَّهِ عَلى الْکذِبِینَ.» ال عمران(۶۱)
«هرگاه بعدازعلمى که (درباره مسیح )به تورسیده، (باز) کسانى با تو به ستیز برخیزند،به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما ازنفوس خود دعوت کنیم، شما هم ازنفوس خود، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بردروغگویان قرار دهیم.»
واژه «نَبتَهل» از ریشه «اِبتهال» به معناى بازکردن دستها و آرنجها براى دعا به سوى آسمان است و این آیه به دلیل این واژه، به آیه مباهله معروف شده است؛ مباهله، یعنى توجّه و تضرّع دو گروه مخالف یکدیگر به درگاه خدا و تقاضاى لعنت و هلاکت براى طرف مقابل که از نظر او اهل باطل است.
طرفین برای مباهله آماده شدند و قرار شد که فرداى آن روز همگى براى مباهله حاضر و آماده شوند؛ وقت مباهله فرا رسید؛ قبلاً پیامبر(ص) و مسیحیان نجران توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطهاى خارج از شهر مدینه در دامنه صحرا انجام شود.
مباهله با مسیحیان نجران کار سادهای نبود که با هر زن و مرد عادی بتوان آن را به اجرا درآورد، بلکه افراد شرکت کننده در مباهله باید به درجهای از ایمان و یقین رسیده باشند که خدای متعادل دعای آنان را پاسخ گوید؛ پیامبر(ص) از میان مسلمانان و بستگان زیاد خود فقط چهار نفر را انتخاب کرد که در این حادثه تاریخى شرکت نمایند، زیرا در میان مسلمانان، نفوسى پاکتر و ایمانى استوارتر از ایمان این چهار نفر وجود نداشت؛ این چهار نفر عبارتند از: امام علىبن ابى طالب(ع)، فاطمه زهرا(س)، دختر پیامبر(ص)، امام حسن و امام حسین(علیهمالسلام).
پیامبر(ص) فاصله منزل و نقطهاى را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام گیرد با وضع خاصى طى نمود و در حالى که امام حسین(ع) را در آغوش و دست امام حسن(ع)را در دست داشت و فاطمه زهرا(س) بهدنبال آن حضرت و علیبن ابى طالب(ع) پشت سر وى حرکت مىکردند، گام به میدان مباهله نهاد و پیش از ورود به همراهان خود فرمود: « هر موقع دعا کردم شما دعاى مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.»
سران هیئت نمایندگان نجران به محل مباهله آمده و منتظر پیامبر(ص) بودند؛ اسقف اعظم گفت: اگر فردا محمد(ص) با فرزندان و خانوادهاش برای مباهله آمد از مباهله بپرهیزید و اگر اصحاب و یارانش را همراه آورد با او مباهله کنید که او پایه و اساسی ندارد.
ناگهان قیافه نورانى پیامبر (ص) با چهار تن دیگر از اهل بیتش براى مسیحیان نجران نمایان شد و همگى با حالت بهتزده و متحیر به چهره یکدیگر نگاه کردند و از اینکه او عزیزان و فرزندان معصوم و یگانه دختر خود را به صحنه مباهله آورده است، بسیار تعجّب کرده و همگى گفتند که این مرد به دعوت و دعاى خود اعتقاد راسخ دار؛ اسقف نجران گفت:«من چهرههایى را مىبینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهى بخواهند که بزرگترین کوهها را از جاى بکند، فوراً کنده مىشود و هرگز صحیح نیست ما با این چهرههای نورانى و با این افراد با فضیلت، مباهله نمائیم، زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند و همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روى زمین یک مسیحى باقى نماند.»
هیئت نمایندگى با دیدن وضع یاد شده وارد شور شدند و به اتفاق آراء تصویب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند و حاضر شدند هر سال مبلغى به عنوان«جزیه»* بپردازند؛ پیامبر(ص) رضایت خود را اعلام کرد و قرار شد مسیحیان هر سال در مقابل پرداخت مبلغ جزئى، از مزایاى حکومت اسلامى برخوردار شوند.
سپس پیامبر(ص) فرمود:«عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از راه ملاعنه و مباهله وارد مىشدند، صورت انسانى خود را از دست داده و از آتشى که در بیابان بر افروخته مىشد، مىسوختند و دامنه عذاب به سرزمین «نجران» کشیده مىشد.»
هیئت نمایندگى نجران از پیامبر(ص) درخواست کرد که مقدار مالیات سالانه آنان در نامه نوشته و درآن نامه امنیت منطقه نجران از جانب پیامبر (ص) تضمین شود و حضرت علی(ع) به فرمان پیامبر(ص) پیمان صلح را با آنان نوشت که در تاریخ ثبت است.
مباهله از جمله حوادثی است که دارای سند قرآنی بوده و هیچیک از مذاهب اسلامی آن را انکار نکردهاند و از این جهت، از وقایع مسلّم تاریخی به شمار میرود؛ در این بخش به تعدادی از منابع و شخصیتهای اسلامی که این واقعه را نقل نمودهاند، میپردازیم:
از عایشه نقل شده است روز مباهله، پیامبر اسلام(ص) چهار تن از همراهان خود را زیر عباى مشکىرنگى وارد کرد و این قسمت از آیه ۲۳ سوره احزاب را تلاوت نمود: "إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً" «همانا خداوند اراده کرده است که پلیدى(گناه) را از شما اهل بیت(پیامبر) دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
فخرالدین رازی صاحب تفسیر مفاتیحالغیب، هنگامی که به آیه مباهله میرسد حقیقت را چنین اظهار میدارد: رسول(ص) زمانی که به محل مباهله میآمد، عبائی بافته شده از موی سیاه در بر کرده و حسین(ع) را بغل کرده و دست حسن(ع) را گرفته و فاطمه و علی(علیهمالسلام) نیز از پشت سر آن حضرت میآمدند؛ در همان حال پیامبر(ص) به آنها سفارش کرد:«هنگامی که دست به نفرین بلند کردم شما آمین بگوئید» سپس پیامبر در همان نقطه مباهله، حسن و حسین و علی و فاطمه(علیهمالسلام )را در زیر عبای خود گردآورده و آیه تطهیر را قرائت کرد و به این ترتیب اهل بیت خود را نیز معرفی نموده و عظمت و منزلت آنان را شناساند.
فخر رازی بعد از نقل این روایت میگوید: به اتفاق اهل حدیث و تفسیر، این روایت صحیح است و هیچگونه تردیدی در صدور آن وجود ندارد؛ همچنین این آیه دلالت میکند که حسن و حسین(علیهمالسلام) پسران رسول خدا(ص) هستند؛ (تفسیر فخر رازی، ذیل آیه ۶۱ آل عمران)
کتاب «تفسیر حسینی» از متون آموزشی است که از قدیم درحوزههای علمیه کشور چین به عنوان متن درسی تفسیر قرآن کریم تدریس میشود؛ تفسیر حسینی نزد تمام روحانیون، اساتید و مسلمانان چین شناخته شده و از اعتبار بسیار زیادی برخوردار است؛ نام دیگر این کتاب «المواهبالعلیة فی تفسیر کتاب خالقالبریه» بوده است؛ تفسیر «المواهبالعلیة» معروف به «تفسیر حسینى» درسال ۸۹۹ هـ.ق به زبان فارسی نگاشته شده است؛ نویسنده آن حسین بن علی بیهقی سبزواری، مشهور به ملاحسین واعظ کاشفی(تولد ۱۴۹۴ میلادی) اهل سبزوار و یکی از مشهورترین دانشمندان قرن نهم هجری است. دهخدا مینویسد:«حسین بن علی بیهقی، از فحول علمای ایرانی، جامع علوم دینیه و عارف معارف الهیه و کاشف اسرار عرفانیه است.»
« وقتی این آیه نازل شد، حضرت رسالت پناه، وفد نجران را طلبیده، گفت هرچند ما، در حجت میافزائیم شما در عناد و منازعت میافزائید اکنون بیایید تا به مباهلت مشغول شویم تا صادق از کاذب و محق از مبطل ممتاز گردد و نصاری بدان صورت راضی شده زمان و مکان مقرّر ساختند و در روز دیگر، حضرت رسالت پناه حسین را برداشته و دست حسن را گرفت و فاطمه زهرا(رضیالله عنه) از عقب و علی مرتضی(کرمالله وجهه) همراه بعد از آن روان شدند و خواجه عالم به ایشان فرمود که من چون دعا کنم شما آمین گوئید.
از آن جانب ترسایان بعد از تامّلات فراوان از مباهله پشیمان شده، صلاح کار خود در صلح دیدند و با این همه در برابر پیغمبر(علیهالسلام) صف برکشیدند چون مهتر ایشان حضرت سید عالم را با اهل بیت بدید فریاد بر کشید و گفت:« ای یاران از مباهله با این بزرگواران بپرهیزید، به خدا که من رویهای ایشان میبینم که اگر از خدا درخواهند، کوهها از موضع آن زائل گردانند و یقین میدانم که اگر با ایشان مباهله کنید، یک ترسا بروی زمین زنده نماند.»
