نوید شاهد - شهید "اسماعیل دینکو" در نامه‌ای به برادر خود نوشته است؛ «در اینجا یک پدر شهیدی است که خواب امام زمان «عج» را دیده است. ایشان به این پیرمرد گفتن شما در این حمله پیروز هستید. از طرف مقامات بالا آن پیرمرد را نزد امام بردند و امام هم گفت: حمله را آغاز کنید.  الان هم حمله شروع شده و با پیروزی به پیش می‌رویم.»

به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید اسماعیل دینکو ششم اردیبهشت ۱۳۴۷ در روستای الستان از توابع شهرستان علی آبادکتول به دنیا آمد. پدرش حسین و مادرش بنی نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. جوشکار بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست ویکم بهمن ۱۳۶۴ با سمت تک تیر انداز در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده روستای الازمن تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.

یس


بسم الله الرحمن الرحیم
حمد و سپاس خدایی را که بر ما منت گذاشت و چنین نعمت بزرگی را نصیب ما کرد و ما را از ظلمت به نور هدایت کرد تا بتوانیم چنین تحول عظیمی نه تنها در کشور خود بلکه در جهان به وجود آوریم.

این بزرگترین افتخار برای ملت ماست که فرماندهی لشکرمان را حضرت مهدی (عج) به عهده دارد امروز امت ما دارای قلب تپنده‌ای است (ولایت فقیه) که این قلب، امت را بزرگترین حرکت‌ها می‌آفریند.
با درود و سلام به روان پاک شهیدان اسلام از شهدای کربلای حسین یا کربلای امروز ایران و با درور و سلام بر امام زمان فرمانده کل قوا مسلمانان جهان نایب بر حقش امام خمینی و با درود وسلام بر پاسداران انقلاب که اوقات بیکاری و حتی بعضی‌ها بیشتر وقتشان در نگهداری از شهر و دیار و دین خود می‌کنند. درود و سلام بر امت شهید پرور ایران که پشتیبان این انقلاب و امام و رزمندگان هستند.


حضور محترم برادر گرامی و پاسدار قرآن اسحاق دنکوب سلام علیکم 

پس از عرض سلام، برادر جان همواره سلامتی شما را از درگاه خداوند منان خواسته  امیدوارم حالت خوب بوده و ناراحتی نداشته باشید و هرگاه از راه لطف جویای احوال اینجانب برادر کوچکتر از هر کس را بخواهی بحمدالله خوب بوده و به دعا گویی شریف شما مشغول می‌باشم برادر جان امیدوارم که همیشه در زندگی موفق باشی و همچنین امیدوارم در ثبت نام در بسیج علی آباد که می‌خواستی خدمتی به قرآن و انقلاب کنی موفق باشی.
برادر جان نامه را که در تاریخ یازدهم اسفند 1361 داده بودی به دستم رسید. از خواندن آن آنقدر خوشحال شدم که فوراً جواب آن را نوشتم.

ما الان مدت یک ماه است که در پشت خط هستیم همانجایی که در عملیات فتح المبین از دست بعثی‌های کافر پس گرفته شد هستیم. حال من بسیار خوب است. الان که مدت ۵ روز است که عملیات ولفجر شروع شده ما در عملیات دوم و سوم پشتیبان و در مرحله سوم خط شکن هستیم.
برادر جان من در مرحله محرم شرکت نکردم و آنقدر ناراحت بودم که خودت دیدی نتوانستم آن روز در خانه طاقت بیاورم.  خداوند به من گفت برو و بجنگ؛ و الان که در این حمله شرکت دارم بسیار خوشحال هستم و خداوند را شکر می‌کنم.

برادر جان اینجا خیلی‌ها در خواب و بیداری امام زمان را دیده اند و امام زمان به یکی از کسانی که ایشان را در خواب دیده  گفت: چرا نمی‌آیید و حمله نمی‌کنید من منتظر شما هستم و یک دفعه دیگر یک پیرمرد بود که سنش تقریباً از ۷۵ به بالا بود در خواب امام زمان را دید. در ضمن آن پیرمرد فرزندش را در حمله رمضان و محرم قربانی اسلام کرده. ایشان به این پیرمرد گفتن شما در این حمله پیروز هستید و از طرف مقامات بالا آن پیرمرد را نزد امام بردند و امام هم گفت: حمله را آغاز کنید.  الان هم حمله شروع شده و با پیروزی به پیش می‌رویم.

من در نامه‌های قبلی برای پدر و مادر عزیزم نوشتم که هیچگونه ناراحتی از طرف من نداشته باشند خودتان می‌دانید که جنگ، جنگ اسلام به کفر است؛ مانند صحرای کربلا، می‌دانید که انسان عاقبت باید بمیرد پس چه بهتر در راه خدا بمیرد و به شهدای خود بپیوندد.

مادر جان می‌دانم که برای من ناراحتی می‌کنی. آخر هر مادری هرچند که فرزندش با او بدی و او را اذیت و آزار کند باز آن مادر سلامتی فرزند خود را می‌خواهد ولی مادر مهربان هیچ ناراحت من نباش هرچه خدا بخواهد همان است و ان شاءالله این دفعه با پیروزی به نزد شما خواهیم آمد.
مادر جان حلالم کن و از اذیت‌هایی را که نسبت به شما کردم مرا ببخش خداحافظ
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده