وحشت نیروهای ساواکی از مراسم شهید قصابان!
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید نرگس قصابان، سی و یکم اردیبهشت ۱۳۰۸ در شهرستان شاهرود به دنیا آمد. پدرش باقر و مادرش سلطان نام داشت. خواندن نوشتن نمیدانست. خانه دار بود. ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. پنجم آذر ۱۳۵۷ در گرگان توسط نیروهای رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای امامزاده عبدالله همان شهرستان به خاک سپردند.
خاطره ای به نقل از همسر شهید قصابان
من مشغول کار بودم که ساعت یازده و نیم آن روز دخترم با گریه به من تلفن زد که آقا جان به خانه بیا، هراسان به خانه رفتم و دیدم همسرم تیر خورده است. بعد به بیمارستان رفتم و دیدم بیهوش در اتاق عمل است. به دکتر گفتم: آقای دکتر اگر خوب میشود او را به تهران ببریم. دکتر با ناراحتی به من گفت: آقا، همسر شما نهایت تا فردا صبح مهمان ما است.
ساعت حدود ده و نیم من با یک زن دیگر او را در غسالخانه شستیم و ساعت ۱۲ خودم او را دفن کردم. پاسبانها هیچکس را راه نمیدادند. دخترم از دیوار پشت امام زاده آمد که برای آخرین بار مادرش را ببیند که ماموران نگذاشتند و او را دنبال کردند و آن هم فرار کرد و به خانه رفت.
بعد فاتحه خوانی گرفتم که ماموران با غضب گفتند: چهار ساعت بیشتر وقت نداری و قرآن خوانی را تعطیل کردند. آنها به من گفتند: دو نفر دو نفر برای فاتحه خوانی بیشتر نباشید که ما با تیر میزنیم. شب ساعت ۹ چراغ لامپ را روشن کردم که سلیمی زاده آمد و تیر زد و لامپ را خاموش کرد.
با پیوستن به شهیدان دیگر دین خود را به انقلاب اسلامی ادا میکند. آری، خاطره حماسه سازیهای زنان ما را به یاد زنان حماسه آفرین صدر اسلام زینب کبری «س» و فاطمه زهرا «س» و سمیهها میاندازد و بار دیگر لکه ننگی بر دامان یزیدیان نقش بست و افتخاری دیگر بر افتخارات فرزندان حسین «ع» افزود. هیهات، وقتی که حق بیاید باطل باید از بین برود. چرا که روشنایی با رفتن سیاهی خواهد آمد؛ و این لالههای پنجم آذر با خون خودشان سیاهیهای شب دیکتاتور آمریکایی را از بین بردند. نوید حکومت اسلامی را سر دادند؛ و با رفتنشان مسولیتی سنگین بر دوش ما گذاشتند.
همسرش تقی یخچالی میگوید: از آخرین توصیههای ایشان در روز آخر شهادتش به من این بود که از شهادتش ناراحت نباشم و با مخالفت با رژیم تا سرنگونی آن راهش را ادامه دهم.