پس صلح کردند بر آنکه هر سال دو هزار حله به دو نوبت بدهند و سی زره، تسلیم مسلمانان نمایند؛ پس بر این منوال صلحنامه نوشتند و به منازل خود بازگشتند و حضرت پیغمبر فرمود: که اگر وفد نجران با من مباهله کردندی خدایتعالی ایشان را مسخ گردانیده ، آتش بر ایشان فرو ریختی و جمله نجران تا عصافیر در سقفهای منازل ایشان هلاک شدندی.
«سرگذشت مباهله و مفاد این آیه، بزرگترین گواه بر فضیلت اصحاب کساء بوده و سندى زنده بر حقانیت آئین اسلام است»؛ ابوالقاسم جارالله زمخشری، از مفسرین اهل سنت در تفسیر کشاف پس از ذکر آیه مباهله مینویسد:« و فیه دلیل لاشیء اقوی منه علی فضل اصحاب الکساء علیهم السلام وفیه برهان واضح علی صحه نبوه النبی صلی الله علیه و آله لانه لم یرو احد من موافق ولا مخالف انهم اجابوا الی ذلک; تفسیر کشاف، ج۱، ص۴۳۳
« در این آیه قویترین دلیل بر برتری اصحاب کساء (علیهمالسلام )وجود دارد و در آن دلیل روشنی بر صحت پیامبری پیامبر صلیالله علیه و آله است؛ چون هیچیک از مخالف و موافق روایت نکرده است که مسیحیان نجران مباهله (صلیالله علیه و آله) را پذیرفته باشند.»
«قد دعا النبی صلى الله علیه وسلم وفد نجران لذلک لما حاجُّوه به فقالوا:حتى ننظر فی أمرنا ثم نأتیک فقال ذو رأیهم:لقدعرفتم نبوته وأنه ما بأهل قوم نبیاإلاهلکوا فودعوا الرجل وانصرفوا فأتوا الرسول صلى الله علیه وسلم وقد خرج معه الحسن والحسین وفاطمة وعلی وقال لهم:"إذا دعوت فأمِّنوا" فأبوا أن یلاعنوا، وصالحوه على الجزیة رواه أبو نُعَیْم.
وعن ابن عباس: قال:لو خرج الذین یباهلون لرجعوا لا یجدون مالا ولا أهلا، ورُوی لوخرجوا لاحترقوا .
رواه أبو نُعَیْم، و عن ابن عباس: قال: لوخرج الذین یباهلون لرجعوا لا یجدون مالاولا أهلا،ورُوی: لوخرجوا لاحترقوا.»
«پس پیامبر، هیئت نمایندگی نجران را خواست و پیشنهاد مباهله به آنان را اعلام کرد؛ پس آنان مهلت خواستند تا در اینباره فکر کنند و سپس پاسخ گویند؛ یکی از بزرگان آنان گفت: شما به نبوت او پی بردید و دانستید که او فرستاده خداست؛ پس بدانید که هیچ کس با پیامبری مباهله نکرده مگر این که هلاک گردیده است پس آنان نزد پیامبر بازگشتند در حالی که پیامبر اسلام همراه با حسن، حسین فاطمه و علی برای مباهله خارج شده بود و به آنان(اهل بیت) فرمود: هر وقت من دعا کردم شما آمین بگوئید؛ مسیحیان با مشاهده این صحنه از مباهله و نفرین خودداری کرده و مصالحه با پیامبر و پرداخت جزیه را قبول نمودند.
ابونعیم از ابن عباس نقل میکند که اگر آنان اقدام به مباهله میکردند تمام دارایی و دودمان آنان نابود میشد و روایت شده که اگر برای مباهله خارج میشدند در آتش عذاب میسوختند.»
مسلم نیشابوری در مورد شأن نزول این آیه که فضیلت و منقبتی دیگر را برای اهل بیت( علیهمالسلام) رقم زده است، میگوید: هنگامی که آیه مباهله نازل شد، رسول خدا(ص) علی و فاطمه و حسنین(علیهمالسلام) را دعوت کرد و فرمود: «اللهم هؤلاء اهلی; پروردگارا! اینان اهل [بیت] من هستند ۱۴) صحیح مسلم، باب فضائل الصحابه .
شیخ مفید این گفته را چنین تکمیل نموده:«مباهله فضیلتی استثنائی برای اهل بیت(علیهمالسلام) میباشد که هیچکس از امت اسلام در این فضیلت با آنان شریک نیست و همانند آنان نمیتواند باشد.
مراجعه به منابع اصیل اسلامی نشان مىدهد که از جمله شخصیتهاى سرشناسى که این مطلب از آنها نقل شده، افراد زیر هستند.(تفسیر نمونه)
۱)مسلم بن حجاج نیشابورى، صاحب «صحیح مسلم» که از کتب ششگانه مورد اعتماد اهل سنت است در جلد ۷ صفحه ۱۲۰ (چاپ محمد على صبیح – مصر.)
