چهل و پنج روز فاصله بین دو شهادت!
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ شهید طیبه صداقت، متولد سال ۱۳۲۴ شهرستان سراب است که پس از ازدواج به همراه شوهرش به گنبد کاووس مراجعت و ۱۷ سال در این شهر زندگی نمود و صاحب یک پسر و چهار دختر شد. روز ۲۰ بهمن سال ۵۷ ساواک به خانه اش هجوم بردند و او که شرف خود را خطر دید و در حالی که باردار بود شجاعانه به مقابله با آنان پرداخت. او را به شهادت رساندند. از سوی دیگر در جریان جنگ ضد انقلاب در گنبد و ترکمن صحرا باز پیروان همان شیاطین از خدا بیخبر، کمتر از دو ماه بعد یعنی در ۱۵ فروردین سال ۵۸ همسر او عوض شفاهی را نیز به شهادت رساندند. شهید شفاهی متولد سال ۱۳۱۶ سراب میباشد و در گنبد، فردی زحمتکش بود.
خاطره ای به نقل از دختر شهیدان صداقت و شفاهی
خاطره من از مادر مربوط به روز شهادت ایشان است. روز جمعهای که آسمان ابری بود و نم نم باران میبارید. ساعت تقریبا یازده صبح بود و مادر درحال دوختن لباس برای من و خواهر کوچکترم بود. لباسی که برای عروسی همه تدارک میدید! ناگهان صدای شلیک گلولهای که از خیابان به گوش میرسید آرامش خانه را بهم زد. همه سراسیمه به سمت درب رفتیم. گروهی از چماق به دستان که مزدوران و عمال شاه ملعون بودند را دیدم که عکسی از شاه را دست گرفته بودند و در خیابان شعارهایی به طرفداری از نظام شاهنشاهی و برعلیه امام «ره» میدادند.
مادر با دیدن آنها زبان به نفرین گشود و همه ما را به داخل حیاط برده و در را بست و گیره پشت در را انداخت. من و دوخواهر و برادر کوچکم را به اتاق برده و از ما خواست در اتاق را از داخل قفل کنیم و به هیچ وجه از اتاق بیرون نیاییم؛ خود به همراه مادر بزرگ و خواهر بزرگترم در حیاط بود. ما صدای مهاجمان را که در حیاط را به زور تفنگ باز کرده و وارد حیاط مان شدند را می شنیدیم. از ترس به خود میلرزیدیم در آن لحظه آرزو میکردیم کاش الان پدرمان در خانه بود. صدای مادر که با پرتاب تکه آجرهایی که در حیاط بود و از آنها میخواست از حریم خانه اش بیرون بروند را میشنیدیم و بعد صدای گلولههایی که شلیک شد. بعد از مدتی سر و صداها فروکش کردند.
دیدار آخر ما از مادر درحالی بود که او بر اثر اصابت گلولهها بیهوش شده بود و توسط مردم به بیمارستان منتقل شد. لازم به ذکر است که مادر باردار بود و مظلومانه در همان شب بیست بهمن ۱۳۵۷ در بیمارستان شهدای گنبد به مقام رفیع شهادت نایل آمد.
در ادامه لازم به ذکر است که بگوییم آنقدر عشق و علاقه به شهادت در پدر هویدا بود و تمایل به پیوستن به همسرش را داشت که او نیز در جنگ دوم گنبد در خیابان بهار شهدا در مورخه ششم فروردین ۱۳۵۸ دقیقا چهل و پنج روز بعد از شهادت مادر درحالی که درگیر مبارزه و اسلحه به دست درحال انجام وظیفه برای دفاع از اسلام بود با اصابت گلوله به قلبش شربت شیرین شهادت را نوشید و به دیار حق شتافت.