۲)احمد بن حنبل در کتاب «مسند» جلد ۱ صفحه ۱۸۵ (چاپ مصر)
۳)طبرى در تفسیر معروفش در ذیل همین آیه جلد سوم صفحه ۱۹۲ (چاپ میمنیة – مصر).
۴)حاکم در کتاب «مستدرک» جلد سوم صفحه ۱۵۰ (چاپ حیدر آباد دکن)
۵)حافظ ابو نعیم اصفهانى در کتاب «دلائل النبوة» صفحه ۲۹۷ (چاپ حیدر آباد)
۶)واحدى نیشابورى در کتاب «اسباب النزول» صفحه ۷۴ (چاپ الهندیة مصر.)
۷)فخر رازى در تفسیر معروفش جلد ۸ صفحه ۸۵ (چاپ البهیه مصر).
۸)ابن اثیر در کتاب «جامع الاصول» جلد ۹ صفحه ۴۷۰ (طبع السنة المحمدیة – مصر)
۹)ابن جوزى در «تذکرة الخواص» صفحه ۱۷ (چاپ نجف)
۱۰)قاضى بیضاوى در تفسیرش جلد ۲ صفحه ۲۲ (چاپ مصطفى محمد مصر)
۱۱)آلوسى در تفسیر «روح المعانى» جلد سوم صفحه ۱۶۷ (چاپ منیریه مصر).
۱۲)طنطاوى مفسرمعروف در تفسیر «الجواهر» جلد دوم صفحه ۱۲۰ (چاپ مصطفى البابى الحلبى – مصر).
۱۳)زمخشرى در تفسیر «کشاف» جلد ۱ صفحه ۱۹۳ (چاپ مصطفى محمد - مصر).
۱۴)حافظ احمد بن حجر عسقلانى در کتاب «الاصابة» جلد ۲ صفحه ۵۰۳ (چاپ مصطفى محمد – مصر)
۱۵)ابن صباغ در کتاب «الفصول المهمة» صفحه ۱۰۸ (چاپ نجف)
۱۶)علامه قرطبى در تفسیر «الجامع لاحکام القرآن» جلد ۳ صفحه ۱۰۴ (چاپ مصر سال ۱۹۳۶)
۱)اثبات حقانیت نبوت پیامبر اسلام
ماجرای مباهله موجب شد تا عظمت وحقانیت اسلام بر تمامی مردم اثبات شده و صداقت گفتار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) و ادعاهای وحیانی آن حضرت بیش ازگذشته آشکارگردد . همانگونه که یکی نمایندگان مسیحیان نیز به همراهان خود گفت اثار ونشانه های نبوت در سیمای پیامبر اسلام مشخص بود لذا این واقعه یکی دیگر از دلائل نبوت وکرامتهای آن حضرت به شمار میآید .
۲)مباهله معجزه ای جاوید از پیامبر اسلام
این واقعه قرانی و حضوربا شکوه ومعنوی پیامبر اسلام درصحنه مباهله وشکست بزرگان مسیحیت درمقابل معنویت وحقانیت رسول خدا،معجزه ای جاوید از پیغمبرخاتم حضرت محمد(صلی الله عله واله ) است.
۳)مباهله رمز وحدت افرین بین مذاهب اسلامی
رسول خدا در روز مباهله با انتخاب بهترین های روی زمین به میدان مباهله با مسیحیان امده است . این روز می تواند محور و رمز وحدت آفرین بین همه فرق و مذاهب اسلامی باشد چرا که این واقعه با شکوه ازنظرسند ریشه قرانی داشته وتمامی منابع معتبر تفسیر، تاریخ وحدیث اسلامی به این واقعه اشاره نموده وان ر اواهی روشن بر عظمت معنوی وطهارت نفوس اهل بیت پیامبر اسلام دانسته اند .
۴)پیمان صلح با مسیحیان نشانه عدالت گستری حکومت اسلامی
پیمان صلح پیامبراسلام بامسیحیان نجران،صلحنامه نمونه ای ازشدّت عدالت و دادگسترى پیامبر بزرگ اسلام ،را نشان می دهد درآن زمان نمایندگان مسیحیان در اختیار حکومت اسلامی بودند وهر برخورد ی می توانستند با انان انجام دهند . اما حکومت اسلامى مانند دولتهاى زورمند جهان نبوده که از ضعف وبیچارگى طرف سوء استفاده کند ومالیات هاى سنگین را برآنها تحمیل نماید بلکه درتمام لحظات روح مسالمت آمیز دادگرى واصول انسانى را درنظر گرفته ونسبت به انان هیچ ظلم وتعدی را روا نداشت. وبا مالیات بسیار اندکی انان را تحت پوشش امنیت وخدمات وتسهیلات حکومت اسلامی قرار داد.
۵)مباهله ، نشانگر دیدگاه اسلام در زمینه ازادی اندیشه و اعتقاد دینی
وقتی هیئتی هفتاد نفره ازمسیحیان نجران به مدینه آمدند تا با پیامبر مباحثه ومذاکره علمی ودینی کنند، ایشان نه تنها ازپاسخگویی شانه خالی نکرد بلکه چندین روزبا سعه صدر، منطق و استدلالهای محکم با آنها گفتگو کرد.واین نشان دهنده جایگاه منطق ، استلال وگفتگو درشریعت اسلام است .
در این واقعه می بینیم ، پس ازپذیرفته نشدن استدلالهای پیامبر ازسوی نمایندگان مسیحیان نجران ، پیامبر منتظر دریافت وحی و دستور الهی شد تا تکلیف خویش را بداند. دراین هنگام بود که خداوند به پیامبر دستورداد"اگر مخالفان بعد از استدلال و احتجاج باز هم قانع نشدند و به مناقشه و محاجّه پرداختند با آنها مباهله کن. ودر اینجا بود که علمای کلیسای نجران با شواهد و قرائنی که مشاهده کردند به بر حق بودن پیامبر پی بردند و در آستانه مباهله عقبنشینی کردند.
۶)حضور اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) در مباهله یک فرمان الهی
بدون شک وقتی کار مسیحیان با پیامبر اسلام به مباهله که یک عمل روحانی ومعنوی است و با عالم غیب ارتباط دارد کشیده شد . لازم است افرادی در آن شرکت کنند که از نظر ایمان و طهارت نفس ، کامل ترین اسنانها بوده وشایستگی انتخاب از سوی خداوند راداشته باشند .
پیامبر اسلام دراین رویداد مهم نمی توانست ازجانب خود تصمیمی بگیرد.بلکه باید فرمانی از سوی خداوند نازل می گشت و سرانجام وحی نازل شد وبه وی ابلاغ نمود که ، اهل بیت خود برای مباهله با مسیحیان همراه بیاور.
ایه مباهله به صورت تفصیلی این فرمان الهی را بیان می کند (فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ...) به همین دلیل آیه مباهله محکمترین وروشن ترین دلیل بر عظمت ،فضیلت و جایگاه ممتازاهل بیت (علیهم السلام) نزد خداوند وپیامبرش میباشد .
۷)تعیین مراد از اهل بیت پیامبر اسلام
یکی ازسوالات مهم در باره اهل بیت پیامبر اسلام این است که مراد خداوند و رسول گرامی اسلام از اهل بیت چه کسانی هستند؟ این سوال در واقعه مباهله که می توان آن را به مثابه غدیر ثانی در تاریخ اسلام قلمداد نمود به خوبی پاسخ داده شده است .
پیامبراسلام به دستورخداوند چهاروجود نورانی و مقدس یعنی امام على بن ابى طالب، فاطمه زهرا دختر پیامبر، امام حسن امام حسین (علیهم السلام) را با خود به میدان مباهله اورد وبا این حرکت در واقع محدوده اهل بیت ر امعین کرد .
اکثریت مفسران دراین مسئله اتفاق نظردارند که "ابناء نا" درآیه مباهله اشاره به حسن و حسین (علیهماالسلام ) و"نساءنا" اشاره به فاطمه (علیهاالسلام ) و"انفسنا" اشاره به على (علیه السلام ) است . ازعایشه نقل شده است روز مباهله پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) چهارتن همراهان خود را زیرعباى مشکى رنگى وارد کرد و این قسمت از آیه۲۳ سوره ى احزاب را تلاوت نمود : "إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً"
«همانا خداوند اراده کرده است که پلیدى (گناه) را از شما اهل بیت (پیامبر) دورکند وکاملاً شما را پاک سازد.»
۸)جایگاه حضرت علی نسبت به پیامبر اسلام
بر اساس ایه مباهله «انفسنا» علىّبن ابىطالبعلیهما السلام، به حدی ازفظیلت ر سیده است که «نفس» رسول خدا (صلی الله علیه واله) شمرده شده است . در واقع پیامبر اسلام در تفسیرکلمه «نَدْعُ أَبْنَاءنَا» درایه مباهله حضرت علی (علیه السلام) را همراه خود آورد.
مفسران قران دراینجا گفته اند که خداوند در واقعه مباهله به پیامبر دستورداد که به مسیحیان اعلام کند که ازپسران، زنان ونفسمان برای مباهله دعوت کنیم ومفهوم«دعوت کردن» هنگامی واقعیت پیدا میکند که از شخصی غیرازخود به عمل آید لذا نتیجه میگیرند که علی ابن ابیطالب به منزله «جان» پیامبر است و این پیام بزرگی به تمامی مسلمانان است.
درکتاب ((غایة المرام ، از کتاب صحیح مسلم درباب فضائل على بن ابى طالب نقل شده که : روزىمعاویه به سعد بن ابى وقاص گفت :چرا ابو تراب "على" را سب ودشنام نمی گویى ؟!
گفت : ازآن وقت که به یاد سه چیز که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) درباره على (علیه السلام ) فرمود افتادم از این کار صرف نظر کردم ... (یکى از آنها این بود که ) هنگامى که آیه مباهله نازل گردید پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) تنها ازفاطمه و حسن و حسین و على (علیهماالسلام ) دعوت کرد وسپس فرمود: "اللهم هؤ لاء اهلى" یعنی : خدایا! اینها اهل بیت من هستند.
۹)عظمت حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام )
این که حضرت صدیقه طاهره (علیهاالسلام) در مراسم مباهله شرکت داشته، حاکی از جایگاه وعظمت شخصیت ایشان می باشد.
همه مفسرین ومحدثین جهان اسلام در این مسئله اتفاق نظر دارند که پیامبر درعمل به کلمه «نِسَاءنَا» در ایه ۶۱ سوره ال عمران حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را همراه خود آورد درصورتی که در آن زمان پیامبر چندهمسرداشت و این نشان از جایگاه دینی و اهمیت ویژه حضرت زهرا دارد.
۱۰)فرزند فاطمه زهرا هم فرزند پیامبر است
در ایه مباهله کلمه «ابنائنا» (فرزندان پیامبر) برامام حسن وامام حسین (علیهما السلام) که فرزندان فاطمه بودند اطلاق شد.
۱۱)مستجاب الدعوة بودن اهل بیت
پیامبر اهل بیت را با خود به مباهله برد وبه انان فر مود پیامبر به آنها سفارش کرد: «هنگامی که دستبه نفرین بلند کردم شما آمین بگویید » لذا اهلبیت پیامبر، مستجاب الدعوة هستند.«ابنائنا، نسائنا، انفسنا»گرچه پیامبرمىتوانست خود شخصاً نفرین کند و کارى به علىّ، فاطمه، حسن و حسینعلیهم السلام نداشته باشد،ولى خدا و رسول، با این عمل به ما فهماندند که این افراد، یاران و شریکان رسول خدا در دعوت به حقّ و هدف او هستند و همراه او آمادهى استقبال از خطر بوده و تداومگر حرکت او مىباشند.
۱۲)اشتراک زن ومرد در جایگاه دینی واجتماعی دراسلام
ازمضمون ایه مباهله برداشت می شود که دراعتقادات اسلامی زن و مرد در صحنههاى مختلف اجتماعی،درکناریکدیگر هستند.ودراین راه اولین شخصیت عالم اسلام یعنی پیامبر یگانه دخترخود را دریک جریان اجتماعی(مذاکره ومباهله با مسیحیان) به صحنه آورد .
قبل از اسلام در زمان جاهلیت درعربستان ، برای زنان درجامعه هیچ شخصیتی قائل نبودند و زن هیچ جایگاهی نداشته وحق دخالت و اظهار نظردرمسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره را به او نمی دادند . و دختران را زنده به گور می کرند.
درچنین شرایطی اسلام ظهورنمود، وحضرت زهرا علیهاالسلام پا به عرصه هستی نهاد وهمگان از شدت توجه واهمیت پیامبر نسبت به ایشان تعجب می نمودند. پیامبراکرم با آن مقام بالای معنوی، دستان دختر خود را می بوسید و به او احترام ویژه می گذاشت.
با بررسی مباهله پی می بریم که حضرت زهرا(سلام الله علیها) ان قابلیت را داشته و ازمقام والای معنوی برخوردار بودند که به همراه پیامبر(صل الله علیه واله) به مباهله می روند. چرا که در درگاه الهی قرب داشته و دعا یا نفرین ایشان به استجابت می رسید.
۱۳)راه ومکتب اهل بیت( عیلهم السلام) تداوم رسالت پیامبر
با تعمق در واقعه مباهله می بینیم ، وقتی پیامبر اسلام از سوی خداوند مامورشد که برای اثبا ت حقانیت اسلام،با مسیحیان به مباهله بپردازد ، خداوند دستورداد ،اهل بیت خود را نیز به میدان بیاورد. در واقع حضوراهل بیت در این جریان به عنوان گواهانی صادق و رمزحقانیت پیامبراسلام مطرح بوده است .
واین حقانیت به فرموده الهی در ایه تطهیر درسوره احزاب ، همیشه با این وجودهای مقدس ومطهرماندگاراست انجا که خداوند می فرماید .
"إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً"
«همانا خداوند اراده کرده است که پلیدى (گناه) را از شما اهل بیت (پیامبر) دورکند وکاملاً شما را پاک سازد.»
سوال این است که :
آیا درطول تاریخ اسلام هرجا که اهل بیت پیامبرحضورداشته باشند انجا نشانه حقیقت و حقانیت انها نیست؟
آیا ممکن است حضرت علی(علیه السلام) به فرمان خداوند درمباهله به عنوان گواهی صادق وسند حقانیت رسالت ، حاضرباشد اما پس ازپیامبر اسلام مواضع ، سخنان وسیره او را نپذیرفته وبا اوستیز نمایند؟
آیا ممکن است ، حضرت فاطمه زهرا( سلام الله علیها) به فرمان خداوند درمباهله به عنوان گواهی صادق وسند حقانیت رسالت ، حاضر باشد اما پس از وفات پیامبر اسلام به سخنان ومواضع ایشان اهتمام وتوجه نشود؟
آیا ممکن است حضرت امام حسین به فرمان خداوند درمباهله به عنوان گواهی صادق وسند حقانیت پیامبر، حاضر باشد اما در روز عاشورا سخنان و مواضع وی را نپذبرفته واو را با ۷۲ نفر از بهترین اصحاب ونزدیکانش به شهات برسانند؟
۱۴)مستجاب الدعوة بودن اهل بیت
پیامبر اهل بیت را با خود به مباهله برد وبه انان فر مود پیامبر به آنها سفارش کرد: «هنگامی که دستبه نفرین بلند کردم شما آمین بگویید .» لذا اهلبیت پیامبر(علیهم السلام ) مستجاب الدعوة هستند. «ابنائنا، نسائنا، انفسنا»
گرچه پیامبر مىتوانست خود شخصاً نفرین کند وکارى به علىّ، فاطمه، حسن و حسینعلیهم السلام نداشته باشد، ولى خدا و رسول، با این عمل به ما فهماندند که این افراد، یاران و شریکان رسول خدا در دعوت به حقّ و هدف او هستند و همراه او آمادهى استقبال از خطر بوده و تداومگر حرکت او نیز مىباشند.
۱۵)دلهای آماده برای دریافت هدایت الهی
همه منابعی که واقعه مباهله را نقل نموده اند از قول اسقف بزرگ مسیحیان اورده اند که وقتی نگاهش به پیامبر واهل بیت او افتاد ، گفت:«من چهره هایى را مى بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند واز درگاه الهى بخواهند که بزرگترین کوهها را ازجاى بکند.
مانند این واقعه نیز پس از رحلت رسول گرامی اتفاق افتاد. یک راهب مسیحی ، نوری را در چهره خونین امام حسین مشاهده کرد ونور هدایت ر ااز این چهره در یافت کرد .
"سبط ابن جوزى" از علماء بزرگ أهل سنت ازعبدالملک بن هاشم یا هشام درکتاب سیره به سند متصل به او چنین روایت کرده است:
«سپاهیان یزید که سر مقدس امام حسین را به شام میبردند، هر جا توقف میکردند، سر را از درون صندوقی بیرون میآوردند و به نیزه میزدند، شب تا صبح از آن نگهبانی میدادند و صبح دوباره آن را در صندوق مینهادند و راه میافتادند.
در راه در کنار دیر راهبی فرود آمدند و مثل هر بار، سر را به نیزه زدند و نیزه را به دیوار دیر تکیه دادند. نیمههای شب، راهب دید نوری از نیزه تا آسمان بالا میرود.
از بالای دیر، رو به سوی آنها کرد و گفت:« شما کیستید؟»
گفتند:« از سپاهیان ابن زیاد.»
گفت:« این سر کیست؟»
گفتند:« سر حسین بن علی بن ابیطالب، پسر فاطمه، دختر پیامبر.»
گفت:« پیامبر خودتان؟»
گفتند:« آری.»
گفت:« چه بد مردمی هستید! اگر مسیح فرزندی داشت، ما او را روی چشم خود میگذاشتیم.»
آن گاه گفت:« بیایید معاملهای بکنیم. من ده هزار اشرفی دارم. آن را بستانید و این سر را تا صبح نزد من بگذارید.»
سپاهیان با خود گفتند:« این کار برای ما زیانی ندارد.»
سر را به او دادند و او هم اشرفیها را به آنها داد.
راهب سر را شست و معطر کرد و بر زانو نهاد و نشست و تا صبح گریست.
صبح که شد رو به سر گفت:« اشهد ان لا اله الا الله و ان جدک محمداً رسول الله؛ تو شاهد باش که من به یگانگی خدا و پیامبری جدت ایمان آوردم و دوستدار و بنده توام.»
سپس دیر را با هر چه در آن بود ترک کرد و خدمتکار اهل بیت شد.»
۱۶)ذلت دشمنان اسلام
ماجرای مباهله نشان داد که هر کس به هر عنوان با دین اسلام مخالفت نماید، دچار شکست و ذلت ابدی خواهد شد.وسرنوشت انسانهای لجوج و خودخواه که به هر بهانهای ازپذیرش حق ومنطق صحیح خود داری می کنند ، همانند نصارای نجران با خذلان و خواری توام خواهد شد که وعده الهی حق است وپیروزی حق بر باطل از سنتهای تغییر ناپذیر اوست . مسیحیان نجران آنچنان ازعظمت روحی ومعنوی پیامبرمرعوب شده بودند که بدون لحظهای درنگ ازمباهله دست کشیده و به خواستههای پیامبررا پذیرفتند.
۱۷)درس ایمان و ایثار
اگرانسان ایمان به هدف داشته باشد،حاضر است به فرمان الهی خود ونزدیکترین بستگانش را در راه حق قربانی کند وبرای اثبات توحید انان را درمعرض خطر قراردهد. «من بعد ما جائک من العلم»
۱۸)دعا ، سلاح مومن
آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست. پس ان که استدلال در مسیحیان تاثیری نکرد پیامبر انان را به مباهله دعوت کرد. «فقل تعالوا ندع... پم نبتهل»
۱۹)استراتژی استقامت در مقابل دشمن
این یک اصل قرانی است که اگرمؤمنان محکم بایستند، دشمن به دلیل باطل بودنش عقب نشینی مىکند.«ندع...نبتهل»البته اصل اولیه اسلام درمقابله با دیگران این است که استدلال را باید با استدلال پاسخ داد،ولى مجادله و لجاجت باید سرکوب شود.«لعنة اللّه على الکاذبین» آل عمران/۶۱
۲۰)تقویت ایمان مسلمانان
واقعه مباهله، تاثیری بسزایی درتقویت ایمان مسلمانان واستحکام قلبی انان نسبت به رسالت پیامبر گرامی اسلام و تضعیف روحیه منافقان و مخالفان داشته است .
محل کنونی مباهله
محل مباهله در روزگار پیامبر (صلى الله علیه وآله) در بیرون شهر مدینه بوده که اکنون داخل شهرقرارگرفته و درآن محل، مسجدى به نام«مسجد الاجابة» ساخته شده است. فاصلهى این مسجد تا مسجدالنّبى تقریباً دو کیلومتر است. این مسجد از مساجد قدیمیِ مدینه، که درحال حیات رسول خدا به وسیله مسلمانان ساخته شد و رسول خدا درداخل آن نمازخواند
نامگذاری این مسجدبه «الإجابه» از این جهت است که رسول خدا پس ا اینکه دراین مسجد نمازخواند، سه مطلب را ازخداوند خواست وخداوند دعای او را دردومورد اجابت کرد و در یک مورد رد نمود.
منطقه نجران
منطقه نجران یکی از مناطق سیزده گانه وبسیار خوش اب وهوا درجنوب غرب عربستان سعودی در در حد فاصل منطقه مرزی عربستان ویمن قرار گرفته است . مساحت کل این منطقه ۳۶۰۰۰۰ کیلومتر با جمعیتی بالغ بر ۶۲۰,۰۰۰ نفر است. مرکز این منطقه، شهرنجران است. این منطقه درعصر پیامبر تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بوده که مسیحیان مقیم آن،با پشتیبانی کشورهای مسیحی شاخ و شمال آفریقا وقیصر روم،ادامه حیات می دادند.
مشهورترین اثار تاریخی در این منطقه ، " اخدودیه" است که در قران کریم در سوره " البروج" در باره اصحاب اخدود از آن نام برده شده است . وهنوز هم اثار "اخدود" جزو اثار مورد بازدید گردشگران ومحققین اثار تاریخی می باشد.
جزیه نوعی مالیات است که اهل کتاب ، به رهبر مسلمانان می پردازند ودرمقابل، درسایه حکومت اسلامی با امنیتخاطر و آسایش کامل زندگی میکنند.